پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دنيا، زندان مؤمن و بهشت كافر است.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دنيا به كام هيچ مؤمنى نمى شود . چگونه شود ، حالْ آن كه دنيا ، زندان او و مايه رنج و گرفتارى اوست؟!
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دنيا، زندان مؤمن است. كدام زندان است كه از آن ، خير و خوشى آيد؟!
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دنيا، زندان مؤمن است . هيچ مؤمنى بدون لقاى خداوند ، آسايش نمى يابد.
عنه صلي الله عليه و آله : الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وسَنَتُهُ ، فَإِذا فارَقَ الدُّنيا فارَقَ السِّجنَ وَالسَّنَةَ .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دنيا، زندان مؤمن و قحطگاه اوست و چون از دنيا برود ، از اين زندان و قحطگاه مى رَهَد.
عنه صلي الله عليه و آله : الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وجَنَّةُ الكافِرِ ، فَأَمّا المُؤمِنُ فَمُرَوَّعٌ فيها ، وأمَّا الكافِرُ فَمُتَمَتِّعٌ مِنها .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دنيا، زندان مؤمن و بهشت كافر است . زندان مؤمن است ؛ چون در آن هراسان است، و بهشت كافر است؛ چون از آن برخوردار است.
عنه صلي الله عليه و آله : الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وَالقَبرُ حِصنُهُ وَالجَنَّةُ مَأواهُ ، وَالدُّنيا جَنَّةُ الكافِرِ وَالقَبرُ سِجنُهُ وَالنّارُ مَأواهُ .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دنيا، زندان مؤمن است . گور ، پناهگاه او و بهشت ، جايگاهش و دنيا ، بهشت كافر است و گور ، زندان او و آتش ، جايگاهش.
عنه صلي الله عليه و آله : الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وَالقَبرُ حِصنُهُ وإلَى الجَنَّةِ مَصيرُهُ ، وَالدُّنيا جَنَّةُ الكافِرِ وَالقَبرُ سِجنُهُ وإلَى النّارِ مَصيرُهُ . وإنَّما صارَتِ الدُّنيا لِلمُؤمِنِ سِجنا ؛ لاِءَنَّ المَسجونَ مُضطَرٌّ إلَى الصَّبرِ .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دنيا، زندان مؤمن است و گور ، پناهگاه او و بهشت ، سرانجامش است و دنيا ، بهشت كافر است و گور ، زندان او و آتش ، سرانجامش. دنيا ، زندان مؤمن است؛ چون زندانى ، ناگزير از صبر كردن است.
عنه صلي الله عليه و آله ـ لاِءَبي ذَر ـ : يا أبا ذَر ، إنَّ الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وَالقَبرَ أمنُهُ وَالجَنَّةَ مَصيرُهُ . يا أبا ذَرٍّ ، إنَّ الدُّنيا جَنَّةُ الكافِرِ وَالقَبرَ عَذابُهُ وَالنّارَ مَصيرُهُ .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ به ابو ذر ـ : اى ابو ذر! دنيا زندان مؤمن است و گور ، آرامشگاه او و بهشت ، سرانجامش . اى ابو ذر! دنيا ، بهشت كافر است و گور ، جايگاه عذاب او و آتش دوزخ ، سرانجامش.
عنه صلي الله عليه و آله ـ أيضا ـ : يا أباذَرٍّ ، الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وجَنَّةُ الكافِرِ ، وما أصبَحَ فيها مُؤمِنٌ إلاّ حَزينا ، فَكَيفَ لا يَحزَنُ المُؤمِنُ وقَد أوعَدَهُ اللّه ُ جَلَّ ثَناؤُهُ أنَّهُ وارِدُ جَهَنَّمَ ولَم يَعِدهُ أنَّهُ صادِرٌ عَنها! ولَيَلقَيَنَّ أعراضا ومُصيباتٍ واُمورا تَغيظُهُ ، ولَيُظلَمَنَّ فلا يُنتَصَرُ ، يَبتَغي ثَوابا مِنَ اللّه ِ تَعالى ، فَلا يَزالُ حَزينا حَتّى يُفارِقَها ، فَإِذا فارَقَها أفضى إلَى الرّاحَةِ وَالكَرامَةِ .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ به ابو ذر ـ : اى ابو ذر! دنيا ، زندان مؤمن و بهشتِ كافر است و هيچ مؤمنى در دنيا نيست ، مگر آن كه اندوهگين است، و چگونه مؤمن ، اندوهگين نباشد ، حالْ آن كه خداوند او را بيمِ در آمدن به دوزخ داده و نويدِ بيرون شدن از آن را به او نداده است؟! بى گمان ، او پيشامدها و مصيبت ها و امورى خواهد ديد كه او را به خشم مى آورد، و ستم ها خواهد چشيد ، بى آن كه انتقامش گرفته شود و [از اين ره گذر [پاداشى از خداى متعال مى جويد. پس او هماره اندوهگين است تا آن گاه كه از دنيا جدا شود و چون از دنيا رفت ، به آسايش و كرامت [الهى [مى رسد.
عنه صلي الله عليه و آله : أنزَلَ اللّه ُ إلَيَّ جِبريلَ عليه السلام بِأَحسَنِ ما كانَ يَأتيني صورَةً ، فَقالَ : إنَّ السَّلامَ
يُقرِئُكَ السَّلامَ يا مُحَمَّد ، ويَقولُ : إنّي أوحَيتُ إلَى الدُّنيا أن تَمَرَّري وتَكَدَّري وتَضَيَّقي وتَشَدَّدي عَلى أولِيائي حَتّى يُحِبّوا لِقائي ، وتَسَهَّلي وتَوَسَّعي وتَطَيَّبي لاِءَعدائي حَتّى يَكرَهوا لِقائي ؛ فَإِنّي جَعَلتُها سِجنا لاِءَولِيائي وجَنَّةً لاِءَعدائي .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : خداوند ، جبرئيل عليه السلام را در زيباترين چهره اى كه بر من وارد مى شد ، نزد من فرستاد و او گفت: اى محمّد! سلام ، به تو سلام مى رساند و مى گويد: «من به دنيا وحى كردم كه بر دوستانم تلخ و تيره و تنگ و سخت شو
تا مشتاق ديدار من شوند و بر دشمنانم آسان و فراخ و خوش شو تا كه ديدار مرا ناخوش بدارند؛ زيرا من ، دنيا را زندان دوستانم و بهشت دشمنانم قرار داده ام».
امام على عليه السلام : دنيا، زندان مؤمن است و مرگ ، هديه اى است به او و بهشت ، سرپناه اوست.
امام على عليه السلام : دنيا، بهشت كافر است و مرگ ، كوچاننده او و آتش ، جايگاهش.
الإمام زين العابدين عليه السلام : لَمَّا اشتَدَّ الأَمرُ بِالحُسَينِ بنِ عَلِي بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام نَظَرَ إلَيهِ مَن كانَ مَعَهُ فَإِذا هُوَ بِخِلافِهِم ؛ لاِءَنَّهُم كُلَّمَا اشتَدَّ الأَمرُ تَغَيَّرَت ألوانُهُم وَارتَعَدَت فَرائِصُهُم ووَجَبَت قُلوبُهُم ، وكانَ الحُسَينُ عليه السلام وبَعضُ مَن مَعَهُ مِن خَصائِصِهِ تُشرِقُ ألوانُهُم وتَهدَأُ جَوارِحُهُم وتَسكُنُ نُفوسُهُم ، فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : اُنظُروا لا يُبالي بِالمَوتِ!
فَقالَ لَهُمُ الحُسَينُ عليه السلام : صَبرا بَني الكِرامِ ، فَمَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِكُم عَنِ البُؤسِ وَالضَّرّاءِ إلَى الجِنانِ الواسِعَةِ وَالنَّعيمِ الدّائِمَةِ ، فَأَيُّكُم يَكرَهُ أن يَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلى قَصرٍ؟! وما هُوَ لاِءَعدائِكُم إلاّ كَمَن يَنتَقِلُ مِن قَصرٍ إلى سِجنٍ وعَذابٍ ، إنَّ أبي حَدَّثَني عَن رَسولِ اللّه صلي الله عليه و آله : أنَّ الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وجَنَّةُ الكافِرِ ، واَلمَوتُ جِسرُ هؤُلاءِ إلى جَنّاتِهِم ، وجِسرُ هؤُلاءِ إلى جَحيمِهِم ، ما كَذَبتُ ولا كُذِبتُ .
امام زين العابدين عليه السلام : [در كربلا] چون كار بر حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام سخت شد ، همراهانش به او نگريستند ، ديدند كه ايشان به خلاف ايشان است؛ چرا كه هرچه كار سخت تر مى شد ، رنگ از چهره آنان بر مى گشت و بدن هايشان به لرزه و قلب هايشان به تپش مى افتاد ؛ امّا حسين عليه السلام و عدّه اى از ياران خاصّ او ، رنگ چهره شان روشن مى شد و بدن هايشان آرام مى گرفت و دل هايشان تسكين مى يافت. همراهان به يكديگر گفتند: ببينيد، از مرگ باكى ندارد!
حسين عليه السلام به ايشان فرمود: «صبور باشيد ، اى بزرگ زادگان؛ زيرا مرگ ، چيزى نيست ، جز پلى كه شما را از رنج و سختى به سوى بهشت هاى پهناور و خوشى و آرامش هميشگى عبور مى دهد. پس كدام يك از شما دوست ندارد كه از زندانى به كاخى منتقل شود؟ و براى دشمنان شما ، مرگ چيزى نيست ، جز همانند كسى كه از كاخى به زندان و شكنجه گاهى منتقل شود. پدرم از پيامبر خدا برايم حديث كرد كه: «دنيا، زندان مؤمن و بهشت كافر است و مرگ ، پل آنان به سوى بهشتشان و پل اينان به سوى دوزخشان است. هرگز دروغ نگفته ام و به من ، دروغ گفته نشده است».
الكافي عن محمّد بن عَجلان : كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام ، فَشَكا إلَيهِ رَجُلٌ الحاجَةَ ، فَقالَ لَهُ : اِصبِر فَإِنَّ اللّه َ سَيَجعَلُ لَكَ فَرَجا ، ثُمَّ سَكَتَ ساعَةً ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَى الرَّجُلِ ، فَقالَ : أخبِرني عَن سِجنِ الكوفَةِ كَيفَ هُوَ؟ فَقالَ : أصلَحَكَ اللّه ُ ضَيِّقٌ مُنتِنٌ ، وأهلُهُ بِأَسوَاَء حالٍ !
قالَ عليه السلام : فَإِنَّما أنتَ فِي السِّجنِ فَتُريدُ أن تَكونَ فيهِ في سَعَةٍ؟ أما عَلِمتَ أنَّ الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ ؟!
الكافى ـ به نقل از محمّد بن عجلان ـ : نزد امام صادق عليه السلام بودم كه مردى به ايشان از تنگ دستى شِكوه كرد. به او فرمود: «صبر كن . به زودى خداوند ، گشايشى در كار تو خواهد داد».
آن گاه ، ساعتى سكوت كرد و سپس ، رو به آن مرد كرد و فرمود: «از زندان كوفه برايم بگو كه چگونه است؟» .
گفت: خداوند ، به سلامتت بدارد! تنگ و بدبوست و زندانيان در بدترين وضع به سر مى برند .
امام عليه السلام فرمود : تو هم [در اين دنيا] در زندانى . پس مى خواهى در آن ، در گشايش و آسايش باشى؟ مگر نمى دانى كه دنيا ، زندان مؤمن است؟!» .
الإمام الصادق عليه السلام : كانَ فيما وَعَظَ اللّه ُ بِهِ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام أن قالَ لَهُ : . . . يا عيسى ، إنَّ الدُّنيا سِجنٌ ضَيِّقٌ مُنتِنُ الرّيحِ وَحِشٌ ، وفيها ما قَدتَرى مِمّا قَد ألَحَّ عَلَيهِ الجَبّارونَ ، فَإِيّاكَ وَالدُّنيا ، فَكُلُّ نَعيمِها يَزولُ ، وما نَعيمُها إلاّ قَليلٌ .
امام صادق عليه السلام : از جمله اندرزهاى خداوند به عيسى بن مريم عليهماالسلام اين بود كه به او فرمود: «... اى عيسى! دنيا، زندانى تنگ و بدبو و وحشتناك است و در آن ، گاه چيزهايى مى بينى كه گردنگشان بر آنها پاى مى فشارند. پس، از دنيا بپرهيز كه همه ناز و نعمت دنيا ، از بين رفتنى است و ناز و نعمتش جز اندك نيست».