الف ـ مَثَل مرغزار بهارى

صفحه اختصاصي حديث و آيات «إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَـهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الاْءَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الاْءَنْعَـمُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الاْءَرْضُ زُخْرُفَهَا وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَـدِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَـهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالاْءَمْسِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الآيَـتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» . [ يونس : ۲۴ . ]

«در حقيقت، مَثَلِ زندگى دنيا به سان آبى است كه آن را از آسمان فرو ريختيم . پس گياه زمين ، از آنچه مردم و دام ها مى خورند ، با آن در آميخت تا آن گاه كه زمين ، پيرايه خود را برگرفت و آراسته گرديد و اهل آن پنداشتند كه آنان ، بر آن قدرت دارند . شبى يا روزى فرمان [ويرانى] ما آمد و آن را چنان در ديده كرديم كه گويى ديروز وجود نداشته است. اين گونه ، نشانه ها[ى خود] را براى مردمى كه مى انديشند ، به روشى بيان مى كنيم».
«وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَـهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الاْءَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَـحُ وَ كَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ مُّقْتَدِرًا» . [ الكهف : ۴۵ . ]
«و براى آنان ، زندگى دنيا را مَثَل بزن كه مانند آبى است كه آن را از آسمان ، فرو فرستاديم . سپس ، گياه زمين با آن در آميخت و [چنان] خشك گرديد كه بادها پراكنده اش كردند ؛ و خداست كه همواره بر هر كارى تواناست».
الإمام عليّ عليه السلام ـ في وَصفِ الدُّنيا ـ : فَهِيَ كَرَوضَةٍ اِعتَمَّ [ اعْتَمّ : يقال للنبت إذا طال : قد اعتمّ (النهاية : ج ۳ ص ۳۰۲ «عمم») . ] مَرعاها ، وأعجَبَت مَن يَراها ، عَذبٌ شِربُها ، طَيِّبٌ تُربُها ، تَمُجُّ عُروقُها الثَّرى [ قال العلاّمة المجلسي قدس سره : في مصباح اللغة : «مجّ الرجل الماء من فيه مَجّا : رمى به» . وقال : «الثَّرى : ندى الأرض ، والثّرى ـ أيضا ـ : التراب النديّ» . أقول : إذا حملت الثرى على الندى ، فالمعنى ظاهر ؛ أي يترشّح من عروقها الماء لكثرة طراوتها وارتوائها . وإذا حملت على التراب النديّ ، فالمعنى : تقذف عروقها الماء في الثرى ، أو المراد أنّ عروقها لقوّتها وكثرتها تقذف التراب وتدفعها إلى فوق وترفعها (مرآة العقول : ج ۲۵ ص ۳۵) . ] ، وتَنطُفُ [ تَنْطُف : تقطر (النهاية : ج ۵ ص ۷۵ «نطف») . ] فُروعُهَا النَّدى ، حَتّى إذا بَلَغَ العُشبُ إبّانَهُ [ إبّانُ كلّ شيء : وقتُه وحينُه الذي يكون فيه (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۴ «أبن») . ] ، وَاستَوى بَنانُهُ [ البَنَانُ : الرياض الحالية بالزهر (المعجم الوسيط : ج ۱ ص ۷۲ «بنّ») . ] ، هاجَت ريحٌ تَحُتُّ [ الحَتّ : سقوط الورق عن الغصن وغيره (تاج العروس : ج ۳ ص ۳۴ «حتت») . ] الوَرَقَ ، وتُفَرِّقُ مَا اتَّسَقَ ، فَأَصبَحَت كَما قالَ اللّه ُ : «هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَـحُ وَ كَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ مُّقْتَدِرًا» ، اُنظُروا فِي الدُّنيا في كَثرَةِ ما يُعجِبُكم ، وقِلَّةِ ما يَنفَعُكُم . [ الكافي : ج ۸ ص ۱۷ ح ۳ عن محمّد بن إسماعيل الهمداني عن الإمام الكاظم عليه السلام . ]

امام على عليه السلام ـ در وصف دنيا ـ : دنيا چون مرغزارى است كه گياهانش قد كشيده و بيننده اش را خوش مى آيد ، آبش گواراست و خاكش خوش. از آوندهايشان تَرى مى تراود و از شاخه هايشان ژاله مى چكد، و چون سبزه هايش رشد كنند و گل و گياهانش قامت بيفرازند، به ناگاه ، بادى وزيدن مى گيرد و برگ ها را فرو مى ريزد و آن همه نظم و هماهنگى را از هم مى پراكند و چنان مى شود كه خداوند فرموده است: «و چنان خشك گرديد كه بادها پراكنده اش كردند، و خداست كه همواره بر هر كارى تواناست . دنيا را بنگريد كه از آنچه شما را خوش مى آيد، چه فراوان دارد و آنچه شما را سودمند مى افتد ، چه اندك دارد» .

امام صادق عليه السلام : اين دنيا، اگرچه با خرّمى هايش لذّت مى بخشد و با زرق و برقش مى فريبد، امّا فرجامى جز فرجام بهار ندارد كه سرسبزى آن ، دل نشين است ؛ ليكن در پايان عمر بهار ، آن همه خرّمى مى خشكد. آن كه دلسوز خويش است و وظايف و حقوق خويشتن را مى شناسد ، بايد به دنيا چونان كسى بنگرد كه خداپسندانه مى انديشد و از بدفرجامى خويش بترسد؛ زيرا اين دنيا ، مردمانى را فريفت و در حالى از دنيا جدا شدند كه در اوج سرخوشى از دنيا و شادمانى نسبت به آن بودند ، شب هنگام كه خفته بودند يا روز هنگام كه سرگرم بازى [و تفريح [بودند، اجل هايشان ، ناگاه به سراغشان آمد... .