امام على عليه السلام : دنيا ، سرايى است كه نابودى براى آن رقم خورده است.
عنه عليه السلام : إنَّ الدُّنيا دارُ فَناءٍ وعَناءٍ ، وغِيَرٍ وعِبَرٍ ؛ فَمِنَ الفَناءِ أنَّ الدَّهرَ موتِرٌ قَوسَهُ ، لا تُخطِئُ سِهامُهُ ، ولا تُؤسى جِراحُهُ ، يَرمِي الحَيَّ بِالمَوتِ ، وَالصَّحيحَ بالسَّقَمِ ، وَالنّاجِيَ بِالعَطَبِ ، آكِلٌ لا يَشبَعُ ، وشارِبٌ لا يَنقَعُ . ومِنَ العَناءِ أنَّ المَرءَ يَجمَعُ ما لا يَأكُلُ ، ويَبني ما لا يَسكُنُ .
امام على عليه السلام : دنيا ، سراى نابودى و رنج، و پيشامدها و عبرت هاست . از نشانه نابودگرى[دنيا] آن كه روزگار ، زِه كمان خويش را بر كشيده است، تيرهايش به خطا نمى رود و زخم هايش درمان نمى پذيرد ؛ زندگان را با تير مرگ نشانه مى رود، تن درستان را با تير بيمارى، و رهيدگان را با تير هلاكت ؛ خورنده اى (آدمخوارى) است كه سير نمى شود و نوشنده اى (خون آشامى) است كه سيراب نمى گردد. و از نشانه رنج بودن دنيا آن كه آدمى ، آنچه را كه نمى خورد، گِرد مى آورد ، و بنايى را كه در آن سُكنا نمى گزيند ، مى سازد.
امام على عليه السلام : در شگفتم از كسى كه دنيا، اين سراى نيستى را آباد مى كند ، حال آن كه در سراى ماندگارى اقامت خواهد گزيد.
عنه عليه السلام : أيُّهَا النّاسُ ، ألا إنَّ الدُّنيا دارُ فَناءٍ وَالآخِرَةَ دارُ بَقاءٍ ، فَخُذوا مِن مَمَرِّكُم لِمَقَرِّكُم ، ولا تَهتِكوا أستارَكُم عِندَ مَن لا تَخفى عَلَيهِ أسرارُكُم .
امام على عليه السلام : اى مردم! بدانيد كه دنيا ، سراى نيستى است و آخرت ، سراى ماندگارى . پس، از گذرگاهتان براى اقامتگاهتان [توشه] برگيريد و در نزد كسى كه رازهاى شما بر او پوشيده نيست ، پرده درى مكنيد.
امام على عليه السلام : اگر دنيا براى كسى از شما باقى مى مانْد ، به كسى كه دنيا در دست اوست ، نرسيده بود.
عنه عليه السلام : إنَّ مِن نَكَدِ الدُّنيا أنَّها لا تَبقى عَلى حالَةٍ ، ولا تَخلو مِنِ استِحالَةٍ ، تُصلِحُ جانِبا بِفَسادِ جانِبٍ ، وتَسُرُّ صاحِبا بِمَساءَةِ صاحِبٍ ، فَالكَونُ فيها خَطَرٌ ، وَالثِّقَةُ بِها غَرَرٌ ، وَالإِخلادُ إلَيها مُحالٌ ، وَالاِعتِمادُ عَلَيها ضَلالٌ .
امام على عليه السلام : از بى خبرى دنياست كه بر يك حال نمى مانَد و از دگرگونى خالى نيست ؛ با خراب كردن گوشه اى ، گوشه اى ديگر را آباد مى كند و با ناراحت كردن دوستى، دوستى ديگر را شاد مى كند . پس بودنِ در دنيا با خطرها همراه است و اعتماد كردن به آن ، فريب خوردن است و دل بستن به آن ، نشايد و تكيه كردن به آن ، خطاست.
امام على عليه السلام : از عيب هاى دنيا ، همين تو را بس كه نمى مانَد.
امام على عليه السلام : از آن دلخواهى كه زوال مى پذيرد و از آن دلدارى كه نيستى مى گيرد ، دورى كنيد.
امام على عليه السلام : احوال دنيا، همه لرزان است و دارايى آن ، گرفتنى و قابل سپردن به ديگرى.
امام على عليه السلام : دنيا، در حال انتقال از يكى به ديگرى است و از كف رفتنى است. گيرم كه دنيا براى تو بمانَد، تو براى آن نمى مانى.
عنه عليه السلام : كُلُّ مُدَّةٍ مِنَ الدُّنيا إلَى انتِهاءٍ ، وكُلُّ حَيٍّ فيها إلى مَماتٍ وفَناءٍ .
امام على عليه السلام : هر زمانى از دنيا ، سرانجام به پايان مى رسد و هر زنده اى در آن ، رو به سوى مرگ و نيستى است.
عنه عليه السلام : لا تَتَنافَسوا في عِزِّ الدُّنيا وفَخرِها ، ولا تَعجَبوا بِزينَتِها ونَعيمِها ، ولا تَجزَعوا مِن ضَرّائِها وبُؤسِها ؛ فَإِنَّ عِزَّ الدُّنيا وفَخرَها إلَى انقِطاعٍ ، وإنَّ زينَتَها ونَعيمَها إلى زَوالٍ ، وإنَّ ضَرَّها وبُؤسَها إلى نَفادٍ ، وكُلَّ مُدَّةٍ مِنها إلى مُنتَهىً ، وكُلَّ حَيٍّ مِنها إلى فَناءٍ وبَلاءٍ .
امام على عليه السلام : در كسب عزّت و افتخارات دنيوى با هم به رقابت برنخيزيد و به زيور و نعمت آن ، سرخوش نشويد و بر سختى و مشقّت دنيا ، بى تابى مكنيد؛ زيرا كه عزّت و افتخارات دنيا به سر مى آيد و زيور و نعمت آن ، زوال مى گيرد و سختى و مشقّتش به پايان مى رسد . هر زمانى از دنيا پايانى دارد و هر زنده اى از آن ، به نيستى و پوسيدگى مى انجامد.
امام على عليه السلام : براى كسى كه سراى نيستى را شناخته ، سزاوار است كه براى سراى ماندگارى كار كند.
عنه عليه السلام : اِتَّقُوا اللّه َ عِبادَ اللّه ِ . . . وكونوا قَوما صيحَ بِهِم فَانتَبَهوا ، وعَلِموا أنَّ الدُّنيا لَيسَت لَهُم بِدارٍ فَاستَبدَلوا .
امام على عليه السلام : اى بندگان خدا! از خدا پروا كنيد... و [چونان [مردمانى باشيد كه بر آنان ، بانگ زده شد و بيدار شدند و دريافتند كه دنيا ، خانه آنها نيست و از اين رو ، جايگزينش كردند.
امام على عليه السلام : كجايند آنان كه تا دوردست هاى زمين ، پادشاهى كردند؟!
امام على عليه السلام : كجايند آنان كه به دورترين خواست هاى دنيوى رسيدند؟!
امام على عليه السلام : اسباب دنيا از هم گسيختنى است و عاريه هاى آن ، بازگشتنى.
الإمام زين العابدين عليه السلام : العَجَبُ كُلُّ العَجَبِ لِمَن عَمِلَ لِدارِ الفَناءِ ، وتَرَكَ دارَ البَقاءِ .
امام زين العابدين عليه السلام : شگفتا ، بس شگفتا از آن كه براى سراى نيستى مى كوشد و بر سراى ماندگارى چشم مى پوشد!
تنبيه الخواطر : رُوِيَ أنَّ سُلَيمانَ بنَ داوودَ عليه السلام مَرَّ في مَوكِبِهِ وَالطَّيرُ تُظِلُّهُ ، وَالجِن وَالإِنس عَن يَمينِهِ وعَن شِمالِهِ ـ قالَ : ـ فَمَرَّ بِعابِدٍ مِن عُبّادِ بَني إسرائيلَ ، فَقالَ : وَاللّه ِ يَابنَ داوود ، لَقَد آتاكَ اللّه ُ مُلكا عَظيما! قالَ : فَسَمِعَهُ سُلَيمان عليه السلام فَقالَ : لَتَسبيحَةٌ في صَحيفَةِ مُؤمِنٍ خَيرٌ مِمّا اُعطِيَ ابنُ داوودَ ، وإنَّ ما اُعطِيَ ابنُ داوودَ يَذهَبُ وَالتَّسبيحَةُ تَبقى .
تنبيه الخواطر: روايت شده است كه سليمان بن داوود عليهماالسلام با گروه همراه خود مى رفت ، در حالى كه پرندگان بر او سايه افكنده بودند و جنّيان و آدميان ، از راست و چپ او حركت مى كردند. بر عابدى از عابدان بنى اسرائيل گذشت . عابد گفت: اى پور داوود! به خدا سوگند كه خداوند ، سلطنت با عظمتى به تو عطا كرده است .
سليمان عليه السلام كه سخن او را شنيد، گفت: «يك ذكر "سبحان اللّه " در كارنامه مؤمن ، بهتر از آن چيزى است كه به پورِ داوود داده شده است؛ زيرا آنچه به پور داوود داده شده ، مى رود و ذكر تسبيح مى مانَد».
الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ ـ :
امام على عليه السلام ـ در ديوان منسوب به ايشان ـ :
عنه عليه السلام ـ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ ـ :
امام على عليه السلام ـ در ديوان منسوب به ايشان ـ :
عنه عليه السلام ـ في الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ ـ :
امام على عليه السلام ـ در ديوان منسوب به ايشان ـ :