رسول اللّه صلي الله عليه و آله ـ في صِفَةِ عَلِيٍّ عليه السلام ـ : يا أيُّهَا النّاسُ ، امتَحِنوا أولادَكُم بِحُبِّهِ ، فَإِنَّ عَلِيًّا لا يَدعو إلى ضَلالَةٍ ولا يُبعِدُ عَن هُدًى ، فَمَن أحَبَّهُ فَهُوَ مِنكُم ، ومَن أبغَضَهُ فَلَيسَ مِنكُم .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : اى مردم! فرزندان خود را با محك محبّت على بيازماييد؛ زيرا على هرگز به گمراهى فرا نمى خواند و از راه راست دور نمى شود. پس، هريك از فرزندان شما على را دوست داشت از شماست وهر كدام او را دشمن داشت، از شما نيست.
الإمام عليّ عليه السلام : قالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله : يا أبا ذَرٍّ ، مَن أحَبَّنا أهلَ البَيتِ فَليَحمَدِ اللّه َ عَلى أوَّلِ النِّعَمِ . قالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، وما أوَّلُ النِّعَمِ ؟ قالَ : طيبُ الوِلادَةِ ، إنَّهُ لا يُحِبُّنا إلاّ مَن طابَ مَولِدُهُ .
امام على عليه السلام: پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اى اباذر! هركه ما اهل بيت را دوست دارد پس خدا را بر نخستين نعمت سپاس گويد. ابوذر پرسيد: اى رسول خدا، نخستين نعمت كدام است؟ فرمود: حلال زادگى. ما را دوست نمى دارد، مگر كسى كه حلال زاده باشد.
رسول اللّه صلي الله عليه و آله : يا عَلِيُّ ، مَن أحَبَّني وأحَبَّكَ وأحَبَّ الأَئِمَّةَ مِن وُلدِكَ فَليَحمَدِ اللّه َ عَلى طيبِ مَولِدِهِ ، فَإِنَّهُ لا يُحِبُّنا إلاّ مَن طابَت وِلادَتُهُ ، ولا يُبغِضُنا إلاّ مَن
خَبُثَت وِلادَتُهُ .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : اى على! هر كه مرا و تو را و امامان از نسل تو را دوست دارد پس خدا را برحلال زادگى خود سپاس گويد؛ زيرا ما را دوست ندارد، مگر حلال زاده و ما را دشمن ندارد، مگر حرام زاده.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ به على عليه السلام ـ : كسى از عرب تو را دشمن ندارد، مگر حرام زاده.
امام على عليه السلام: كافر و زنازاده مرا دوست ندارند.
الإمام الباقر عليه السلام : مَن أصبَحَ يَجِدُ بَردَ حُبِّنا عَلى قَلبِهِ فَليَحمَدِ اللّه َ عَلى بادِئِ النِّعَمِ . قيلَ : وما بادِئُ النِّعَمِ ؟ فَقالَ : طيبُ المَولِدِ .
امام باقر عليه السلام: هر كه صبح كند و خنكاى محبّت ما را در دلش احساس كند پس خداوند را بر نخستين نعمت سپاس گويد: عرض شد: نخستين نعمت كدام است؟ فرمود: حلال زادگى.
الإمام الصادق عليه السلام : مَن وَجَدَ بَردَ حُبِّنا عَلى قَلبِهِ فَليُكثِرِ الدُّعاءَ لاُِمِّهِ ، فَإِنَّها لَم تَخُن أباهُ .
امام صادق عليه السلام: هركه خنكاى محبّت ما را در دلش يافت، براى مادرش زياد دعا كند؛ زيرا [معلوم مى شود كه] به پدرش خيانت نكرده است.
اِبنُ بُكَيرٍ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام : مَن كانَ يُحِبُّنا وهُوَ في مَوضِعٍ لا يَشينُهُ فَهُوَ مِن خالِصِ اللّه ِ تَبارَكَ وتَعالى . قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، ومَا المَوضِعُ الَّذي لا يَشينُهُ؟ قالَ: لايُرمى فيمَولِدِهِ. ـ وفيخب آخر: لَم يُجعَل وَلَدَزِنًا ـ .(؟)
ابن بكير از امام صادق عليه السلام: هركس مارا دوست بدارد و در وضعى هم نباشد كه مايه عيب و ننگ او باشد، چنين كسى از مخلصان خداى تبارك و تعالى است. عرض كردم: فدايت شوم، يعنى چه در وضعى نباشد كه مايه عيب و ننگ او باشد؟ فرمود: در نسبش متهم نباشد.
در خبرى ديگر آمده است: زنازاده نباشد.
الإمام الصادق عليه السلام : وَاللّه ِ لا يُحِبُّنا مِنَ العَرَبِ وَالعَجَمِ إلاّ أهلُ البُيوتاتِ وَالشَّرَفِ وَالمَعدِنِ ، ولا يُبغِضُنا مِن هؤُلاءِ وهؤُلاءِ إلاّ كُلُّ دَنَسٍ مُلصَقٍ .
امام صادق عليه السلام: به خدا سوگند كه از عرب و عجم ما را دوست ندارند مگر كسانى كه خانواده دار و شريف و اصيل هستند و از اين رو از اينان و آنان ما را دشمن ندارد، مگر كسى كه آلوده و بى نسب باشد.
عَبادَةُ بنُ الصّامِتِ : كُنّا نَبورُ أولادَنا بِحُبِّ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام فَإِذا رَأَينا أحَداً لايُحِبُ عَلِيَّبنَ أبيطالِبٍ عَلِمنا أنَّهُ لَيسَ مِنّا وأنَّهُ لِغَيرِ رَشدَةٍ .
عبادة بن صامت: ما فرزندان خود را با محك دوستى على بن ابى طالب عليه السلاممى آزموديم؛ اگر يكى از آنها را مى ديديم كه على بن ابى طالب را دوست ندارد، مى فهميديم كه از [نطفه] ما نيست و حرام زاده است.
مَحبوبُ بنُ أبِي الزِّنادِ : قالَتِ الأَنصارُ : إن كُنّا لَنَعرِفُ الرَّجُلَ لِغَيرِ أبيهِ بِبُغضِهِ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ .
أقول : ذَكَرَ عيسَى بنُ أبي دُلَفُ أنَّ أخاهُ دُلَفَ ـ وبِهِ كانَ يُكَنّى أبوهُ أبا دُلَفَ ـ كانَ يَنتَقِصُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ ، ويَضَعُ مِنهُ ومِن شيعَتِهِ ، ويَنسِبُهُم إلَى الجَهلِ ، وأنَّهُ قالَ يَومًا ـ وهُوَ في مَجلِسِ أبيهِ ، ولَم يَكُن أبوهُ حاضِرًا ـ :
إنَّهُم يَزعُمونَ أن لا يَنتَقِصَ عَلِيًّا أحَدٌ إلاّ كانَ لِغَيرِ رَشدَةٍ ، وأنتُم تَعلَمونَ غَيرَةَ الأَميرِ ـ يَعني أباهُ ـ وأنَّهُ لا يَتَهَيَّأُ الطَّعنُ عَلى أحَدٍ مِن حَرَمِهِ ، وأنَا اُبغِضُ عَلِيّاً ! قالَ : فَما كانَ بأَوشَكَ مِن أن خَرَجَ أبو دُلَفَ ، فَلَمّا رَأيناهُ قُمنا لَهُ ، فَقالَ : قَد سَمِعتُ ما قالَهُ دُلَفُ ، وَالحَديثُ لا يَكذِبُ ، وَالخَبَرُ الوارِدُ في هذَا المَعنى لا يَختَلِفُ ، هُوَ وَاللّه ِ لِزَنيَةٍ وحَيضَةٍ، وذلِكَ أنّي كُنتُ عَليلاً فَبَعَثَت إلَيَّ اُختي جارِيَةً لَها كُنتُ بِها مُعجَباً ، فَلَم أتَمالَك أن وَقَعتُ عَلَيها وكانَت حائِضًا فَعَلِقَت بِهِ ، فَلَمّا ظَهَرَ حَملُها وَهَبَتها لي .
فَبَلَغَ مِن عَداوَةِ دُلَفَ هذا لِأَبيهِ ونَصبِهِ ومُخالَفَتِهِ لَهُ ـ لِأَنَّ الغالِبَ عَلى أبيهِ التَّشَيُّعُ وَالمَيلُ إلى عَلِيٍّ ـ أن شَنَّعَ عَلَيهِ بَعدَ وَفاتِهِ .
محبوب بن ابى الزناد: انصار مى گفتند: ما حرامزاده بودن افراد را از طريق دشمنى با على بن ابى طالب مى شناختيم.
عيسى بن ابى دُلَف مى گويد برادرش دُلَف ـ كه به مناسبت نام او پدرش را ابودلف مى گفتند ـ از على بن ابى طالب بد مى گفت و او و پيروانش را تحقير مى كرد و آنان را به نادانى نسبت مى داد. يك روز كه در مجلس پدر خود نشسته بود و پدرش حضور نداشت، گفت: اينها مى گويند كه هركس از على
عيب جويى كند حرامزاده است و شما غيرت امير را ـ مقصود او پدرش بود ـ
مى دانيد و امكان ندارد به احدى از اهل حرم او گمان بد برده شود، ولى با اين حال من على را دشمن مى دارم! عيسى مى گويد: هنوز اين سخن را تمام نكرده بود كه ابودلف وارد شد و ما با ديدن او به احترامش بلند شديم. او گفت: آن چه را دُلَف گفت، شنيدم. حديث، دروغ نيست و خبرى كه در اين باره وارد شده است، محل اختلاف نمى باشد. به خدا قسم، او (دُلَف) زنا زاده و نطفه حيض است؛ زيرا من بيمار بودم و خواهرم كنيزى را كه متعلق به او بود و من دل بسته اش بودم، نزد من فرستاد. طاقت نياوردم و با او كه حيض بود همبستر شدم و آن كنيز، دُلف را حامله شد و وقتى معلوم شد حامله است، خواهرم او را به من بخشيد.
پس، دشمنى دلف با پدرش و عداوت و مخالفتش با وى ـ كه اظهار تشيّع و علاقه به على مى كرد ـ به آن جا رسيد كه بعد از مرگ پدرش، از او بدگويى مى كرد.