جدال مكن ، كه هيبتت برود ، و شوخى مكن ، كه بر تو گستاخ شوند.
مَن رَضِىَ بِدونِ الشَّرَفِ مِنَ المَجلِسِ لَم يَزَلِ اللّه ُ ومَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيهِ حَتّى يَقُومَ؛
هر كه به پايين نشستن در مجلس خرسند باشد ، خدا و فرشتگان ، همچنان بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
از افشاى اسرار و رياست جويى بپرهيز ؛ زيرا اين دو به هلاكت كشانند.
شرك آورى در ميان مردم ، از جنبش مور بر پلاس سياه در شب تار ، پنهان تر است.
محبّت نيكان به نيكان ، ثوابى براى نيكان است و محبّت بَدان به نيكان ، فضيلتى براى نيكان است.
خنده بيجا از نادانى است.
از جمله بلاهاى كمرشكن ، آن همسايه اى است كه چون نيكى بيند ، نهانش دارد و چون بدى بيند ، آن را فاش كند.
از خدا پروا كنيد و موجب آراستگى (و آبرومندى) باشيد ، نه مايه زشتى (و بدنامى).
چه بد بنده اى است بنده اى كه دورو و دو زبان باشد!
خشم ، كليد هر بدى است.
كينه ور ، كم آسايش ترينِ مردم است.
دل بى خرد در دهانش ، و دهان فرزانه در دلش است.
مبادا كه روزىِ ضمانت شده از كار واجب ، بازت دارد.
هيچ عزّتمندى حق را ترك نكند ، مگر آن كه خوار شود ، و هيچ خوارى به حق نگرايد ، مگر آن كه عزّت يابد.
دو خصلت است كه وراى آن دو ، چيزى نباشد : ايمان به خدا و سودرساندن به برادران.
گستاخى فرزند بر پدر خود در خُردى ، به عاقّ او در بزرگى انجامد.
فروتنى ، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
هر كه برادرش را نهانى پند دهد ، او را آراسته است ، و هر كه برادرش را درحضور ديگران پند دهد ، او را سرافكنده كرده است.
چه زشت است براى مؤمن ، به چيزى دل بندد كه خوارش سازد.
لَيسَتِ العِبادَةُ كَثرَةَ الصّيامِ وَالصَّلوةِ وإنَّمَا العِبادَةُ كَثرَةُ التَّفَكُّرِ في أمرِ اللّه ِ؛
عبادت به بسيارىِ روزه و نماز نيست . همانا عبادت ، انديشيدنِ بسيار در كار خداوند است.