خوشا بر آن كه آرزوهاى دورغين سرگرمش نكند!
يَا ابنَ جُندَبَ! لاتَقُل فِيالمُذنِبينَ مِن أهلِ دَعوَتِكُم إلاّ خَيرا وَاستَكينُوا إلَى اللّه ِ في تَوفيقِهِم وسَلُوا التَّوبَةَ لَهُم؛
اى پسر جندب! در حقّ گنهكارانى كه اهل دعوتِ شمايند ، جز نيك مگو و[همه] براى توفيق آنان به درگاه خداوند ، زارى كنيد و بازگشت از گناه را برايشان درخواست كنيد.
اى پسر جندب! هر كه خود را از دستاورد خويش [كه دست مايه آخرت است] محروم دارد ، آن را براى ديگرى اندوخته است.
چندان به خداوند اميدوار باش كه [اين اميد] تو را به نافرمانىِ اونكشانَد ، و چندان از او بيم دار كه [اين بيم] تو را از رحمت او نوميد نسازد.
در برابر هر كارى درنگ كن تا [راهِ] درون شدن و برون آمدن از آن را ، پيش از آن كه در آن وا مانى و پشيمان شوى ، نيك بشناسى.
امروز در دنيا كارى كن كه به وسيله آن ، اميد رستگارى در آخرت دارى .
هر چيزى را شالوده اى است و شالوده اسلام ، دوستدارى ما اهل بيت است.
يَا بنَ النُّعمانِ! إن أردتَ أن يَصفُو لَكَ وُدُّ أخيكَ فَلا تُمازِحَنَّهُ ولاتُمارِيَنَّهُ ولاتباهِيَنَّهُ ولاتُشارَّنَّهُ؛
اى پسر نعمان! اگر مى خواهى برادرت با تو در دوستى با صفا [و يك دل ]باشد ، با او شوخى مكن و به كشمكش مپرداز و بر او مباهات مفروش وستيزه مجوى.
دوستت را بر راز خود آگاه مساز ، مگر آن رازى كه اگر دشمنت هم از آن آگاه شود ، زيانى به تو نرسد.
بسيار دعا كنيد ؛ زيرا خداوند از ميان بندگانش كسانى را دوست دارد كه او را به دعا بخوانند.
سه چيز است كه محبّت مى آورد : دين ، فروتنى و بخشش.
سه چيز است كه مرد را زبون مى سازد : رشك ، سخن چينى و سبُك سرى.
اَلجَهلُ في ثَلاثٍ : في تَبَدُّلِ الإخوانِ والمُنابَذَةِ بِغَيرِ بَيانٍ والتَجَسُّسِ عَمّا لايَعني ؛
نادانى در سه چيز است : عوض كردن دوستان ، ابراز مخالفت بى دليل ، و تجسّس در آنچه سودى ندارد.
انس (وآرامش) در سه چيز است : در زن سازگار ، فرزند خوش رفتار و دوست باصفاى وفادار.
سه چيز است كه همگان به آن نياز دارند : امنيّت ، عدالت و فراوانى نعمت.
تَحتاجُ الإخوَةُ فيما بَينَهُم إلى ثَلاثَةِ أشياءَ فَإنِ استَعمَلوها وإلاّ تَبايَنوا وتَباغَضُوا وهِىَ : اَلتّناصُفُ وَالتَّراحُمُ ونَفىُ الحَسَدِ؛
برادران در ميان خود به سه چيز نيازمندند . اگر آنها را به كار بندند [بربرادرى بپايند] ؛ وگرنه از يكديگر جدا شوند و دشمن هم گردند . آن سه چيز عبارت اند از : انصاف با يكديگر ، مهربانى با هم و دور كردن حسد.
اشتباهات بر آن كس كه به زمانه خود داناست ، هجوم نمى آورد.
اگر مى خواهى گرامى ات دارند ، نرم خو باش ، و اگر مى خواهى خوارت شمارند ، درشتى كن.
هر كه داد مردم را از خود بدهد ، مردم راضى باشند كه اوداور ديگران شود.
اصلاح وضع همزيستى و سازگارى مردم با يكديگر [مانند] پيمانه پُرى است كه دو سومش هوشمندى و يك سومش ناديده گرفتن [و چشمپوشى از خطاى ديگران] است.
برآورده نشدن حاجت ، بهتر از درخواست آن از نااهل است.
به پدرانتان نيكى كنيد تا پسرانتان به شما نيكى كنند ، و از زنان مردم ، دامن پاك داريد تا زنانتان پاكْ دامن باشند.
به يكديگر دست دهيد ، كه كينه را از ميان مى برد.
از خداوند ، به نوعى ، هر چند اندك باشد ، پروا كن و ميان خود و او پرده اى ، هر چند نازك ، بياويز.
اَلعامِلُ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ كَالسائِرِ عَلى غَيرِ طَريقٍ فَلا تَزيدُهُ سُرعَةُ السَّيرِ إلاّبُعدا؛
عمل كننده بى بصيرت ، مانند رونده به بيراهه است و شتابش در رفتن ، جز بر دورى او از مقصد نيفزايد.
هر كه بد خوى شود ، خود را شكنجه دهد.
إذا رَأَيتُمُ العَبدَ يَتَفَقَّدُ الذُّنوبَ مِنَ النّاسِ ناسِيا لِذَنبِهِ فَاعلَمُوا أنَّهُ قَد مُكِرَ بِهِ؛
هرگاه ديديد بنده اى به گناهان مردم پرداخته و گناه خود را فراموش كرده است ، بدانيد گرفتار مكر شده است.
آن كه نعمت خوردن را شكر مى گزارد ، پاداشى مانند روزه دارِ حسابْ شمار مى بَرَد.
بهترينِ عبادت ها شناخت خدا و فروتنى كردن براى اوست .
هر چيز را زكاتى است و زكات دانش ، آن است كه آن را به شايستگانش بياموزند.
لِداوودَ الرَّقِّيِّ : تُدخِلُ يَدَكَ في فَمِ التِّنِّينِ إلَى المِرفَقِ خَيرٌ لَكَ مِن طَلَبِ الحَوائِجِ إلى من لَم يَكُن لَهُ وكانَ؛
به داوود رقّى فرمود : «اگر دستت را تا آرنج به كام اژدها فرو كنى براى تو بهتر از آن است كه از نوكيسه اى ، حاجت بخواهى» .
سودمندترينِ چيز براى مرد ، آن است كه در جستن عيب خويش بر ديگر مردم ، پيشى گيرد.
آسودگىْ بخش ترينِ آسايش ها ، بُريدن اميد از مردم است.
محبوب ترينِ دوستانم نزد من ، كسى است كه عيب هايم را به من هديه كند.
خوش رفتارى با مردم ، يك سومِ خرد است.
در دوستى با كسى كه تو را همْ مصلحت با خود نبيند ، خيرى نيست.
هر يك از دوستانت كه سه بار بر تو خشم گرفت و ناروايى درباره تو نگفت ، او را براى خويش ، اندوخته اى آماده گير.
ضَع أمرَ أخيكَ عَلى أحسَنِهِ ولا تَطلُبَنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَت مِن أخيكَ سُوءا وأنتَ تَجِدُ لَها فِي الخَيرِ مَحمِلاً؛
كار برادر خود را به بهترين صورتِ محتملِ آن حمل كن ، و سخنى را كه از دهان برادرت در مى آيد ، تا وقتى كه مى توانى محمِل خيرى براى آن بيابى ، به بدى تفسير مكن.
ملاحظه كردن (و آزرم) را در ميان خود و برادرت به يك سو مَنهِ و چيزى از آن را بر جاى گذار ؛ زيرا از ميان رفتن ملاحظه (و آزرم) ، به منزله از ميان رفتن شرم است.
مزه آب ، زندگى است و مزه نان ، نيروست.