الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ مِن كِتابِهِ إلى قُثَمَ بنِ العَبّاسِ ، و هُو عامِلُهُ على مَكّةَ ـ : و لا يَكُن لَكَ إلَى النّاسِ سَفيرٌ إلاّ لِسانَكَ ، و لا حاجِبٌ إلاّ وَجهَكَ ، و لا تَحجُبَنَّ ذا حاجَةٍ
عَن لِقائكَ بِها ؛ فإنّها إن ذِيدَت عَن أبوابِكَ في أوَّلِ وِرْدِها لَم تُحمَدْ فيما بَعدُ على قَضائها .
امام على عليه السلام ـ در نامه خود به قثم بن عباس، كارگزار حضرت در مكّه ـ نوشت : سفير ميان تو و مردم كسى جز زبانت نباشد و حاجبى جز چهره ات. هيچ حاجتمندى را از ديدار با خود باز ندار؛ زيرا اگر در همان ابتدا كه براى مطرح كردن حاجت و مشكل خود پيش تو مى آيد از درگاه تو رانده شد، هر چند بعداً مشكل او را برطرف سازى ديگر مورد ستايش و تقدير قرار نخواهى گرفت.
عنه عليه السلام ـ من كِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ ـ : فلا تُطَوِّلَنَّ احتِجابَكَ عَن رَعِيَّتِكَ ، فإنَّ احتِجابَ الوُلاةِ عَن الرَّعِيَّةِ شُعبَةٌ مِن الضِّيقِ ، و قِلَّةُ عِلمٍ بالاُمورِ ، و الاحتِجابُ مِنهُم يَقطَعُ عَنهُم عِلمَ ما احتَجَبوا دُونَهُ ، فيَصغُرُ عِندَهُمُ الكَبيرُ ، و يَعظُمُ الصَّغيرُ ، و يَقبُحُ الحَسَنُ ، و يَحسُنُ القَبيحُ ، و يُشابُ الحَقُّ بِالباطِلِ ··· .
امام على عليه السلام ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر ـ نوشت : مبادا كه خويشتن را زياده از حدّ از مردم پنهان نگه دارى؛ زيرا روى نهان داشتن حكمرانان از توده مردم، نوعى تنگ حوصلگى و سبب كم اطلاعى از امور است، و حكمران اگر از مردم روى نهان كند، باعث مى شود كه مردم از حقايق پشت پرده آگاه نشوند و از اين رو كارهاى بزرگ و مهم در نظر آنان كوچك و بى اهميت مى آيد و كارهاى كوچك، بزرگ. زيبا زشت جلوه مى كند و زشت زيبا و حق و باطل در هم آميخته مى شود···.
عنه عليه السلام ـ أيضا ـ : و اجعَل لِذَوي الحاجاتِ مِنكَ قِسما تُفَرِّغُ لَهُم فيهِ شَخصَكَ ، و تَجلِسُ لَهُم مَجلِسا عامّا ، فتَتَواضَعُ فيهِ للّه ِ الّذي خَلَقَكَ ، و تُقعِدَ عَنهُم جُندَكَ و أعوانَكَ مِن أحراسِكَ و شُرَطِكَ ، حتّى يُكَلِّمَكَ مُتَكلِّمُهُم غَيرَ مُتَتَعتِعٍ ؛ فإنّي سَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَقولُ في غَيرِ مَوطِنٍ : لَن تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لا يُؤخَذُ لِلضَّعيفِ فِيها حَقُّهُ مِن القَوِيِّ غَيرَ مُتَتَعتِعٍ
ثُمّ احتَمِلِ الخُرقَ مِنهُم و العِيَّ ، و نَحِّ
عَنهُمُ الضِّيقَ و الأنَفَ ··· .
امام على عليه السلام ـ در همان فرمان ـ نوشت : و مقدارى از وقت خود را به نيازمندان خود اختصاص ده و با آنان در يك مجلس عمومى بنشين و شخصاً به مشكلاتشان رسيدگى كن و در آن مجلس براى خداوندى كه تو را آفريده است فروتنى نما و سربازان و يارانت را كه از پاسداران و نگهبانان تو هستند از آنان دور بدار تا هر كه مى خواهد سخن بگويد بدون لكنت زبان و ترس و واهمه مطالبش را بگويد ؛ چرا كه من از رسول خدا صلى الله عليه و آله بارها شنيدم كه مى فرمود: ملّتى كه در آن حقّ ناتوان بدون ترس و واهمه از قدرتمندان گرفته نشود هرگز روى رستگارى را نمى بيند. همچنين درشتى و درماندگى و ناتوانى آنان را در سخن گفتن تحمل كن و كم حوصلگى و تكبّر را از خود دور گردان··· .
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : مَن تَولّى أمرا مِن اُمورِ النّاسِ ، فعَدَلَ ، و فَتَحَ بابَهُ ، و رَفَعَ سِترَهُ ، و نَظَرَ في اُمورِ النّاسِ ، كانَ حَقّا علَى اللّه ِ أن يُؤمِنَ رَوعَتَهُ يَومَ القِيامَةِ و يُدخِلَهُ الجَنَّةَ .
امام صادق عليه السلام : هر كه عهده دار امرى از امور مردم شود و عدالت پيشه كند و دَرِ خود را [به روى مردم ]باز گذارد و پرده اش را كنار زند و به كارهاى مردم رسيدگى نمايد، بر خداست كه در روز قيامت او را از ترس و هراس ايمن گرداند و به بهشتش برد.
عنه عليه السلام : أيُّما مُؤمنٍ كانَ بَينَهُ و بَينَ مُؤمنٍ حِجابٌ ، ضَرَبَ اللّه ُ بَينَهُ و بَينَ الجَنَّةِ سَبعينَ ألفَ سُورٍ ، ما بَينَ السُّورِ إلَى السُّور مَسِيرَةُ ألفِ عامٍ .
امام صادق عليه السلام : هر مؤمنى كه ميان او و مؤمنى ديگر حجابى باشد، خداوند ميان او و بهشت هفتاد هزار ديوار بزند كه فاصله ميان هر ديوار [به اندازه] هزار سال راه باشد.