رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : ألا إنّ بَني آدَمَ خُلِقوا على طَبَقاتٍ : ألا و إنّ مِنهُمُ البَطيءَ الغَضَبِ السَّريعَ الفَيءِ ، و مِنهُم سَريعُ الغَضَبِ سَريعُ الفَيءِ ، فتِلكَ بتِلكَ ، ألا و إنّ مِنهُم سَريعَ الغَضَبِ بَطيءَ الفَيءِ ، ألا و خَيرُهُم بَطيءُ الغَضَبِ سَريعُ الفَيءِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هان! آدميان سه گونه آفريده شده اند : بعضى از آنان دير به خشم مى آيند و زود فروكش مى كنند. بعضى زود خشم مى گيرند و زود هم خشمشان فرو مى نشيند و برخى ديگر زود به خشم مى آيند و دير فروكش مى كنند. بدانيد كه بهترين آنان كسانى اند كه دير خشم مى گيرند و زود فروكش مى كنند.
عيسى عليه السلام : يا عَبيدَ السُّوءِ، لا تَكونوا شَبيها بالحِداءِ الخاطِفَةِ . ، و لا بالثَّعالِبِ الخادِعَةِ ، و لا بالذِّئابِ الغادِرَةِ، و لا بالاُسدِ العاتِيَةِ، كما تَفعَلُ بالفَرائسِ كذلكَ تَفعَلونَ بالنّاسِ، فَريقا تَخطَفونَ، و فريقا تَخدَعونَ ، و فَريقا تَغدِرونَ بِهِم . .
عيسى عليه السلام : اى بندگان بد ! مانند زغن هاى رباينده و روبهان مكّار و گرگهاى خائن و شيرهاى درنده و بى رحم نباشيد كه با مردم آن كنيد كه اين درندگان با شكارهاى خود مى كنند ؛ گروهى را مى رباييد و به گروهى نيرنگ مى زنيد و به گروهى خيانت مى كنيد.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ يَوما في مَسجِدِ الكوفَةِ و عِندَهُ وُجوهُ النّاسِ ـ : أيُّها النّاسُ، إنّا قد أصبَحنا في دَهرٍ عَنُودٍ ، و زَمنٍ شَديدٍ ، يُعَدُّ فيهِ المُحسِنُ مُسيئا ، و يَزدادُ الظّالِمُ فيهِ عُتُوّا ، لا نَنتَفِعُ بِما عَلِمنا ، و لا نَسألُ عمّا جَهِلنا ، و لا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حتّى تَحِلَّ بنا
و النّاسُ على أربَعَةِ أصنافٍ :
مِنهُم مَن لا يَمنَعُهُ الفَسادُ في الأرضِ إلاّ مَهانَةَ نَفسِهِ و كَلالَةَ حَدِّهِ و نَضيضَ وَفرِهِ
و مِنهُم المُصلِتُ بسَيفِهِ ، المُعلِنُ بشَرِّهِ ، و المُجلِبُ بخَيلِهِ و رَجِلِهِ ، قَد أهلَكَ نَفسَهُ و أوبَقَ دِينَهُ لِحُطامٍ يَنتَهِزُهُ أو مِقنَبٍ . يَقودُهُ ، أو مِنبَرٍ يَفرَعُهُ . ، و لَبِئسَ المَتجَرُ أن تَرَى الدُّنيا لِنفسِكَ ثَمَنا و مِمّا لَكَ عِندَ اللّه ِ عِوَضا
و مِنهُم مَن يَطلُبُ الدُّنيا بعَمَلِ الآخِرَةِ و لا يَطلُبُ الآخِرَةَ بعَمَلِ الدُّنيا،
قَد طامَنَ مِن شَخصِهِ، و قارَبَ مِن خَطوِهِ ، و شَمَّرَ مِن ثَوبِهِ ، و زَخرَفَ مِن نَفسِهِ للأمانَةِ ، و اتَّخَذَ سِرَّ اللّه ِ تعالى ذَريعَةً إلَى المَعصيَةِ
و مِنهُم مَن أقعَدَهُ عَن طَلَبِ المُلكِ ضُؤولَةُ نَفسِهِ ، و انقِطاعُ سَبَبِهِ ، فقَصَرَتهُ الحالُ على حالِهِ ، فتَحَلّى باسمِ القَناعَةِ ، و تَزَيَّنَ بلِباسِ أهلِ الزَّهادَةِ، و لَيسَ مِن ذلكَ في مَراحٍ و لا مَغدى .
و بَقِيَ رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِكرُ المَرجِعِ، و أراقَ دُموعَهُم خَوفُ المَحشَرِ، فهُم بَينَ شَريدٍ ناءٍ، و خائفٍ مَقموعٍ ، و ساكِتٍ مَكعومٍ . ، و داعٍ مُخلِصٍ ، و ثَكلانَ مَوجَعٍ ، قَد أخمَلَتهُمُ التَّقيَّةُ ، و شَمِلَتهُمُ الذُّلّةُ فهُم في بَحرٍ اُجاجٍ ، أفواهُهُم خامِرَةٌ و قُلوبُهُم قَرِحَةٌ ، قد وَعَظوا حتى مَلُّوا ، و قُهِروا حتّى ذَلُّوا ، و قُتِلوا حتّى قَلُّوا ، فلتَكُنِ الدُّنيا عِندَكُم أصغَرَ مِن حُثالَة
القَرَظِ . ، و قُراضَةِ الجَلَمِ . ، و اتَّعِظوا بمَن كانَ قَبلَكُم قَبلَ أن يَتَّعِظَ بِكُم مَن بَعدَكُم .
امام على عليه السلام ـ روزى در مسجد كوفه و در مقابل بزرگان و سرشناسان مردم ـ فرمود : اى مردم! ما در روزگارى كج رو و زمانه اى ناسپاس به سر مى بريم، نيكوكار در آن بدكار شمرده مى شود و ستمگر هر روز بر سركشى و نخوتش مى افزايد. از آنچه مى دانيم بهره اى نمى بريم و آنچه را نمى دانيم نمى پرسيم و از هيچ بلايى تا بر ما فرود نيايد، نمى ترسيم
و مردم چهار دسته اند :
دسته اوّل كسانى هستند كه آنچه آنان را از تبهكارى و فتنه و فساد در زمين باز مى دارد ضعف درونى آنان و كندى شمشيرشان و كمى مال و ثروتشان است
دسته دوم كسانى هستند كه شمشير از نيام بيرون كشيده و شرّ و بدى خويش را آشكار ساخته و سواره ها و پياده هاى خود را فراخوان كرده اند. خود را براى فتنه و آشوب آماده ساخته و به خاطر به دست آوردن مال و منالى، يا سالارى بر دسته اى و يا نشستن بر كرسى و منبرى، دينشان را زير پا گذاشته اند و چه بد سودايى است كه دنيا را بهاى جان خود بدانى و آن را به جاى آنچه نزد خداوند دارى برگزينى
دسته سوم كسانى هستند كه با كار آخرت دنيا را مى جويند و بر آن نيستند تا با كار دنيا، آخرت را به دست آورند. با فرو انداختن سرهايشان و برداشتن قدم هاى
كوچك، خود را فروتن و با وقار نشان مى دهند و با جمع كردن دامن هايشان، خويش را پاك جلوه مى دهند و به امانتدارى و درستكارى تظاهر مى كنند و سرِّ (دين) خدا را وسيله اى براى ارتكاب گناهان قرار مى دهند
دسته چهارم كسانى هستند كه ضعف و زبونى و نداشتن اسباب و امكانات، آنان را از طلب مقام و رياست دور ساخته و از آن رو كه كارى از ايشان برنمى آيد، به حالى كه دارند باقى مانده اند و نام آن را قناعت نهاده و خود را به لباس زهّاد درآورده اند، در حالى كه شب و روز آرام و قرار ندارند و اهل زهد و قناعت نيستند
و [از اين گروهها كه بگذريم] مردانى چند باقى مى مانند كه يادِ بازگشتگاه، ديدگانشان را [از لذّات اين دنيا] فرو بسته و ترسِ صحراى محشر اشك هايشان را روان ساخته است: يكى ، از مردم گريخته، كُنج عزلت گزيده است، و ديگرى ترسان و مقهور گشته، و يكى خاموش و لگام زده است، ديگرى اندوهگين و دردمند است و به خاطر تقيّه (حفظ دين و جان) در گمنامى به سر مى برند و خوارى آنان را فرا گرفته است. چنان است كه [گويى] در دريايى شور و تلخ فرو رفته اند، دهان هايشان بسته و دل هايشان مجروح است، از بس پند و اندرز داده اند خسته و دلگير شده اند، چندان مقهور شده اند كه [در ميان مردم] خوار و بى قرب گشته اند و به قدرى از ايشان كشته شده كه شمارشان كاستى گرفته است. پس، بايد كه دنيا در ديده شما كوچكتر و پست تر از تفاله برگ درخت
سَلَم . و ناچيزتر از ريزه هاى دم قيچى باشد، از حال پيشينيان خود پند گيريد پيش از آنكه آيندگان از حال و روز شما پند گيرند.
عنه عليه السلام : اِضرِبْ بطَرفِكَ حَيثُ شِئتَ مِن النّاسِ، فهَل تُبصِرُ إلاّ فَقيرا يُكابِدُ فَقرا ، أو غَنِيّا بَدَّلَ نِعمَةَ اللّه ِ كُفرا ، أو بَخيلاً اتَّخَذَ البُخلَ بحَقِّ اللّه ِ وَفرا ، أو مُتَمَرِّدا كأنّ باُذُنِهِ عَن سَمعِ المَواعِظِ وَ قرا ؟! أينَ خِيارُكُم و صُلَحاؤكُم ؟! و أينَ أحرارُكُم و سُمَحاؤكُم ؟! و أينَ المُتَورِّعونَ في مَكاسِبِهِم ، و المُتَنَزِّهونَ في مَذاهِبِهِم ؟! أ لَيسَ قَد ظَعَنوا جَميعا عَن هذهِ الدُّنيا الدَّنِيَّةِ ، و العاجِلَةِ المُنَغِّصَةِ . ؟ ! ···
فإنّا للّه ِ و إنّا إلَيهِ راجِعونَ ، ظَهَرَ الفَسادُ فَلا مُنكِرٌ مُغيِّرٌ ، و لا زاجِرٌ مُزدَجِرٌ ، أ فبِهذا تُريدونَ أن تُجاوِروا اللّه َ في دارِ قُدسِهِ ، و تَكونوا أعَزَّ أوليائهِ عِندَهُ ؟! هَيهاتَ ! لا يُخدَعُ اللّه ُ عَن جَنَّتِهِ ، و لا تُنالُ مَرضاتُهُ إلاّ بطاعَتِهِ ، لَعَنَ اللّه ُ الآمِرينَ بالمَعروف
التّارِكينَ لَهُ ، و النّاهِينَ عَنِ المُنكَرِ العامِلينَ بهِ .
امام على عليه السلام : به مردم اطراف خود نظرى بيفكن، آيا جز فقيرى كه از فقر رنج مى برد، يا توانگرى كه كفران نعمت خدا مى كند، يا بخيلى كه براى افزودن بر مال خويش حق خدا را نمى پردازد، يا سركشى كه گويى گوش او از شنيدن پند و اندرزها سنگين است، كس ديگرى را مى بينى؟! كجايند نيكان و شايستگان شما؟! كجايند آزادگان و بخشندگان شما؟! كجايند آنان كه در كسب و كارشان پرهيزگار و در راه و رسمشان پاك و وارسته بودند ؟! آيا نه اينكه همگى از اين دنياى پست و سراى زودگذرِ رنج آلود رخت بر بستند و كوچيدند؟! ···
پس، ما همه از آنِ خداييم و همگى به سوى او باز مى گرديم. فساد و تبهكارى آشكار گرديده است؛ اما نه كسى در صدد انكار و تغيير آن بر مى آيد و نه كسى براى جلوگيرى از آن اقدامى مى كند. آيا با اين روش مى خواهيد در سراى پاك خداوند، همجوار او شويد و عزيزترين دوستان او باشيد؟ هيهات! بهشت خدا را با فريب نتوان از او گرفت و جز با اطاعت از خدا به خشنودى او نتوان رسيد. لعنت خدا بر امر
كنندگان به معروف كه خود آنها را ترك مى كنند و نهى كنندگان از منكر كه خود آنها را انجام مى دهند .
بحار الأنوار عن الإمامُ عليِّ عليه السلام : النّاسُ ثَلاثَةٌ : عالِمٌ رَبّانيٌّ ، و مُتَعَلِّمٌ على سَبيلِ نَجاةٍ ، و هَمَجٌ رَعاعٌ ، أتباعُ كُلِّ ناعِقٍ ، يَميلونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ ، لَم يَستَضيئوا بنُورِ العِلمِ ، و لَم يَلجؤوا إلى رُكنٍ وَثيقٍ ···
ثُمّ قالَ : آهِ آهِ ! إنّ هاهُنا عِلما جَمّا لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَةً ـ و أشارَ بِيَدِهِ إلى صَدرِهِ ـ ثُمّ قالَ : اللّهُمّ بَلى، قَد أصَبتُ لَقِنا غَيرَ مَأمونٍ علَيهِ ، يَستَعمِلُ آلَةَ الدِّينِ للدُّنيا ، يَستَظهِرُ بنِعَمِ اللّه ِ على عِبادِهِ و بحُجَجِهِ على كِتابِهِ ، أو مُعانِدٌ لأهلِ الحَقِّ يَنقَدِحُ الشَّكُّ في قَلبِهِ بأوَّلِ عارِضٍ مِن شُبهَةٍ ، لا ذا و لا ذاكَ ، بَل مَنهوما باللَّذّاتِ ، سَلِسَ القِيادِ للشَّهَواتِ ، مُغرىً بجَمعِ الأموالِ و الادِّخارِ ، لَيس مِن الدِّينِ في شَيءٍ ، أقرَبُ شَبَها بالبَهائمِ السّائمَةِ ، كَذلكَ يَموتُ العِلمُ بمَوتِ حامِليهِ
اللّهُمّ بلى ، لَن تَخلوَ الأرضُ مِن قائمٍ للّه ِ بحُجَّةٍ لكَيلا تَبطُلَ حُجَجُ اللّه ِ على
عِبادِهِ ، اُولئكَ هُمُ الأقلُّونَ عَدَدا ، الأعظَمونَ عِندَ اللّه ِ قَدرا .
بحار الأنوار : امام على عليه السلام فرمود : مردم سه دسته اند : دانشمندِ ربّانى، طالبِ علمِ در مسير نجات و رستگارى، و نابخردان بى سر و پايى كه در پى هر بانگى به راه مى افتند و با هر بادى به سويى مى گرايند، از نورِ دانش روشنايى نمى گيرند و به پايگاه استوارى پناه نمى جويند···
حضرت سپس اشاره به سينه خود كرد و فرمود : افسوس! افسوس! در اينجا دانش فراوانى نهفته است، كاش براى آن فرا گيرندگانى مى يافتم. سپس فرمود : آرى، البته افراد زيرك و تيزهوشى را مى شناسم، اما مورد اطمينان نيستند؛ زيرا برخى از آنان دين را وسيله دنيا مى سازند و با نعمت هاى خدا بر بندگان او و با حجّت هاى حق بر كتاب او برترى مى جويند . برخى ديگر با اهل حقّ و حقيقت عناد مى ورزند و با اوّلين شبهه اى كه برايشان پيش آيد، آتش شك و ترديد در دلشان فروزان مى شود و نه به اين سو مى روند و نه بدان سو، بلكه اسير لذّت هايند و رام و فرمانبردار شهوتها، شيفته گردآورى مال و ثروت اندوزيند، از دين بهره اى ندارند، به حيوانات چرنده بيشتر مى مانند [تا به انسان]، اين چنين است كه با مرگ دانشمندان دانش نيز مى ميرد
آرى، البته زمين از وجود كسانى كه با دليل و برهان [براى خدا به برپا داشتن دين او]
به پا مى خيزند تا حجّت هاى خدا بر بندگانش از بين نرود، هرگز خالى نمى ماند. اينان اندك شمارند ولى نزد خداوند ارجمندترينند.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الرِّجالُ ثَلاثَةٌ: عاقِلٌ، و أحمَقُ، و فاجِرٌ ؛ فالعاقِلُ الدِّينُ شَريعَتُهُ ، و الحِلمُ طَبيعَتُهُ ، و الرّأيُ سَجيَّتُهُ ، إن سُئلَ أجابَ ، و إن تَكَلَّمَ أصابَ ، و إن سَمِعَ وَعى ، و إن حَدَّثَ صَدَقَ ، و إنِ اطمَأنَّ إلَيهِ أحَدٌ وَفى
و الأحمَقُ إنِ استُنبِهَ بجَميلٍ غَفَلَ ، و إنِ استُنزِلَ عَن حَسَنٍ تَرَكَ ، و إن حُمِلَ على جَهلٍ جَهِلَ ، و إن حَدَّثَ كَذَبَ . لا يَفقَهُ و إن فُقِّهَ لَم يَفقَهْ
و الفاجِرُ إنِ ائتَمَنتَهُ خانَكَ ، و إن صاحَبتَهُ شانَكَ ، و إن وَثِقتَ بهِ لَم يَنصَحْكَ .
امام على عليه السلام : مردم سه دسته اند : خردمند، احمق و نابكار . خردمند، دينْ راه زندگى اوست و بردبارى سرشت او و انديشيدن خصلت او. هرگاه از او بپرسند جواب دهد و هرگاه سخن گويد درست گويد و هرگاه بشنود، پذيرا شود و هرگاه نقل قول كند، راست گويد و هرگاه كسى به او اطمينان كند، وفادارى نشان دهد
و احمق، كه هرگاه او را به كار نيكى متوجّه كنند، غفلت مى ورزد، هرگاه از او بخواهند از كار خوبى دست بردارد، آن را ترك مى كند و اگر او را به نادانى وا دارند نادان مى شود، اگر نقل قول كند نادرست گويد، خودش نمى فهمد و اگر هم به او بفهمانند درك نمى كند
اما نابكار، اگر به او امانت سپارى، به تو خيانت مى كند، اگر با او همنشينى كنى، مايه ننگ و بدنامى تو شود و اگر به او اعتماد كنى، نسبت به تو خيرخواهى و يكرنگى به خرج نمى دهد.
عنه عليه السلام : النّاسُ في الدُّنيا عامِلانِ : عامِلٌ عَمِلَ في الدُّنيا لِلدُّنيا ، قَد شَغَلَتهُ دُنياهُ عَن آخِرَتِهِ ، يَخشى على مَن يَخلُفُهُ الفَقرَ و يأمَنُهُ على نَفسِهِ ، فيُفني عُمرَهُ في مَنفَعَةِ غَيرِهِ ، و عامِلٌ عَمِلَ في الدُّنيا لِما بَعدَها، فجاءَهُ الّذي لَهُ مِن الدُّنيا بغَيرِ عَمَلٍ فأحرَز الحَظَّينِ مَعا ، و مَلَكَ الدّارَينِ جَميعا ، فأصبَحَ وَجيها عِندَ اللّه ِ ، لا يَسألُ اللّه َ حاجَةً فيَمنَعُهُ .
امام على عليه السلام : مردم در دنيا دو گونه كار مى كنند : يكى در دنيا براى دنيا كار مى كند. چنين كسى را دنيايش از آخرتش باز داشته، براى بازماندگانش بيم فقر و نادارى دارد، اما از تهيدستى خويش آسوده خاطر است. چنين كسى عمر خويش را در راه سود رساندن به ديگران مى گذراند. ديگرى در دنيا براى بعد از دنيا كار مى كند. چنين كسى را روزىِ مقدّر بى هيچ كوششى برسد. پس ، از هر دو جهان بهره برگيرد و هر دو سراى را با هم داشته باشد. چنين كسى در پيشگاه خداوند آبرومند است و هيچ حاجتى از خدا نخواهد كه از برآوردن آن دريغ فرمايد.
عنه عليه السلام : النّاسُ رجُلانِ : مُتَّبِعٌ شِرعَةً ، و مُبتَدِعٌ بِدعَةً لَيس مَعهُ مِن اللّه ِ سبحانَهُ بُرهانُ سُنَّةٍ، و لا ضِياءُ حُجَّةٍ .
امام على عليه السلام : مردم دو دسته اند : يكى آنكه پيرو دين است، و ديگر كسى كه بدعت گذار است، او را از جانب خداوند سبحان نه برهانى از سنّت است و نه روشنايىِ حجّتى.
بحار الأنوار عن الإمامِ الحسنِ عليه السلام : الناسُ أربعةٌ : فمِنهُم مَن لَه خُلقٌ و لا خَلاقَ لَهُ ، و مِنهُم مَن لَهُ خَلاقٌ و لا خُلقَ لَهُ ، قَد ذَهَبَ الرّابِعُ و هُو الّذي لا خَلاقَ و لا خُلقَ لَهُ ، و ذلكَ شَرُّ النّاسِ ، و مِنهُم مَن لَهُ خُلقٌ و خَلاقٌ ، فذلِكَ خَيرُ النّاسِ .
و في خَبرٍ آخَرَ عَنهُ عليه السلام : النّاسُ أربَعَةٌ : فمِنهُم مَن لَه خَلاقٌ و لَيس لَهُ خُلقٌ ، و مِنهُم مَن لَهُ خُلقٌ و لَيس لَهُ خَلاقٌ ، و مِنهُم مَن لَيس لَهُ خُلقٌ و لا خَلاقٌ فذاكَ شَرُّ النّاسِ ، و مِنهُم لَهُ خُلقٌ و خَلاقٌ فذاكَ أفضَلُ النّاسِ .
بحار الأنوار : امام حسن عليه السلام فرمود : مردم چهار دسته اند : دسته اى از آنان اخلاق دارند و بهره اى [از نيكى يا ديندارى ]ندارند و دسته اى از نيكى و ديندارى بهره مندند اما اخلاق ندارند و دسته چهارم كه محكوم به نابودى اند كسانى هستند كه نه بهره اى از خير و صلاح دارند و نه اخلاق و اينان بدترين مردمند و دسته اى كه هم اخلاق دارند و هم از خير و صلاح بهره مندند، اينان بهترين مردمند
در حديثى ديگر از آن حضرت آمده است : مردم چهار گروهند : يكى از خير و صلاح بهره مند است، اما اخلاق ندارد. يكى اخلاق دارد، اما از خير و صلاح بهره اى ندارد. ديگرى نه اخلاق دارد و نه از خير و ديندارى بهره مند است و اين بدترين مردم است و چهارمى هم اخلاق دارد و هم از خير و صلاح بهره مند است؛ اين برترين مردم است.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام : النّاسُ في زَمانِنا على سِتِّ طَبَقاتٍ : أسَدٌ ، و ذِئبٌ ، و ثَعلبٌ ، و كَلبٌ ، و خِنزيرٌ ، و شاةٌ ؛ فأمّا الأسَدُ : فمُلوكُ الدُّنيا يُحِبُّ كلُّ واحِدٍ مِنهُم أن يَغلِبَ و لا يُغلَبَ . و أمّا الذِّئبُ : فتُجّارُكُم يَذُمُّو(نَ) إذا اشتَرَوا و يَمدَحو(نَ) إذا باعُوا. و أمّا الثَّعلبُ : فهؤلاءِ الّذينَ يأكُلونَ بأديانِهِم و لا يَكونُ في قُلوبِهِم ما يَصِفونَ بألسِنَتِهِم . و أمّا الكَلبُ : يَهِرُّ علَى النّاسِ بلِسانِهِ و يُكرِمُهُ النّاسُ مِن شَرِّ لِسانِهِ . و أمّا الخِنزيرُ : فهؤلاءِ المُخَنَّثونَ و أشباهُهُم لا يُدعَون إلى فاحِشَةٍ إلاّ أجابُوا . و أمّا الشّاةُ : فالمُؤمِنونَ ، الّذينَ تُجَزُّ شُعورُهُم و يُؤكَلُ لُحومُهُم و يُكسَرُ عَظمُهُم ، فكَيفَ تَصنَعُ الشّاةُ بَينَ أسَدٍ و ذِئبٍ و ثَعلبٍ و كَلبٍ و خِنزيرٍ ؟ ! .
امام زين العابدين عليه السلام : مردم در روزگار ما به شش گروه تقسيم مى شوند : شير و گرگ و روباه و سگ و خوك و گوسفند. شيران همان شهرياران و زمام داران دنيايند كه هر يك از آنها دوست دارد بر ديگرى غلبه كند و مغلوب كسى واقع نشود. گرگ ها همان بازرگانان شما هستند كه هرگاه مى خواهند كالايى را بخرند از آن بدگويى مى كنند و هرگاه مى خواهند بفروشند از آن تعريف مى كنند. روبهان همان كسانى هستند كه از طريق دين خود مى خورند و به آنچه مى گويند در دل اعتقادى ندارند. سگ ها آن كسانى هستند كه با زبان خود بر مردم پارس مى كنند و مردم از شرّ زبانشان به آنان احترام مى گذارند. خوكان همان مردهاى مخنّث و امثال آنها هستند كه وقتى از آنان دعوت به فحشايى شود اجابت مى كنند، و گوسفندان همان مؤمنان هستند كه پشمهايشان را مى چينند و گوشتشان را مى خورند و استخوانشان را مى شكنند. از يك گوسفند در ميان [گروهى] شير و گرگ و روباه و سگ و خوك چه كارى ساخته است؟!
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : النّاسُ على أربَعَةِ أصنافٍ : جاهِلٌ مُتَردّي مُعانِقٌ لهَواهُ ، و عابِدٌ مُتَقَوّي كُلَّما ازدادَ عِبادَةً ازدادَ كِبرا ، و عالِمٌ يُريدُ أن يُوطَأَ عَقِباهُ و يُحِبُّ مَحمَدَةَ النّاسِ ، و عارِفٌ على طَريقِ الحَقِّ يُحِبُّ القِيامَ بهِ فهُو عاجِزٌ أو مَغلوبٌ ، فهذا أمثَلُ أهلِ زَمانِكَ و أرجَحُهُم عَقلاً .
امام صادق عليه السلام : مردم چهار دسته اند : [يكى ]نادانِ افتاده در ورطه هلاكت و هماغوش با هوس. [ديگرى ]عابد متظاهر به تقوا و پرهيزگارى كه هر چه بيشتر عبادت كند بر كبر و غرورش افزوده شود. [ديگر] عالمى كه دوست دارد مردم پشت سرش راه روند و از او مدح و ستايش كنند. [چهارم ]داناى آشنا به حقّ كه دوست دارد حقّ را برپا دارد، اما يا توانايى و قدرت ندارد يا مغلوب است. او بهترين فرد روزگار خود و خردمندترين مردم زمانه خويش است.
عنه عليه السلام : الرِّجالُ ثَلاثَةٌ : عاقِلٌ، و أحمَقُ ، و فاجِرٌ ؛ فالعاقِلُ إن كُلِّمَ أجابَ ، و إن نَطَقَ أصابَ ، و إن سَمِعَ وَعى . و الأحمَقُ إن تَكلَّمَ عَجِلَ ، و إن حَدَّثَ ذَهِلَ ، و إن حُمِلَ علَى القَبيحِ فَعَلَ . و الفاجِرُ إنِ ائتَمَنتَهُ خانَكَ ، و إن حَدَّثتَهُ شانَكَ .
امام صادق عليه السلام : مردان سه دسته اند : خردمند، احمق و نابكار. خردمند، آنگاه كه با او سخن گويند، پاسخ دهد و هر گاه سخن بگويد، درست بگويد و هرگاه بشنود پذيرا شود. و احمق، كه براى سخن گفتن عجله دارد و هرگاه حديث گويد (نقل قول كند) فراموش كند و اگر به كار زشتش وا دارند، آن را انجام دهد. و نابكار، اگر به او اعتماد كنى (امانتى بدو سپارى) به تو خيانت كند و اگر براى او سخنى بازگو كنى، باعث ننگ و عار تو شود.
عنه عليه السلام : النّاسُ طَبَقاتٌ ثَلاثٌ: طَبَقةٌ مِنّا و نَحنُ مِنهُم ، و طَبَقةٌ يَتَزَيَّنونَ بِنا ، و طَبَقةٌ يَأكُلُ بَعضُهُم بَعضا بِنا .
امام صادق عليه السلام : مردم سه گروه اند : گروهى از مايند و ما از آنان هستيم، گروهى به واسطه ما خود را آراسته مى كنند (با چسباندن خود به ما كسب آبرو مى كنند) و گروهى هم به نام ما يكديگر را مى خورند.
عنه عليه السلام : النّاسُ كُلُّهُم ثَلاثُ طَبَقاتٍ: سادَةٌ مُطاعُونَ ، و أكفاءُ مُتَكافُونَ ، وا ُناسٌ مُتَعادُونَ .
امام صادق عليه السلام : مردم به طور كلّى سه دسته اند : مهترانى كه فرمانبردارى مى شوند، همگنان برابر و همرديف، و عدّه اى هم كه با يكديگر مقابله و دشمنى مى ورزند.
عنه عليه السلام : النّاسُ ثَلاثَةٌ : جاهِلٌ يَأبى أن يَتَعَلَّمَ ، و عالِمٌ قَد شَفَّهُ عِلمُهُ ، و عاقِلٌ يَعمَلُ لدُنياهُ و آخِرَتِهِ .
امام صادق عليه السلام : مردم سه دسته اند : نادانى كه از آموختن سر باز مى زند، دانايى كه علم و دانشش او را نزار كرده است، و خردمندى كه براى دنيا و آخرتش كار مى كند.
عنه عليه السلام : الرِّجالُ ثَلاثَةٌ: رجُلٌ بِمالِهِ، و رجُلٌ بِجاهِهِ ، و رجُلٌ بلِسانِهِ ، و هُو أفضَلُ الثَّلاثَةِ . .
امام صادق عليه السلام : مردان سه دسته اند : يكى از مال و ثروت برخوردار است، يكى از جاه و مقام، و ديگرى از زبان (سخنورى) و او برترين آنهاست.
الكافي عنه عليه السلام ـ لإسحاقَ بنِ غالِبٍ ـ : كَم تَرى أهلَ هذهِ الآيَةِ : «إنْ اُعْطُوا مِنها رَضُوا و إنْ لَمْ يُعْطَوا مِنْها إذا هُمْ يَسخَطونَ» . ؟ قالَ : ثُمَّ قالَ : هُم أكثَرُ مِن ثُلُثَيِ النّاسِ .
الكافى : امام صادق عليه السلام به اسحاق بن غالب فرمود : فكر مى كنى چه تعداد از مردم مصداق اين آيه هستند : « اگر از آن [اموال ]به آنان داده شود خشنود مى گردند و اگر از آن به ايشان داده نشود به ناگاه خشم مى گيرند»؟ راوى مى گويد : حضرت سپس خودش فرمود : اينان بيش از دو سوم مردم هستند.
الإمامُ الكاظمُ عليه السلام ـ لهِشامِ بنِ الحَكَمِ و هُو يَعِظُهُ ـ : يا هِشامُ ، اِحذَرْ هذهِ الدُّنيا ، و احذَرْ أهلَها؛ فإنّ النّاسَ فيها على أربَعَةِ أصنافٍ : رجُلٌ مُتَردّي مُعانِقٌ لهَواهُ ، و مُتَعلِّمٌ مُقرئٌ (مُتَقَرّئٌ) كُلّما ازدادَ عِلما ازدادَ كِبرا ، يَستَعلي بقِراءتِهِ و عِلمِهِ على مَن هُو دُونَهُ ، و عابِدٌ جاهِلٌ يَستَصغِرُ مَن هُو دُونَهُ في عِبادَتِهِ ، يُحِبُّ أن يُعَظَّمَ و يُوَقَّرَ ، و ذو بَصيرَةٍ عالِمٌ عارِفٌ بطَريقِ الحَقِّ يُحِبُّ القِيامَ بهِ فهُو عاجِزٌ أو مَغلوبٌ ، و لا يَقدِرُ علَى القِيامِ بما يَعرِفُ(ـهُ) فهُو مَحزونٌ مَغمومٌ بذلكَ ، فهُو أمثَلُ أهلِ زَمانِهِ ، و أوجَهُهُم عَقلاً .
امام كاظم عليه السلام ـ در اندرز به هشام بن حكم ـ فرمود : اى هشام! از اين دنيا و اهل آن برحذر باش؛ زيرا مردم در آن چهار دسته اند : يكى افتاده در ورطه هلاكت و هماغوش هوس. ديگرى طالب دانش و قرآن خوان كه هر چه دانشش فزايد كبر و غرورش بيش شود و قرآن دانىِ خود و دانشِ خويش را وسيله گردن فرازى و بزرگى نمودن بر فرو دستان خود سازد. سومى عابد نادانى كه هر كس را در عبادت از او كمتر است كوچك شمارد و دوست دارد او را تعظيم و تكريم كنند و چهارمى بينشمندِ داناىِ آشنا به راه حقّ كه دوست دارد حقّ را بر پاى دارد، اما يا ناتوان است، يا مغلوب و نمى تواند آنچه را مى فهمد و مى داند به كار بندد و از اين رو اندوهناك و غمزده است. او بهترين فرد روزگار خود و خردمندترين آنان است.
امام رضا عليه السلام : مردم دو گونه اند : رسنده اى كه بسنده نمى كند و جوينده اى كه نمى يابد.
الإمامُ العسكريُّ عليه السلام ـ في جوابِهِ عن سؤال
بعضٍ عنِ اختِلافِ الشِّيعَةِ ـ : إنّما خاطَبَ اللّه ُ العاقِلَ ، و النّاسُ فِيَّ على طَبَقاتٍ : المُستَبصِرُ على سَبيلِ نَجاةٍ ، مُتَمَسِّكٌ بالحَقِّ ، مُتَعَلِّقٌ بفَرعِ الأصلِ ، غَيرُ شاكٍّ و لا مُرتابٍ ، لا يَجِدُ عَنِّي مَلجأً
و طَبَقةٌ لَم تَأخُذِ الحَقَّ مِن أهلِهِ ، فهُم كَراكِبِ البَحرِ ؛ يَموجُ عِندَ مَوجِهِ و يَسكُنُ عِندَ سُكونِهِ
و طَبَقةٌ استَحوَذَ علَيهِمُ الشَّيطانُ ، شأنُهُمُ الرَّدُّ على أهلِ الحَقِّ و دَفعُ الحَقِّ بالباطِلِ ، حَسَدا مِن عِندِ أنفُسِهِم
فَدَعْ مَن ذَهَبَ يَمينا و شِمالاً ، فإنَّ الرّاعِيَ إذا أرادَ أن يَجمَعَ غَنَمَهُ جَمَعَها بأهوَنِ سَعيٍ ، و إيّاكَ و الإذاعَةَ و طَلَبَ الرِّئاسَةِ ، فإنّهُما يَدعُوانِ إلَى الهَلَكَةِ .
امام عسكرى عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال يكى از شيعيان درباره اختلاف شيعه ـ فرمود : مخاطب خداوند در حقيقت شخص خردمند است و مردم نسبت به من چند دسته اند : يكى با بينش و بصيرت است و در راه نجات قدم بر مى دارد و به حقّ چنگ در مى زند و به شاخه ريشه مى آويزد، از شك و ترديد به دور است و جز من كسى را پناهگاه نمى يابد
دسته دوم، حقّ را از اهلش فرا نگرفته اند. اينان چون به دريا نشسته اى هستند كه با موج دريا، موج برمى دارند و با آرام گرفتن آن آرام مى گيرند
دسته سوم، شيطان بر آنها استيلا دارد ، كارشان مخالفت با اهل حقّ و دفع حقّ با باطل است و اين كارشان ناشى از حسادت درونى آنها مى باشد
پس، آن را كه به راست و چپ مى رود، به خود وا گذار؛ زيرا كه اگر چوپان بخواهد گوسفندان خود را يك جا فراهم آورد با كمترين تلاشى آنها را گرد مى آورد. و از فاش كردن اسرار و رياست طلبى بپرهيز كه اين هر دو مايه نابوديند.
المعصومُ عليه السلام : إنَّ النّاسَ أربَعَةٌ : رجُلٌ يَعلَمُ و يَعلَمُ أنّهُ يَعلَمُ فذاكَ مُرشِدٌ عالِمٌ فاتَّبِعوهُ ، و رجُلٌ يَعلَمُ و لا يَعلَمُ أنّهُ يَعلَمُ فذاكَ غافِلٌ فأيقِظوهُ ، و رجُلٌ لا يَعلَمُ و يَعلَمُ أنّهُ لا يَعلَمُ فذاكَ جاهِلٌ فعَلِّموهُ ، و رجُلٌ لا يَعلَمُ و يَعلَمُ أنّهُ يَعلَمُ فذاكَ ضالٌّ فأرشِدوهُ .
معصوم عليه السلام : مردم چهار دسته اند : يكى مردى است كه مى داند و مى داند كه مى داند. چنين كسى راهنما و داناست، از او پيروى كنيد. ديگرى مردى است كه مى داند و نمى داند كه مى داند. چنين كسى غافل است، هشيارش كنيد. سومى مردى است كه نمى داند و مى داند كه نمى داند. چنين كسى نادان است، دانايش كنيد و چهارمى مردى است كه نمى داند و خيال مى كند مى داند. چنين كسى گمراه است، ارشادش كنيد.