رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أكثَرُ دُعائي و دُعاءِ الأنبياء قَبلي بعَرفَةَ: لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ و لَهُ الحَمدُ ، يُحيي و يُميتُ ، و هُو على كُلِّ شيءٍ قَديرٌ ، اللّهُمّ اجعَلْ في سَمعي نُورا ، و في بَصَري نُورا ، و في قَلبي نُورا ، اللّهُمّ اشرَحْ لي صَدري ، و يَسِّرْ لي أمري ، و أعُوذُ بكَ مِن وَسواسِ الصُّدورِ و تَشَتُّتِ الاُمورِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : بيشترين دعاى من و پيامبران پيش از من در عرفه اين بوده و هست : معبودى جز خدا نيست، يگانه است و بى انباز. پادشاهى و ستايش يكسره از آنِ اوست، زنده مى كند و مى ميراند و او بر هر چيزى تواناست. بار خدايا! در گوش من نورى قرار ده و در ديده ام نورى و در دلم نورى. بار خدايا! سينه ام را فراخ گردان و كارم را آسان ساز و از وسواس سينه ها و پراكندگى كارها به تو پناه مى برم.
عنه صلى الله عليه و آله ـ في الدُّعاءِ ـ : اللّهُمّ اجعَلْ لي في قَلبي نُورا ، و في لِساني نُورا ، و في بَصَري نُورا ، و في سَمعي نُورا ، و عن يَميني نُورا ، و عن يَساري نُورا ، و مِن فَوقي نُورا ، و مِن تَحتي نُورا ، و مِن أمامي نُورا ، و مِن خَلفي نُورا ، و اجعَلْ لي في نَفسي نُورا ، و أعظِمْ لي نُورا .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعا ـ گفت : بار خدايا! براى من در دلم نورى قرار ده و در زبانم نورى و در ديده ام نورى و در گوشم نورى و در سمت راستم نورى و در سوى چپم نورى و بر فراز سرم نورى و در زير پايم نورى و پيش رويم نورى و پشت سرم نورى و برايم در جانم نورى قرار ده و نور مرا بزرگ گردان.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في وَصفِ سالِكِ الطَّريقِ إلَى اللّه ِ سبحانَهُ ـ : قَد أحيا عَقلَهُ ، و أماتَ نَفسَهُ ؛ حتّى دَقَّ جَليلُهُ، و لَطُفَ غَليظُهُ، و بَرَقَ لَهُ لامِعٌ كَثيرُ البَرقِ ، فأبانَ لَهُ الطَّريقَ ، و سَلَكَ بهِ السَّبيلَ ، و تَدافَعَتهُ الأبوابُ إلى بابِ السَّلامَةِ و دارِ الإقامَةِ .
امام على عليه السلام ـ در وصف رهرو راه خداى سبحان ـ فرمود : خردش را زنده كرد و نَفْسش را ميراند، تا جايى كه ستبرى و درشتى پيكر او زار و نحيف شد و برقى پر نور برايش درخشيد و راه را براى او هويدا نمود و در پرتو آن، راه پيمود و دروازه ها يكى پس از ديگرى او را پيش راندند تا به دروازه سلامت و سراى ماندگارى رسيد.
عنه عليه السلام ـ و هُو يَذكُرُ فَضائلَهُ بَعدَ وَقعَةِ النَّهرَوانِ ـ : فقُمتُ بالأمرِ حِينَ فَشِلوا ، و تَطَلَّعتُ حِينَ تَقَبَّعوا . ، و نَطَقتُ حِينَ تَعتَعوا . ، و مَضَيتُ بنُورِ اللّه ِ حِينَ وَقَفوا .
امام على عليه السلام ـ در برشمردن فضايل خود ، بعد از جنگ نهروان ـ فرمود : زمانى كه مسلمانان ناتوان بودند، من به يارى اسلام برخاستم و آنگاه كه همه سر در لاك خود فرو داشتند من سر بر داشتم و آن زمان كه همه الكن بودند، من به سخن آمدم و در آن وقت كه همه متوقف بودند من با [مدد ]نور خدا پيش رفتم.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ أيضا ـ : وَ هَبْ لي نُورا أمشي بهِ في النّاسِ ، و أهتَدي بهِ في الظُّلُماتِ ، و أستَضيءُ بهِ مِن الشَّكِّ و الشُّبُهاتِ .
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت : و مرا نورى بخش تا با آن در ميان مردم گام بردارم و به واسطه آن در تاريكى ها راه يابم و در پرتو آن از شكّ و شبهات به درآيم.
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : لَيسَ العِلمُ بالتَّعلُّمِ ، إنّما هُو نُورٌ يَقَعُ في قَلبِ مَن يُريدُ اللّه ُ تباركَ و تعالى أن يَهدِيَهُ . .
امام صادق عليه السلام : علمْ به آموختن نيست، بلكه آن، در حقيقت، نورى است كه خداوند تبارك و تعالى در دل هر كس كه خواهان هدايتش باشد، مى نهد.
عنه عليه السلام ـ في وَصيَّتِهِ لعبدِ اللّه ِ ابنِ جُندَبٍ ـ : يا بنَ جُندَبٍ ، قالَ اللّه ُ جَلّ و عَزَّ في بعضِ ما أوحى : إنّما أقبَلُ الصَّلاةَ مِمَّن يَتَواضَعُ لعَظَمَتي ، و يَكُفُّ نَفسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِن أجلي ، و يَقطَعُ نَهارَهُ بذِكري ، و لا يَتَعَظَّمُ على خَلقي ، و يُطعِمُ الجائعَ ، و يَكسو العارِيَ ، و يَرحَمُ المُصابَ ، و يُؤوِي (يُواسِي) الغَريبَ ، فذلكَ يُشرِقُ نُورُهُ مِثلَ الشَّمسِ ، أجعَلُ لَهُ في الظُّلمَةِ نُورا ، و في الجَهالَةِ حِلما ، أكلَؤهُ . بعِزَّتي ، و أستَحفِظُهُ مَلائكَتي ، يَدعوني فاُلَبِّيهِ ، و يَسألُني فاُعطيهِ ، فمَثَلُ ذلكَ العَبدِ عِندي كمَثَلِ جَنّاتِ الفِردَوسِ ، لا يَسبِقُ . أثمارُها ، و لا تَتَغَيّرُ عَن حالِها .
امام صادق عليه السلام ـ در سفارش به عبد اللّه بن جندب ـ فرمود : اى پسر جندب! خداوند عزّ و جلّ در يكى از وحى هاى خود فرمود : «من نماز را از كسى مى پذيرم كه در برابر بزرگىِ من افتادگى كند و به خاطر من از خواهش هاى نفْس خويشتندارى ورزد و روز خود را با ياد من بگذراند و بر آفريدگان من بزرگى نفروشد و گرسنه را سير كند و برهنه را بپوشاند و بر گرفتار و مصيبت زده رحم آورد و غريب را پناه دهد. چنين كسى نورش چون خورشيد مى تابد. برايش در تاريكى نورى قرار مى دهم و در نابخردى، بردبارى، با عزّت خود او را حمايت مى كنم و فرشتگانم را به نگهبانى از او مى گمارم. مرا مى خواند و من جوابش را مى دهم و از من مى خواهد و عطايش مى كنم. حكايت اين بنده نزد من همچون حكايت باغ هاى فردوس است كه نه ميوه هايشان مى خشكد و نه حالشان دگرگون مى شود».