مجمع البيان ـ به نقل از ابو الطفيل ـ : على عليه السلام جامه اى خريد و از آن خوشش آمد، پس آن را صدقه داد.
الإمام الصادق عليه السلام : كانَ أهلُ المَدينَةِ يأتُونَ بصَدَقَةِ الفِطرِ إلى مَسجِدِ رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و فيهِ عِذقٌ . يُسمَّى الجَعرودَ . ، و عِذقٌ يُسمّى معافارةَ ، كانا عَظيمٌ نَواهُما ، رقيقٌ لِحاهُما ، في طَعمِها مَرارةٌ ، فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله للخارِصِ : لا تَخرُصْ علَيهِم هذينِ اللّونَينِ لَعلَّهُم يَستَحيونَ لا يأتُونَ بهِما ، فأنزَلَ اللّه ُ «يا أيُّها الّذِينَ آمَنُوا أنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَـسَبْتُمْ ـ إلى قولِهِ ـ تُنْفِقُونَ» .
امام صادق عليه السلام : مردم مدينه زكات فطر را به مسجد رسول خدا مى آوردند. در ميان آنها خوشه هاى خرمايى به نام جعرود (خرماى خشك ريز) و خوشه هايى به نام معافاره نيز وجود داشت. اين دو نوع خرما هسته درشت و كم گوشت و اندكى تلخ مزه بودند. رسول خدا صلى الله عليه و آله به حزّار فرمود : اين دو نوع خرما را براى آنان ارزيابى مكن تا بلكه خجالت بكشند و از اينها نياورند. پس، خداوند اين آيه را نازل فرمود : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از چيزهاى پاكيزه اى كه به دست آورده ايد انفاق كنيد ··· » .
الكافي ـ و قَد قيلَ لِلإِمامِ الصّادقِ عليه السلام ، و كانَ يَتَصَدَّقُ بالسُّكَّرِ، أ تَتَصَدَّقُ بالسُّكّرِ؟! ـ : نَعَم، إنّهُ لَيس شَيءٌ أحَبَّ إلَيَّ مِنهُ ، فأنا اُحِبُّ أن أتَصَدَّقَ بأحَبِّ الأشياءِ إلَيَّ .
الكافى : امام صادق عليه السلام شكَر صدقه مى داد. به ايشان عرض شد : آيا شكَر صدقه مى دهيد؟ فرمود : آرى، شكر را از هر چيز ديگرى بيشتر دوست دارم و از اين رو خوش دارم آنچه را بيشتر دوست دارم صدقه دهم.
وسائل الشيعة : كانَ أبو الحسنِ الرِّضا عليه السلام إذا أكَلَ اُتِيَ بِصَحفَةٍ فتُوضَعُ بقُربِ مائدتِهِ ، فيَعمِدُ إلى أطيَبِ الطَّعامِ مِمّا يُؤتى بهِ فيَأخُذُ مِن كلِّ شيءٍ شيئا فيَضَعُ في تِلكَ الصَّحفَةِ ثُمّ يأمُرُ بها المَساكينَ ، ثُمّ يَتلو هذهِ الآيةَ «فَلا اقْتَحَمَ العَقَبَةَ» . ثُمّ قالَ : عَلِمَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ أنّهُ لَيسَ كُلُّ إنسانٍ يَقدِرُ على عِتقِ رَقَبَةٍ فجَعَلَ لَهُمُ السَّبيلَ إلَى الجَنّةِ .
وسائل الشيعه : امام ابو الحسن الرضا عليه السلام هرگاه غذا مى خورد، قدحى برايش مى آوردند و كنار سفره اش مى گذاشتند و حضرت از بهترين غذاهايى كه برايش مى آوردند مقدارى برمى داشت و در آن قدح مى گذاشت و سپس دستور مى داد آن را به مستمندان بدهند و آنگاه اين آيه را تلاوت مى كرد : «نخواست به گردنه پا نهد». سپس فرمود : خداوند عزّ و جلّ مى دانست كه هر انسانى توانايى آزاد كردن بنده (فكّ رقبه) را ندارد، از اين رو راه[هاى ديگرى مانند اطعام هم براى ]رسيدن به بهشت براى آنان قرار داد.