الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الحَمدُ للّه ِ الذي لا يَبلُغُ مِدحَتَهُ القائلونَ ، و لا يُحصِي نَعماءَهُ العادُّونَ .
امام على عليه السلام : سپاس خداوندى را كه سخنوران در ستودنش در مانند و شمارندگان ، شمردن نعمت هايش را ندانند.
عنه عليه السلام ـ في وَصيَّتِهِ لِكُميلٍ ـ : يا كُمَيلُ ، إنّهُ لا تَخلو مِن نِعمَةِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ عِندَكَ و عافِيَتِهِ ، فلا تَخْلُ مِن تَحميدِهِ و تَمجيدِهِ و تَسبيحِهِ و تَقديسِهِ و شُكرِهِ و ذِكرِهِ على كلِّ حالٍ .
امام على عليه السلام ـ در سفارش به كميل ـ فرمود : اى كميل! تو هيچ گاه از نعمت و عافيت خداوند عزّ و جلّ بى بهره نيستى. پس در هيچ حال از ستايش و تمجيد و تسبيح و تقديس و شكر و ياد او دست برندار.
عنه عليه السلام : لم تَخْلُ مِن لُطفِهِ مَطْرِفَ عَينٍ ، في نِعمَةٍ يُحدِثُها لَكَ ، أو سَيِّئةٍ يَستُرُها علَيكَ ، أو بَلِيَّةٍ يَصرِفُها عنكَ .
امام على عليه السلام : در نعمتى كه براى تو پديد آورده، يا گناهى كه از تو فرو پوشانده، يا بلايى كه از تو دور ساخته، چشم بر هم زدنى از لطف او بى بهره نبوده اى.
امام على عليه السلام : ستايش ، خداوند را در حالى كه نه از رحمتش نوميديم و نه از نعمتش خالى .
عنه عليه السلام ـ في بَيانِ قُدرَةِ اللّه ِ ـ : سبحانَكَ ما أعظَمَ شأنَكَ ! ··· و ما أسبَغَ نِعَمَكَ في الدُّنيا ، و ما أصغَرَها في نِعَمِ الآخِرَةِ ! .
امام على عليه السلام ـ در بيان قدرت خداوند ـ فرمود : منزّهى تو، چه بزرگ است مقام و منزلت تو!··· و چه بسيار است نعمت هاى تو در دنيا و چه كوچك است اين نعمت ها در برابر نعمت هاى آخرت!
عنه عليه السلام : لَو فَكَّروا في عَظيمِ القُدرَةِ ، و جَسيمِ النِّعمَةِ ، لَرَجَعوا إلَى الطَّريقِ ، و خافُوا عَذابَ الحَريقِ ، و لكنَّ القُلوبَ عَليلَةٌ ، و البَصائرَ مَدخولَةٌ ! .
امام على عليه السلام : اگر درباره قدرت عظيم و نعمت هاى بزرگ و بى شمار خداوند مى انديشيدند، بى گمان به راه [راست ]بر مى گشتند و از عذاب سوزان مى ترسيدند، اما دل ها بيمار و ديدگان معيوبند!
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ كانَ إذا قَرأَ هذهِ الآيةَ: «و إنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّه ِ لا تُحْصُوها» يقول ـ : سبحانَ مَن لَم يَجعَل في أحَدٍ مِن مَعرِفَةِ نِعَمِهِ إلاّ المَعرِفَةَ بالتّقصيرِ عَن مَعرِفَتِها ، كما لَم يَجعَلْ في أحَدٍ مِن مَعرِفَةِ إدراكِهِ أكثَرَ مِن العِلمِ أنَّهُ لا يُدرِكُهُ ، فشَكَرَ جَلّ و عَزّ مَعرِفَةَ العارِفينَ بالتَّقصيرِ عَن مَعرِفَةِ شُكرِهِ فجَعَلَ مَعرِفَتَهُم بالتَّقصيرِ شُكرا ، كما علِمَ عِلمَ العالِمينَ أنَّهُم لا يُدرِكونَهُ فجَعَلَهُ إيمانا ، عِلما مِنهُ أنّهُ قَد . وَسِعَ العِبادَ فلا يَتَجاوزُ ذلكَ ؛ فإنَّ شيئا مِن خَلقِهِ لا يَبلُغُ مَدى عِبادَتِهِ ، و كيفَ يَبلُغُ مَدى عِبادَتهِ مَن لا مَدىً لَهُ و لا كَيفَ ؟! تَعالىَ اللّه ُ عن ذلكَ عُلُوّا كَبيرا .
امام زين العابدين عليه السلام ـ هرگاه آيه «و اِنْ تعدّوا نعمة اللّه لا تحصوها» را مى خواند ـ مى فرمود : منزّه است خدايى كه به هيچ كس توان شناخت نعمت هايش را نداد مگر همين اندازه كه بدانند از شناخت نعمت هاى او ناتوانند، همچنان كه به هيچ كس قدرت بر شناخت خويش را نداد، مگر همين اندازه كه بدانند از ادراك او ناتوانند. پس خداوند عزّ و جلّ آگاهى عارفان را از اين نكته كه از شناخت (به جا آوردن) شكر او قاصرند، مورد قدردانى قرار داد و همان آگاهيشان از تقصير را به منزله سپاسگزارى ايشان گرفت. همچنان كه علم عالمان را از اين نكته كه او را در نمى يابند، دانست و همان را [به منزله ]ايمان قرار داد؛ زيرا مى دانست كه اندازه توان بندگان همين است و از آن فراتر نتوانند رفت. هيچ يك از خلقش، به نهايت عبادتش دست نيابند. چگونه به نهايتِ عبادتِ كسى دست يابند كه او را نهايت و چگونگى نيست؟! خداوند بسى برتر از اين حرف هاست.