الإمامُ الباقرُ عليه السلام : و أمّا القَريَةُ الّتي اُمطِرَت مَطرَ السَّوءِ فهِيَ سَدُومُ قَريَةُ قَومِ لُوطٍ ، أمطَرَ اللّه ُ علَيهِم حِجارَةً مِن سِجِّيلٍ، يقولُ: مِن طِينٍ .
امام باقر عليه السلام : آن آبادى اى كه باران عذاب برايشان باريد، سدوم، آبادى قوم لوط است كه خداوند سنگ هايى از سجّيل، يعنى گِل، بر آنها باراند.
علل الشرائع عن أبي بصيرٍ : قلتُ لأبي جَعفرٍ عليه السلام : كانَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يتعوَّذُ من البُخلِ؟ قالَ : نَعَم يا أبا محمّدٍ ، في كلِّ صَباحٍ و مَساءٍ، و نَحنُ نَتَعوَّذُ باللّه ِ مِن البُخلِ ، يقولُ اللّه ُ : «و مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ
فَاُولئكَ هُمُ المُفْلِحونَ» . ، و ساُخبِرُكَ عن عاقِبَةِ البُخلِ :
إنّ قَومَ لُوطٍ كانوا أهلَ قَريَةٍ أشِحّاءَ علَى الطَّعامِ ، فأعقَبَهُم البُخلُ داءً لا دَواءَ لَهُ في فُروجِهِم
فقلتُ : و ما أعقَبَهُم ؟
فقالَ : إنّ قَريَةَ قَومِ لُوطٍ كانَتْ على طريقِ السَّيّارَةِ إلَى الشّامِ و مِصرَ ، فكانَتِ السَّيّارَةُ تَنزِلُ بهِم فيُضَيِّفونَهُم ، فلَمّا كَثُرَ ذلكَ علَيهِم ضاقُوا بذلكَ ذَرعا بُخلاً و لُؤما ، فدَعاهُمُ البُخلُ إلى أن كانوا إذا نَزَلَ بِهِمُ الضَّيفُ فضَحوهُ مِن غَيرِ شَهوَةٍ بِهِم إلى ذلكَ ، و إنّما كانوا يَفعَلونَ ذلكَ بالضَّيفِ حتّى يَنكُلَ . النّازِلُ عَنهُم ، فشاعَ أمرُهُم في القُرى، و حَذِرَهُمُ النّازِلَةُ فأورَثَهُمُ البُخلُ بَلاءً لا يَستَطيعونَ دَفعَهُ عَن أنفُسِهِم مِن غَيرِ شَهوَةٍ لَهُم إلى ذلكَ ، حتّى صارُوا يَطلُبونَهُ مِن الرِّجالِ في البِلادِ و يُعطونَهُم علَيهِ الجَعلَ
ثُمّ قالَ : فأيُّ داءٍ أدْأى مِن البُخلِ و لا
أضَرُّ عاقِبَةً و لا أفحَشُ عندَ اللّه ِ تعالى ؟!
فقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ، فهَل كانَ أهلُ قَريَةِ لُوطٍ كلُّهُم هكذا يَعمَلونَ ؟
فقالَ : نَعم إلاّ أهلَ بَيتٍ مِنهُم مِن المُسلِمينَ، أ ما تَسمَعُ لِقولِهِ تعالى: «فأخْرَجْنا مَن كانَ فِيها مِن المُؤمِنينَ * فَما وَجَدْنا فِيها غَيرَ بَيْتٍ مِنَ المُسْلِمينَ» . ؟! .
علل الشرائع ـ به نقل از ابو بصير ـ : به امام باقر عليه السلام عرض كردم رسول خدا صلى الله عليه و آله از بخل به خدا پناه مى بُرد؟ حضرت فرمود : آرى، اى ابا محمّد! او هر صبح و شام به خدا پناه مى برد و ما نيز از بخل به خدا پناه مى بريم. خداوند مى فرمايد : «و هر كس از بخل نفْس خود مصون بماند، ايشانند همان
رستگاران». از فرجام بخل برايت بگويم
قوم لوط اهل آبادى اى بودند كه نسبت به خوراك بخل مى ورزيدند و اين بخل منجر به پديد آمدن درد بى درمانى در نيروى شهوت آنان شد
عرض كردم : به چه منجر شد؟
فرمود : آبادى قوم لوط بر سر راه كاروان هاى شام و مصر قرار داشت و كاروانيان در شهر آنها فرود مى آمدند و لوطيان از آنها پذيرايى مى كردند. امّا چون كار فرود آمدن كاروانيان و پذيرايى از آنها بالا گرفت، بخل و خسّت ، آنان را در فشار قرار داد و اين بخل كارشان را به آنجا كشاند كه هرگاه مسافر در آبادى آنها فرود مى آمد وى را بى سيرت مى كردند، بدون آنكه اين عملشان از روى شهوت باشد. بلكه بدان سبب چنين كارى با ميهمان مى كردند كه از پيش آنها برود. بدين ترتيب، كار آنها در آبادى شايع شد و كاروانيان از آنها حذر مى كردند و ديگر در آباديشان فرود نمى آمدند و اينچنين، بخل و خسّت بلايى به سرشان آورد كه نمى توانستند آن را از خود دور كنند، بدون آنكه ميل و شهوتى به اين عمل داشته باشند، تا اينكه كارشان به جايى رسيد كه به مردان شهرها مزد مى دادند و از آنها تقاضاى آن عمل را مى كردند. حضرت سپس فرمود : پس، كدام درد بدتر و
بد فرجامتر و نزد خداوند متعال زشت تر از بخل است؟
عرض كردم : فدايت شوم، آيا همه مردم آبادى لوط اين كار را مى كردند؟
فرمود : آرى، به استثناى اعضاى يك خانواده كه مسلمان و تسليم امر خدا بودند. آيا نشنيده اى سخن خداى متعال را كه مى فرمايد : «پس، هر كه را از مؤمنان در آن آبادى بود بيرون برديم. ولى در آنجا جز يك خانه، از فرمانبران [خدا بيشتر ]نيافتيم».
امام صادق عليه السلام : خداوند بعد از لوط هيچ پيامبرى نفرستاد مگر اينكه ميان قومش عزّتى داشت.