رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ لَمّا قِيلَ لَهُ : اُمَّتُكَ سَتُفتَتَنُ ، فَسُئلَ : ما المَخرَجُ مِن ذلكَ ؟ ـ : كتابُ اللّه ِ العَزيزُ ، الذي لا يَأتيهِ الباطِلُ مِن بَينِ يَدَيهِ و لا مِن خَلفِهِ ، تَنزيلٌ مِن حَكيمٍ حَميدٍ ، مَنِ ابتَغَى العِلمَ في غَيرِهِ أضَلَّهُ اللّه ُ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ وقتى به ايشان گفته شد: بزودى امّت تو گرفتار فتنه خواهد شد، [در جواب اين پريش كه :] راه خلاص از آن چيست؟ ـ فرمود : كتاب گرامى خدا، همان كه باطل نه از پيش و نه از پس بدو راه نيابد، فرود آمده [و ]از سوى حكيمى ستوده است. هر كه علم را در جز قرآن بجويد، خداوند گمراهش كند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : قرآن، قسمتى از آن قسمت ديگرش را تصديق مى كند. پس، شما برخى از آن را به وسيله برخى ديگرش، تكذيب نكنيد (نگوييد اين آيه با فلان آيه نمى خواند و ناسازگار است).
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : خَطَبَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فقالَ: لا خَيرَ في العَيشِ إلاّ لِمُستَمِعٍ واعٍ أو عالِمٍ ناطِقٍ . أيُّها الناسُ ، إنّكُم في زَمانِ هُدنَةٍ ، و إنّ السَّيرَ بِكُم سَريعٌ ، و قد رَأيتُمُ اللَّيلَ
و النَّهارَ يُبلِيانِ كُلَّ جَديدٍ ، و يُقَرِّبانِ كُلَّ بَعيدٍ ، و يَأتِيانِ بكُلِّ مَوعودٍ ، فَأعِدُّوا الجِهادَ لِبُعدِ المِضمارِ
فقالَ المِقدادُ : يا نَبِيَّ اللّه ِ ، ما الهُدنَةُ ؟ قالَ : بَلاءٌ و انقِطاعٌ ، فإذا التَبَسَتِ الاُمورُ علَيكُم كَقِطَعِ اللَّيلِ المُظلِمِ فعلَيكُم بالقرآنِ ؛ فإنّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ ،و ماحِلٌ مُصدَّقٌ ، و مَن جَعَلَهُ أمامَهُ قادَهُ إلَى الجَنَّةِ ، و مَن جَعَلَهُ خَلفَهُ قادَهُ إلَى النارِ ، و هو الدليلُ إلى خَيرِ سَبيلٍ ، و هو الفَصلُ ليسَ بالهَزلِ ، لَهُ ظَهرٌ و بَطنٌ ، فظاهِرُهُ حِكَمٌ ، و باطِنُهُ عِلمٌ ، عَميقٌ بَحرُهُ لا تُحصى عَجائبُهُ، و لا يَشبَعُ مِنهُ عُلَماؤهُ ، و هو حَبلُ اللّه ِ المَتينُ ، و هُو الصِّراطُ المُستَقيمُ ··· فيهِ مَصابيحُ الهُدى ، و مَنارُ الحِكمَةِ ، و دالٌّ علَى الحُجَّةِ .
امام على عليه السلام : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در خطبه اى فرمود : در زيستن خيرى نيست، مگر براى شنونده فهميده يا داناى گويا. اى مردم! شما در زمان آرامش و صلح هستيد و شما را به شتاب مى برند. شاهديد كه شب و روز، هر
جديدى را كهنه مى كنند و هر دورى را نزديك مى گردانند و هر و عده اى را به سر مى آورند. پس، براى ميدان مسابقه دور و درازى كه در پيش داريد، آماده كوشش گرديد
مقداد عرض كرد: اى پيامبر خدا! آرامش و صلح يعنى چه؟ فرمود: [دنيا، سراى ]آزمايش و سپرى شدن است. پس، هرگاه كارها همچون پاره هاى شب تار بر شما مشتبه و مبهم گشت، به قرآن روى آوريد. كه آن شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته است و شاكى و خصمى است كه شكايتش قبول مى شود. هر كه آن را فراپيش خود قرار دهد، او را به سوى بهشت كشاند و هركه پشت سرش اندازد، او را به دوزخ كشاند. قرآن راهنماى به سوى بهترين راه است. جدا كننده [ميان حق و باطل] است و شوخى نيست. ظاهرى دارد و باطنى. ظاهرش حكم و دستور است و باطنش دانشى ژرف. شگفتيهاى دريايش بى شمار است و دانايانش از آن سير نمى شوند. قرآن ريسمان محكم خداست، قرآن راه راست است··· در قرآن است چراغهاى هدايت و پرتوگاههاى حكمت و قرآن راهنماى به حجّت و برهان است.
عنه عليه السلام : خَطَبنا رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فقالَ: أيّها الناسُ ، إنّكُم في زَمانِ هُدنَةٍ ، و أنتُم على ظَهرِ سَفَرٍ ، و السَّيرُ بِكُم سَريعٌ ، فقد رَأيتُم اللَّيلَ و النَّهارَ و الشَّمسَ و القَمرَ يُبلِينَ كُلَّ جَديدٍ و يُقَرِّبنَ كُلَّ بَعيدٍ و يَأتِينَ بكُلِّ مَوعِدٍ
و وَعيدٍ ، فَأعِدُّوا الجهازَ لبُعدِ المَفازِ
فقامَ المِقدادُ بنُ لأسوَدِ الكنِديُّ رضى الله عنه فقالَ : يا رسولَ اللّه ِ ، فما تَأمُرُنا نَعمَلُ ؟ فقالَ : إنّها دارُ بَلاءٍ و ابتِلاءٍ و انقِطاعٍ و فَناءٍ ، فإذا التَبَسَت علَيكُمُ الاُمورُ كَقِطَعِ اللَّيلِ المُظلِمِ فعلَيكُم بالقرآنِ ؛ فإنّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ و ماحِلٌ مُصَدَّقٌ ، مَن جَعَلَهُ أمامَهُ قادَهُ إلَى الجَنّةِ، و مَن جَعَلَهُ خَلفَهُ ساقَهُ إلَى النارِ ، و هُو الدليلُ يَدُلُّ علَى السَّبيلِ ، و هو كتابُ تَفصيلٍ و بَيانٍ و تَحصيلٍ ، هُو الفَصلُ ليسَ بالهَزلِ ، و لَهُ ظَهرٌ و بَطنٌ ، فظاهِرُهُ حُكمُ اللّه ِ و باطِنُهُ عِلمُ اللّه ِ تعالى ، فظاهِرُهُ وَثيقٌ ، و باطِنُهُ (عَميقٌ) لَهُ تُخومٌ ، و على تُخومِهِ تُخومٌ ، لا تُحصى عَجائبُهُ و لا تُبلى غرائبُهُ ، فيهِ مَصابيحُ الهُدى و مَنارُ الحِكمَةِ ، و دليلٌ علَى المَعرِفَةِ لِمَن عَرَفَ النَّصَفَةَ ، فَلْيَرعَ رجُلٌ بَصَرُهُ ، و لْيَبلُغِ النَّصَفةَ نَظرُهُ ، يَنجو مِن عَطَبٍ . و يَتَخَلَّصْ مِن نَشَبٍ . ، فإنّ التَّفكُّرَ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ ، كما يَمشي المُستَنيرُ (في الظُّلُماتٍ) ، و النورُ
يُحِسنُ التَّخلُّصَ و يُقِلُّ التَّربُّصَ .
امام على عليه السلام : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در خطبه اى فرمود : اى مردم! شما در زمان صلح و آرامش هستيد و بر مركب سفر سواريد و شتابان شما را به پيش مى برد. شاهد بوده ايد كه شب و روز و خورشيد و ماه، هر جديدى را كهنه مى كنند و هر دورى را نزديك مى گردانند و هر وعده و وعيدى را به انجام مى رسانند. پس، براى
پيمودن اين صحراى دور و دراز زاد و توشه فراهم آوريد
مقداد بن اسود كندى برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا! مى فرماييد چه كنيم؟ فرمود: دنيا سراى بلا و ابتلا و به سر آمدن و نيست شدن است. پس، هر گاه كارها همچون پاره هاى شب تار بر شما تاريك و شبهه ناك شد، به قرآن روى آوريد؛ زيرا قرآن شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته است و شاكى و خصمى است كه شكايتش قبول مى شود. هر كه قرآن را فراپيشِ خود قرار دهد، او را به سوى بهشت كشاند و هر كه آن را پشت سر خويش نهد، به سوى دوزخش كشاند. قرآن رهنمايى است كه راه را نشان مى دهد، قرآن كتاب تفصيل و روشنگرى و تحصيل [حقايق ]است. جدا كننده ميان حق و باطل است و بردار نيست. ظاهرى دارد و باطنى. ظاهرش حكم و دستور خداست و باطنش علم خداوند متعال. پس، ظاهر آن محكم و استوار است و باطنش ژرفايى دارد و ژرفايش ژرفا دارد. شگفتيهايش بى شمار است و عجايب و غرايبش كهنه و تمام نمى شود. چراغهاى هدايت و پرتوگاههاى حكمت در قرآن است. براى كسى كه انصاف داشته باشد راهنماى به سوى معرفت و شناخت است. پس، بايد آدمى دقّت نظر كند و انصاف را پيش چشمش آرد، تا از هلاكت رهايى يابد و از تنگنا به در آيد؛ زيرا كه انديشيدن، مايه حيات دلِ شخص بينا و با بصيرت است، همچنان كه آدمى [مسلّح] به نور چراغ در تاريكيها راه
مى پيمايد و نيكو مى رهد و كم [در شبهات و تاريكيها ]منتظر مى ماند.
عنه عليه السلام ـ في صفةِ القرآنِ ـ : جَعَلَهُ اللّه ُ ريّا لِعَطَشِ العُلَماءِ ، و رَبيعا لِقُلوبِ الفُقَهاءِ ، و مَحاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحاءِ، و دَواءً ليسَ بَعدَهُ داءٌ ، و نورا ليسَ مَعهُ ظُلمَةٌ .
امام على عليه السلام ـ در وصف قرآن كريم ـ فرمود : خداوند، قرآن را مايه فرونشاندن عطش دانشمندان و بهار دلهاى فهميدگان و شاهراه درستكاران قرار داد و دارويى كه با وجود آن ديگر دردى باقى نمى ماند و نورى كه با آن ظلمتى همراه نيست.
عنه عليه السلام : اعلَمُوا أنَّ هذا القرآنَ هُو الناصِحُ الذي لا يَغُشُّ ، و الهادي الذي لا يُضِلُّ،و المُحَدِّثُ الذي لا يَكذِبُ ، و ما جالَسَ هذا القرآنَ أحَدٌ إلاّ قامَ عَنهُ بزيادَةٍ أو نُقصانٍ ، زيادَةٍ في هُدىً ، أو نُقصانٍ مِن عَمىً .
امام على عليه السلام : بدانيد كه اين قرآن مشاورى است كه خيانت نمى ورزد و راهنمايى است كه گمراه نمى كند و گوينده اى است كه دروغ نمى گويد. هيچ كس با اين قرآن ننشست، مگر اين كه با افزايشى يا كاهشى از نزد آن برخاست: افزايش در هدايت يا كاهش در كورى و گمراهى.
عنه عليه السلام : إنّ اللّه َ سبحانَهُ لم يَعِظْ أحَدا بِمِثلِ هذا القرآنِ ، فإنَّهُ حَبلُ اللّه ِ المَتينُ و سَبَبُهُ الأمينُ ، و فيهِ رَبيعُ القَلبِ، و يَنابيعُ العِلمِ ، و ما للقَلبِ جَلاءٌ غَيرُهُ .
امام على عليه السلام : خداوند سبحان، هيچ كس را به چيزى مانند اين قرآن اندرز نداده است؛ زيرا قرآن ريسمان محكم خدا و دستاويز مطمئن اوست. در اين قرآن بهار دل است و چشمه هاى دانش و براى صيقل دادن دل، چيزى جز آن وجود ندارد.
عنه عليه السلام : فالقرآنُ آمِرٌ زاجِرٌ، و صامِتٌ ناطِقٌ ، حُجَّةُ اللّه ِ على خَلقِهِ ، أخَذَ علَيهِ ميثاقَهُم ، و ارتَهَنَ علَيهِم أنفُسَهُم .
امام على عليه السلام : قرآن فرمان دهنده اى است باز دارنده و خاموشى است گويا. حجّت خدا بر خلق اوست، از آنان نسبت به [عمل به ]قرآن پيمان گرفت و جانشان را گروگان آن كرد.
امام على عليه السلام : بهترين ذكر (سخن) قرآن است؛ با قرآن است كه سينه ها فراخ مى شود و درونها نورانى مى گردد.
عنه عليه السلام : فَتَجلّى لَهُم سبحانَهُ في كتابِهِ مِن غَيرِ أن يَكُونوا رَأوهُ بما أراهُم مِن قُدرَتِهِ .
امام على عليه السلام : خداوند سبحان، قدرت خويش را در كتابش نمايان ساخت و بدين سان خويشتن را به بندگانش، بى آن كه او را ببينند، نشان داد.
امام على عليه السلام : قرآن، برترين دو هدايت است.
امام على عليه السلام : خدا را! خدا را! درباره قرآن، مبادا ديگران با عمل به آن، بر شما پيشى گيرند.
عنه عليه السلام : كتابُ اللّه ِ تُبصِرُونَ بهِ ، و تَنطِقُونَ بهِ ، و تَسمَعُونَ بهِ ، و يَنطِقُ بَعضُهُ بِبَعضٍ ، و يَشهَدُ بَعضُهُ على بَعضٍ ، و لا يَختَلِفُ في اللّه ِ ، و لا يُخالِفُ بِصاحِبِهِ عنِ اللّه ِ .
امام على عليه السلام : اين كتاب خداست كه با آن مى بينيد و مى گوييد و مى شنويد و قسمتى از آن، قسمت ديگرش را، گويا مى سازد و برخى از آن، بر برخى ديگر گواهى مى دهد و درباره خدا اختلافى ندارد و پيرو خود را از خدا، جدا نمى سازد.
تفسير العيّاشي عن الحارثِ الأعوَرِ: دَخَلتُ على أميرِ المؤمنينَ عليِّ بنِ أبي طالبٍ عليه السلام ، فقلتُ : يا أميرَ المؤمنينَ ، إنّا إذا كُنّا عِندَكَ سَمِعنا الذي نَسُدُّ (نَشُدُّ) بهِ دِينَنا ، و إذا خَرَجنا مِن عندِكَ سَمِعنا أشياءَ مُختَلِفَةً مَغموسَةً ، لا نَدرِي ما هِي ؟ قالَ : أ وَ قَد فَعَلوها ؟! قلتُ : نَعَم . قالَ : سَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يقولُ : أتاني جَبرَئيلُ فقالَ : يا محمّدُ ؛ سَيَكُونُ في اُمَّتِكَ فِتنَةٌ . قلتُ : فما المَخرَجُ مِنها ؟ فقالَ : كتابُ اللّه ِ ، فيهِ بَيانُ ما قَبلَكُم مِن خَبرٍ ، و خَبرُ ما بَعدَكُم ، و حُكمُ ما بَينَكُم .
تفسير العيّاشى ـ به نقل از حارث اَعوَر ـ : خدمت امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام رسيدم و عرض كردم: اى امير المؤمنين! ما وقتى در حضور شما هستيم، سخنانى مى شنويم كه با آنها دين خود را استوار مى گردانيم. اما وقتى از خدمت شما مى رويم، مطالب گوناگون تاريكى مى شنويم كه نمى دانيم چيستند [و با سخنان شبهه انگيزى رو به رو مى شويم]. حضرت فرمود: اين حرفها را مى زنند؟ عرض كردم: آرى. فرمود: شنيدم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اى محمّد! بزودى در ميان امّتت فتنه اى پديد خواهد آمد. من گفتم: راه نجات از آن، چيست؟ گفت: كتاب خدا، كه در آن خبرهاى پيش از شما و بعد از شما و حكم آنچه ميان شماست بيان شده است.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام : لو ماتَ مَن بَينَ المَشرِقِ و المَغرِبِ لَما استَوحَشتُ بعدَ أن يكونَ القرآنُ مَعي .
امام زين العابدين عليه السلام : اگر همه مردم از شرق تا غرب عالم بميرند، با وجود قرآن در كنار من، هرگز احساس وحشت و تنهايى نكنم.
امام صادق عليه السلام : كسى كه حقيقت را از طريق قرآن نشناسد، از [گزند] فتنه ها بر كنار نماند.