پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : دارو جزو تقدير است و براى هر كس كه [خدا] بخواهد، به هر اندازه كه بخواهد، سودمند مى افتد.
عنه صلى الله عليه و آله ـ لَمّا سُئلَ : أ رأيتَ دَواءً نَتَداوى بهِ ، وَ رُقىً نَستَرقِي بِها ، و أشياءَ نَفعَلُها ، هَل تَرُدُّ مِن قَدَرِ اللّه ِ ؟ ـ : بل هِي مِن قَدَرِ اللّه ِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در پاسخ به اين سؤال كه : آيا دارويى كه با آن خود را مداوا مى كنيم و دعا و تعويذى كه با آن خود را معالجه مى كنيم و چيزهاى ديگرى كه به كار مى بريم، جلو تقدير خدا را مى گيرند؟ ـ فرمود : نه، اينها خود جزو تقدير خدايند.
عنه صلى الله عليه و آله ـ و قد سُئلَ : رُقىً يُستَشفى بِها ، هَل تَرُدُّ مِن قَدَرِ اللّه ِ ؟ ـ : إنّها مِن قَدَرِ اللّه ِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ وقتى از ايشان سؤال شد: آيا دعا و تعويذى كه با آن خود را معالجه مى كنيم، تقدير خدا را دفع مى كند؟ ـ فرمود : آن، خود جزو تقدير خداست.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لَمّا سَألَهُ رجُلٌ بعدَ انصِرافِهِ مِن صِفِّينَ عنِ القَضاءِ و القَدَرِ في هذهِ الحَربِ ـ : ما عَلَوتُم تَلعَةً و لا هَبَطتُم وادِيا إلاّ و للّه ِِ فيهِ قَضاءٌ و قَدَرٌ .
امام على عليه السلام ـ در پاسخ به مردى كه هنگام بازگشت از صفّين، پرسيد: آيا اين جنگها با قضا و قدر الهى است؟ ـ فرمود : از هيچ تپّه اى بالا نرفتيد و به هيچ درّه و سراشيبى اى قدم نگذاشتيد، مگر اين كه با قضا و قدر خداوند بود.
عنه عليه السلام : الأمرُ بالطَّاعَةِ ، و النَّهيُ عنِ المَعصيَةِ ، و التَّمكينُ مِن فِعلِ الحَسَنَةِ و تَركِ المَعصيَةِ ، و المَعونَةُ علَى القُربَةِ إلَيهِ ، و الخِذلانُ لِمن عَصاهُ، و الوَعدُ و الوَعيدُ، و التَّرغيبُ و التَّرهيب، كُلُّ ذلكَ قَضاءُ اللّه ِ في أفعالِنا و قَدَرُهُ لأعمالِنا .
امام على عليه السلام : امر به فرمانبرى و نهى از نافرمانى و قدرت بر انجام كار نيك و ترك معصيت و كمك كردن بر نزديك شدن به خدا و يارى ندادن كسى كه نا فرمانيش كند و بيم و نويد و ترغيب و ترساندن، همگى قضا و قدر خدا، در زمينه افعال و اعمال ماست.
كنز العمّال عن عكرمة : لمّا قَدِمَ عليٌّ عليه السلام من صِفّينَ قامَ إليهِ شيخٌ مِن أصحابِهِ ، فقالَ : يا أميرَ المؤمنين أخبرنا عن مَسيرنا إلَى الشامِ بقَضاءٍ و قَدَرٍ ؟ فقالَ: و الذي خَلَقَ . الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ، ما قَطَعنا وادِيا و لا عَلَونا تَلعَةً إلاّ بقَضاءٍ و قَدَرٍ ، فقالَ الشيخُ : عندَ اللّه ِ أحتَسِبُ عَنائي ، فقالَ عليٌّ : بَل عَظَّمَ اللّه ُ أجرَكُم في مَسيرِكُم و أنتُم مُصعِدُونَ و في مُنحَدَرِكُم و أنتُم مُنحَدِرُونَ ، و ما كُنتُم في شيءٍ مِن اُمورِكُم مُكرَهينَ و لا إلَيها مُضطَرِّينَ ، فقالَ الشيخُ : كيفَ يا أميرَ المؤمنينَ و القَضاءُ و القَدَرُ ساقَنا إلَيها ؟ فقالَ : ويحَكَ ! لعلَّكَ ظَنَنتَه قَضاءً لازِما و قَدَرا حاتِما ، لو كانَ ذلكَ لَسَقَطَ الوَعدُ و الوَعيدُ و بَطَلَ الثَّوابُ و العِقابُ ، و لا أتَت لائمَةٌ مِن اللّه ِ لِمُذنِبٍ و لا مَحمَدَةٌ مِن اللّه ِ لمُحسِنٍ ، و لا كانَ المُحسِنُ أولى بثَوابِ الإحسانِ مِن المُذنِبِ ، ذلكَ مَقالُ أحزابِ . عَبَدَةِ الأوثانِ ··· و مَجُوسِها ، و لكنَّ اللّه َ أمَرَ بالخَيرِ تَخييرا و نَهى عَنِ الشَّرِّ تَحذيرا ، و لم يُعصَ مَغلوبا و لم يُطَعْ مُكرَها ، و لا يُمَلِّكُ تَفويضا ، و لا خَلَقَ السماواتِ و الأرضَ و ما أرى فيهِما مِن عجائبِ آياتِهِما باطِلاً «ذلكَ ظَنُّ الذينَ كَفَروا فَوَيْلٌ للّذينَ كَفَروا مِنَ النّارِ» . فقالَ الشيخُ : يا أميرَ المؤمنينَ ، فما كانَ القَضاءُ و القَدَرُ الذي كانَ فيهِ مَسيرُنا و مُنصَرَفُنا ؟ قالَ : ذلك أمرُ اللّه ِ و حِكمَتُهُ ، ثُمّ قَرَأ عليٌّ : «و قَضى رَبُّكَ ألاّ تَعْبُدوا إلاّ إيّاهُ» . .
كنز العمّال ـ به نقل از عكرمة ـ : زمانى كه امام على عليه السلام از جنگ صفّين بازگشت پير مردى از ايشان پرسيد كه : آيا رفتن به جنگ شاميان به قضا و قدر خدا بوده است ؟ حضرت فرمود : سوگند به آن كه دانه را شكافت و آدميان را آفريد، هيچ دره اى را نپيموديم و بر هيچ تپه اى بالا نرفتيم، جز با قضا و قدر. پير مرد گفت: رنجى را كه در اين راه بردم به حساب خدا بگذارم [و اجرى ندارم]؟ على عليه السلام فرمود: نه، بلكه خداوند در اين راهى كه رفتيد، بر هر تپه اى كه فراز آمديد و از هر شيبى كه پايين رفتيد، اجرى بزرگ به شما عطا فرمود و شما در هيچ يك از كارهاى خود نه مجبور بوديد و نه ناچار. پير مرد عرض كرد: اى امير المؤمنين! چگونه مجبور و ناچار نبوديم، حال آن كه قضا و قدرْ ما را پيش مى برد؟ حضرت فرمود: واى بر تو! انگار تو قضا را امرى لازم و قَدَر را موضوعى حتمى و گريز نا پذير مى دانى [به طورى كه از تو سلب اختيار مى كند]. اگر چنين بود، نويد و بيم و پاداش و كيفر معنا نداشت و گنهكار، از سوى خدا سرزنش نمى شد و نيكوكار، مورد ستايش او قرار نمى گرفت و سزاوارى نيكوكار به پاداشِ احسان و نيكو كاريش از بدكار بيشتر نبود. اين سخن، سخن گروه هاى بت پرست··· و مجوس اين امت است. خداوند ، به كارهاى خوب فرمان داده است و انسان از روى اختيار آنها را انجام مى دهد و از بدى نهى كرده است، از باب بر حذر داشتن. نه به زور نافرمانى مى شود و نه به زور و اجبار اطاعت مى شود و اختيارات خود را تفويض هم نكرده است و آسمانها و زمين و آيات شگفت انگيز آنها را بيهوده نيافريده «اين پندار كسانى است كه كفر ورزيدند، پس واى بر كافران از آتش». پير مرد گفت: پس آن قضا و قدرى كه رفتن و برگشتن ما بر اساس آن بود، چيست؟ حضرت فرمود: آن عبارت از امر خدا و حكمت اوست. سپس على عليه السلام اين آيه را تلاوت كرد: «و پروردگارت فرمان داد كه جز او را نپرستيد».
بحار الأنوار : إنَّ أميرَ المؤمنينَ عليه السلام عَدَلَ مِن عندِ حائطٍ مائلٍ إلى حائطٍ آخَرَ ، فقيلَ لَهُ : يا أميرَ المؤمنينَ ، تَفِرُّ مِن قَضاءِ اللّه ِ ؟!
قالَ : أفِرُّ مِن قَضاءِ اللّه ِ إلى قَدَرِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ .
بحار الأنوار : امير المؤمنين عليه السلام از كنار ديوار خميده اى، به طرف ديوار ديگرى رفت. به آن حضرت عرض شد: اى امير المؤمنين! از قضاى خدا مى گريزى؟ فرمود: از قضاى خدا به سوى قدر خداوند عزّ و جلّ مى گريزم.
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : إنَّ أميرَ المؤمنينَ صلواتُ اللّه ِ علَيهِ جَلَسَ إلى حائطٍ مائلٍ يَقضي بينَ الناسِ ، فقالَ بَعضُهُم : لا تَقعُدْ تَحتَ هذا الحائطِ فإنّهُ مُعوِرٌ ، فقالَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام : حَرَسَ امرَأً أجَلُهُ ، فلَمّا قامَ سَقَطَ الحائطُ ، و كانَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام مما يَفعَلُ هذا و أشباهَهُ، و هذا اليَقينُ . .
امام صادق عليه السلام : امير المؤمنين، صلوات اللّه عليه، پاى ديوار خميده اى نشسته بود و ميان مردم داورى مى كرد. يكى از حضار گفت: زير اين ديوار منشين كه شكسته است. امير المؤمنين عليه السلام فرمود: اجل آدمى نگهبان اوست. چون حضرت از آن جا برخاست، ديوار فرو ريخت. امير المؤمنين عليه السلام از اين گونه كارها مى كرد و اين است يقين .
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين پرسش كه: آيا دعا و تعويذ چيزى از تقدير را دفع مى كند؟ ـ فرمود : خودش، از تقدير است.