رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : اِشتَدَّ غَضَبُ اللّه ِ على رَجُلٍ قَتَلَهُ رسولُ اللّه ِ ، و اشتَدَّ غَضَبُ اللّه ِ على رَجُلٍ يُسمّى مَلِكَ الأملاكِ ، لا مَلِكَ إلاّ اللّه ُ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خشم خدا سخت است بر مردى كه پيامبر خدا او را بكشد؛ خشم خدا سخت است بر مردى كه خود را شاه شاهان مى نامد، حال آن كه پادشاهى جز خدا نيست.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خشم خدا سخت است بر مردمى، كه چهره پيامبر خدا را مجروح كردند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعا براى قريشيان مشرك ـ گفت : خدايا! قوم مرا ببخشا، زيرا آنان مردمى نادانند.
الدرّ المنثور : در جنگ احد ، زنان در پشت جبهه مسلمانان بودند و مجروحان را مداوا مى كردند··· ابو سفيان آمد و شعار «پيروز باد هبل» را سر داد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مسلمانان فرمود : شما بگوييد : «خدا برتر و بزرگتر است» و مسلمانان شعار را سر دادند. ابو سفيان شعار داد : «ما عزّى را داريم و شما عزّايى نداريد». پيامبر خدا به مسلمانان فرمود : شما هم بگوييد : « خدا مولاى ماست و كافران مولايى ندارند» .
صحيح مسلم : إنَّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله كُسِرَت رَباعِيَتُهُ يومَ اُحُدٍ ، و شُجَّ في رَأسِهِ ، فَجَعَلَ يَسلُتُ الدَّمَ عَنهُ و يقولُ : كيفَ يُفلِحُ قومٌ شَجُّوا نَبِيَّهُم و كَسَرُوا رَباعِيَتَهُ، و هُو يَدعُوهم إلَى اللّه ِ ؟ ! فَأنزَلَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «لَيسَ لَكَ مِن الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَــالِمُونَ » . .
صحيح مسلم : در جنگ احد، دندان پيشين پيامبر خدا شكست و سر آن حضرت شكاف برداشت و در حالى كه از فرقش خون جارى بود مى فرمود : چگونه رستگار شوند مردمى كه فرق پيامبر خود را كه آنان را به خدا دعوت مى كند، شكافتند و دندان پيشينش را شكستند؟ پس، خداوند عزّ و جلّ اين آيه را فرو فرستاد : «تو را در اين كارها دستى نيست ؛ يا [خدا] بر آنان مى بخشايد، يا عذابشان مى كند، زيرا آنان ستمكارند».
تفسيرُ القمّي ـ في ذِكر ما جَرى بَعدَ وَقعَةِ اُحُدٍ ـ : لَمّا دَخَلَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله المَدينَةَ نَزَلَ علَيهِ جَبرَئيلُ عليه السلام فقالَ : يا محمّدُ ، إنَّ اللّه َ يَأمُرُكَ أن تَخرُجَ في أثَرِ القَومِ و لا يَخرُجَ معكَ إلاّ مَن به جِراحَةٌ ! فَأمَرَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مُنادِيا يُنادِي : يا مَعشَرَ المهاجِرينَ و الأنصارِ ! مَن كانَت بهِ جِراحَةٌ فَلْيَخرُجْ ، و مَن لَم يَكُن بهِ جِراحَةٌ فَلْيُقِمْ، فَأقبَلُوا يُضَمِّدُونَ جِراحاتِهِم و يُداوُونَها ، فأنزَلَ اللّه ُ على نَبِيِّهِ : «و لا تَهِنُوا في ابتِغاءِ القَومِ إنْ تَكُونوا تَألَمُونَ فإنّهُمْ يَألَمُونَ كما تَألَمُونَ و تَرجُونَ مِن اللّه ِ ما لا يَرْجُونَ» . ··· قالَ عَزَّ و جلَّ : «إنْ يَمسَسكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ القَومَ قَرْحٌ مِثْلُهُ » . فَخَرَجُوا على ما بِهِم مِن الألَمِ و الجِراحِ .
تفسير القمّى ـ درباره آنچه بعد از واقعه جنگ احد اتفاق افتاد ـ : چون پيامبر صلى الله عليه و آله از جنگ احد برگشت و وارد مدينه شد، جبرئيل عليه السلام بر آن حضرت فرود آمد و گفت : اى محمّد! خداوند فرمانت مى دهد كه اين قوم (مشركان) را تعقيب كنى و كسى جز افراد مجروح همراه تو نيايد! پس، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جارچيى فرمود تا جار زند : اى گروه مهاجران و انصار! هر كس جراحتى دارد بيرون بيايد و هر كس مجروح نيست بماند. آنان شروع به مرهم نهادن بر زخمهاى خود و مداواى آنها كردند و خداوند اين آيه را بر پيامبرش نازل فرمود : «و در دست يافتن به آن قوم سستى مكنيد. اگر شما درد مى كشيد آنها نيز چون شما درد مى كشند ولى شما از خدا چيزى را اميد داريد كه آنان اميد ندارند» و خداوند عزّ و جلّ فرمود : «اگر به شما زخمى رسيده به آن قوم نيز مانند شما زخمى رسيده است». پس، مسلمانان با وجود درد و جراحتى كه داشتند [براى تعقيب مشركان ]بيرون رفتند.
كنز العمّال : لَمّا كانَ يومُ اُحُدٍ شُجَّ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله في وَجهِهِ ، و كُسِرَت رَباعِيَتُهُ ، فقامَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَومَئذٍ رافِعا يَدَيهِ يقولُ : إنَّ اللّه َ تعالَى اشتَدَّ غَضَبُهُ على اليهودِ أن قالوا : عُزَيرٌ ابنُ اللّه ِ ، و اشتَدَّ غَضَبُهُ علَى النَّصارى أن قالوا : المَسيحُ ابنُ اللّه ِ ، و إنَّ اللّه َ اشتَدَّ غَضَبُهُ على مَن أراقَ دَمي و آذاني في عِترَتي .
كنز العمّال : در جنگ احد چهره پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شكاف برداشت و دندان پيشين او شكست. در آن روز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ايستاد و دستهاى خود را به آسمان بلند كرد و گفت : خداوند بر يهود كه گفتند : عُزَير پسر خداست، بشدت خشم گرفت و بر نصارا كه گفتند: عيسى پسر خداست، سخت خشم گرفت و خشم خدا سخت است بر كسى كه خون مرا ريخت و با آزردن خاندانم، مرا آزرد.
كنز العمّال : إنَّ النبيَّ صلى الله عليه و آله خَرَجَ يَومَ اُحُدٍ حتّى إذا جازَ ثَنِيَّةَ الوَداعِ فإذا هُو بكَتِيبةٍ خَشناءَ . ، قالَ : مَن هؤلاءِ ؟ قالوا : عبدُ اللّه ِ ابنُ اُبَيٍّ في سِتِّمِائَةٍ مِن موالِيهِ مِن اليهودِ مِن بَني قَينُقاعٍ ، قالَ : و قد أسلَمُوا ؟ قالوا : لا يا رسولَ اللّه ِ ، قالَ : مُرُوهم فَليَرجِعُوا ؛ فإنّا لا نَستَعِينُ بالمُشركينَ علَى المُشركينَ .
كنز العمّال : هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مدينه به قصد احد بيرون آمد، در عبور از ثنية الوداع با يك گردان سرا پا مسلّح برخورد كرد. پرسيد: اينها كيستند؟ عرض كردند: عبد اللّه بن اُبىّ است با ششصد تن از يهوديان بنى قينقاع و هم پيمان خود. فرمود: آيا اسلام آورده اند؟ عرض كردند : نه، اى پيامبر خدا. حضرت فرمود : بگوييد برگردند؛ زيرا ما در برابر مشركان از مشركان كمك نمى گيريم.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : لَمّا انجَلى الناسُ عَن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يومَ اُحُدٍ نَظَرتُ فِي القَتلى فلَم أرَ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فقلتُ : و اللّه ِ ما كانَ لِيَفِرَّ و ما أراهُ فِي القَتلى ، و لكن أرَى اللّه َ غَضِبَ علَينا بما صَنَعنا فَرَفَعَ نَبِيَّهُ ، فما فِيَّ خيرٌ مِن أن اُقاتِلَ حتّى اُقتَلَ ، فَكَسَرتُ جَفنَ سَيفِي ، ثُمّ حَمَلتُ علَى القَومِ فَأفرَجُوا لي ، فإذا أنا برسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بَينَهُم .
امام على عليه السلام : در جنگ احد هنگامى كه مردم از گردِ پيامبر خدا پراكنده شدند، من در ميان كشتگان نگاه كردم، اما پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را نديدم. با خود گفتم : به خدا قسم او اهل فرار نبود و در ميان كشته ها هم نمى بينمش. فكر مى كنم خداوند از اين رفتار ما به خشم آمده و پيامبرش را به آسمان برده است. پس، وجود من ديگر بى فايده است و بايد بجنگم تا كشته شوم.لذا غلاف شمشيرم را شكستم و به دشمن حمله كردم و آنان از برابر من دور شدند و ناگاه ديدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ميان آنهاست.