پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : راستى كه برخى بيانها جادوست و برخى دانشها نادانى.
عنه صلى الله عليه و آله ـ لِسَعدِ بنِ أبي وَقّاصٍ لَمّا قالَ : أتَيتُكَ مِن قَومٍ هُم و أنعامُهُم سَواءٌ ـ : يا سَعدُ ، أ لا اُخبِرُكَ بِأعجَبَ مِن ذلكَ ؟ ! قَومٌ
عَلِموا ما جَهِلَ هؤلاءِ ثُمَّ جَهِلوا كَجَهلِهِم ! .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در پاسخ به سعد بن ابى وقّاص كه عرض كرد: من از نزد مردمى پيش شما آمده ام كه با چارپايانشان فرقى ندارند ـ فرمود : اى سعد! آيا به چيزى شگفت تر از اين تو را آگاه نسازم؟ مردمى كه آنچه را آنها نمى دانند، آموختند و با اين حال همانند آنها نادانى ورزيدند!
عنه صلى الله عليه و آله ـ لِعَمّارِ بنِ ياسِرٍ لَمّا قَصَّ عَلَيهِ قِصَّةَ قَومٍ بَعَثَهُ إلَيهِم لِيُعَلِّمَهُم شَرائعَ الإسلامِ فَوَجَدَهُم كالإبِلِ الوَحشِيَّةِ طامِحَةً أبصارُهُم ، لَيسَ لَهُم هَمٌّ إلاّ شاةٌ أو بَعيرٌ ـ : يا عَمّارُ ، أ لا اُخبِرُكَ بِأعجَبَ مِنهُم ؟ قَومٌ عَلِموا ما جَهِلَ اُولئكَ ثُمّ سَهَوا كَسَهوِهِم ! .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ خطاب به عمّار بن ياسر كه داستان مردمى را كه پيامبر او را به ميان آنها فرستاده بود تا شرايع و احكام اسلام را به ايشان آموزش دهد براى پيامبر بازگو كرد و گفت كه مانند شتر وحشى خيره چشمند و همّ و غمشان گوسفندان و شترانشان است ـ فرمود : اى عمار! آيا تو را از مردمانى شگفت انگيزتر از آنها آگاه نسازم؟ مردمانى كه آنچه را آنان نمى دانند آموختند، با اين حال همچون آنها در غفلت و بى خبرى به سر مى برند.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : لا تَجعَلوا عِلمَكُم جَهلاً ، و يَقينَكُم شَكّا ، إذا عَلِمتُم فَاعمَلوا ، و إذا تَيَقَّنتُم فَأقدِموا .
امام على عليه السلام : دانش خود را به نادانى، و يقين خود را به دو دلى تبديل نكنيد؛ هر گاه دانستيد، به كار بنديد و هر گاه [به كارى ]يقين پيدا كرديد، اقدام كنيد.