الإمامُ عليٌّ عليه السلام : لا يَجري عَلَيهِ السُّكونُ و الحَرَكَةُ ، و كَيفَ يَجري عَلَيهِ ما هُوَ أجراهُ ، و يَعودُ فيهِ ما هُوَ أبداهُ ، و يَحدُثُ فيهِ ما هُوَ أحدَثَهُ ؟ ! إذا لَتَفاوَتَتْ ذاتُهُ ، و لَتَجَزَّأ كُنهُهُ ، و لاَمتَنَعَ مِنَ الأزَلِ مَعناهُ ، و لَكانَ لَهُ وَراءٌ إذ وُجِدَ لَهُ أمامٌ ، و لاَلتَمَسَ التَّمامَ إذ لَزِمَهُ النُّقصانُ ، و إذا لَقامَتْ آيَةُ المَصنوعِ فيهِ ، و لَتَحَوَّلَ دَليلاً بَعدَ أن كانَ مَدلولاً عَلَيهِ ، و خَرَجَ بِسُلطانِ الامتِناعِ مِن أن يُؤَثِّرَ فيهِ ما يُؤَثِّرُ في غَيرِهِ .
امام على عليه السلام : سكون و حركت در او به وقوع نمى پيوندد؛ چگونه پديده اى در او به وقوع پيوندد كه خودش آن را به جريان انداخته و چيزى به او بر گردد كه خود آن را هستى بخشيده و چيزى در او پديد آيد كه خود آن را پديد آورده است؟ زيرا در اين صورت، ذات او دستخوش تغيير شود و حقيقت وجودش داراى اجزاء گردد و ذاتش از ازلى بودن امتناع پذيرد و چون براى او جلو باشد، پشت هم خواهد بود و چون كاستى ملازم او شد پس طالب كمال خواهد بود، همچنين اگر حركت و سكون در او راه يابد، نشانه مخلوق بودن در او تحقق يابد و به صورت دليلى بر وجود آفريننده درآيد، در صورتى كه پيشتر همه چيز دليل بر وجود او بود در حالى كه وجود خداوند از اين كه عوامل تأثير گذارِ در غير، در او نيز تأثير بگذارند، امتناع دارد.
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : إنّ اللّه َ تَبارَكَ و تَعالى لا يُوصَفُ بِزَمانٍ و لا مَكانٍ و لا حَرَكَةٍ و لا انتِقالٍ و لا سُكونٍ ، بَل هُوَ خالِقُ الزَّمانِ و المَكانِ و الحَرَكَةِ و السُّكونِ .
امام صادق عليه السلام : خداوند تبارك و تعالى نه به زمان وصف مى شود نه به مكان، نه به حركت، نه به جا به جايى و نه به سكون؛ بلكه او آفريننده زمان و مكان و حركت و سكون است.
الإمامُ الكاظمُ عليه السلام : أمّا قولُ الواصِفينَ : إنَّهُ تَبارَكَ و تَعالى يَنزِلُ ؛ فإنَّما يَقولُ ذلكَ مَن يَنسِبُهُ إلى نَقصٍ أو زِيادَةٍ ، و كُلُّ مُتَحَرِّكٍ مُحتاجٌ إلى مَن يُحَرِّكُهُ أو يَتَحَرَّكُ بهِ .
امام كاظم عليه السلام : و اما سخن كسانى كه مى گويند: خداوند تبارك و تعالى [به آسمان دنيا ]فرود مى آيد؛ اين سخن را كسى مى گويد كه كاستى يا فزونى به او نسبت دهد. هر متحرّكى نياز به كسى دارد كه او را حركت دهد، يا به وسيله او حركت كند.