الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في وَصِيَّتِه لاِبنِه الحَسَنِ عليه السلام ـ : و اعلَمْ يا بُنَيَّ أنَّهُ لَو كانَ لِرَبِّكَ شَريكٌ لَأتَتكَ رُسُلُهُ ، و لَرَأيتَ آثارَ مُلكِهِ و سُلطانِهِ ، و لَعَرَفتَ أفعالَهُ و صِفاتِهِ، و لكِنَّهُ إلهٌ واحِدٌ كَما وَصَفَ نَفسَهُ ، لا يُضادُّهُ في مُلكِهِ أحَدٌ ، و لا يَزولُ أبَدا .
امام على عليه السلام ـ در سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسن عليه السلام ـ نوشت : بدان تو اى فرزندم كه اگر پروردگارت را شريكى بود، بى گمان فرستادگان و رسولان او نيز نزد تو مى آمدند و نشانه هاى پادشاهى و اقتدار او را مى ديدى و افعال و صفاتش را مى شناختى؛ اما خداوند همچنان كه خود در وصف خويش فرموده، خدايى يگانه است و در ملكش رقيبى ندارد و هرگز زوال نمى پذيرد.
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ لَمّا سُئلَ عَنِ الدَّليلِ عَلى أنَّ اللّه َ واحِدٌ ـ : اتِّصالُ التَّدبيرِ ، و تَمامُ الصُّنعِ ، كَما قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «لَو كانَ فيهِما آلِهَةٌ إلاَّ اللّه ُ لَفَسَدَتا» .
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين پرسش كه دليل بر يگانگى خدا چيست ـ فرمود : پيوستگى و هماهنگى تدبير و نظام حاكم بر هستى و كامل بودن آفرينش؛ چنان كه خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «اگر در زمين و آسمان خدايانى جز اللّه مى بود، هر دو تباه مى شدند».
عنه عليه السلام ـ في رسالَةِ الاهليلَجَةِ ـ : كُلُّ هذا [ نِظامِ الخِلقَةِ] مِمّا يَستَدِلُّ بِهِ القَلبُ عَلَى الرَّبِّ سُبحانَهُ وَ تَعالى، فَعَرِفَ القَلبُ بِعَقلِهِ أنَّ مَن دَبَّرَ هذِهِ الأشياءَ هُوَ الواحِدُ العَزيزُ الحَكيمُ الَّذي لَم يَزَل وَ لا يَزالُ، وَ أنّه لَو كانَ فِي السَّماواتِ وَ الأرَضينَ آلِهةٌ مَعَهُ سُبحانَهُ، لَذَهَبَ كُلُّ إلهٍ بِما خَلَق، وَ لَعَلا بَعضُهُم عَلى بَعضٍ، وَ لَفَسَدَ كُلُّ واحدٍ مِنهُم عَلى صاحِبهِ .
امام صادق عليه السلام ـ در رساله اِهلِيلَجَه ـ فرمود : قلب با همه اين [نظام آفرينش ]بر پروردگار پاك و والا استدلال مى كند. دل با فهم و دريافت خود دانست كه تدبير كننده اين اشياء، همان خداى يگانه عزتمند حكيم است. كه پيوسته بوده و خواهد بود. و اگر در آسمانها و زمين همراه خداى سبحان، خدايانى مى بود، هر خدايى حتما آفريده اش را با خود مى برد و قطعا يكى بر ديگرى غلبه و برترى مى جست و هر يك كار ديگرى را تباه مى كرد.
تفسير القمّي: ثُمّ رَدَّ اللّه ُ عَلَى الثَّنَويَّةِ الّذينَ قالوا بِإلهَينِ فقالَ اللّه ُ تَعالى: «ما اتَّخَذَ اللّه ُ مِن وَلَدٍ و ما كانَ مَعَهُ مِن إلهٍ ···» قالَ : لَو كانا إلهَينِ كَما زَعَمتُم لَكانا يَختِلفان ؛ فيَخلُقُ هذا و لا يَخلُقُ هذا، و يُريدُ هذا و لا يُريدُ هذا، و يَطلبُ كلُّ واحدٍ مِنهما الغَلَبَةَ، و إذا أرادَ أحدُهُما خَلْقَ إنسانٍ أرادَ الآخرُ خَلْقَ بَهيمَةٍ، فيكونُ إنسانا و بَهيمةً في حالَةٍ واحِدَةٍ ، و هذا غيرُ مَوجودٍ، فَلَمّا بَطُلَ هذا ثَبَتَ التَّدبيرُ و الصِنعُ لِواحدٍ، و دَلَّ أيضا التَّدبيرُ و ثباتُهُ و قِوامُ بَعضِهِ بِبَعضٍ على أنَّ الصّانِعَ واحدٌ و ذلكَ قَولُهُ : «ما اتَّخَذَ اللّه ُ مِن وَلَدٍ» إلى قَولِهِ : «لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ» .
تفسير القمّى : سپس خداوند دوگانه پرستانى را كه به دو خدا اعتقاد دارند، رد كرد و فرمود: «خداوند هيچ فرزندى نگرفت و هيچ خدايى همراه او نيست···» فرمود: اگر همچنان كه مى پنداريد، دو خدا بودند، دچار اختلاف مى شدند
اين مى آفريد و آن نمى آفريد. اين اراده مى كرد و آن اراده نمى كرد و هر كدام از آن [بر ديگرى] برترى مى جست؛ هر گاه يكى از آن دو، آفرينش انسانى را اراده مى كرد خداى ديگر آفرينش چارپايى را اراده مى كرد، پس در يك حال، انسان و چارپايى به وجود مى آمد. در حالى كه اين امر وجود نداد. پس از آنجا كه اين [فرض] باطل است، تدبير و آفرينش براى خداى يگانه ثابت مى شود
و نيز تدبير [آفرينش] و ثبات و استوارى برخى بر برخى ديگر، بر يگانگى آفريدگار دلالت دارد. و آن، اين گفته خداوند است: «خداوند هيچ فرزندى اختيار نكرده» تا اين فرموده اش «برخى بر برخى ديگر تفوق مى جستند» .
تفسير القمّي ـ في قولِهِ تَعالى: «لَو كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقولونَ ···» ـ : لَو كانَتِ الأصنامُ آلِهَةً كَما يَزعُمونَ لَصَعَدوا إلَى العَرشِ .
تفسير القمّى ـ درباره آيه «اگر، آن گونه كه مى گويند، با او خدايانى ديگر نيز مى بود···» ـ گويد : اگر چنان كه بت پرستان مى پندارند، بتها خدا بودند، به سوى عرش بالا مى رفتند.