عنه عليه السلام ـ لَمّا سُئلَ عَمّا لا تُجزِئُ مَعرِفةُ الخالِقِ بِدونِهِ ، فَكَتَبَ ـ : لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ و لَم يَزَلْ سَميعا و عَليما و بَصيرا ، و هُوَ الفَعّالُ لِما يُريدُ .
امام كاظم عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال از معرفتى كه به كمتر از آن شناخت آفريدگار حاصل نشود ـ فرمود : [اين كه بدانى ]چيزى مانند او نيست، و هميشه شنوا و دانا و بينا بوده است و هر كارى كه بخواهد، مى كند.
مشكاة الأنوار : جاءَ أعرابِيٌّ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، عَلِّمْني مِن غَرائبِ العِلمِ
قالَ : ما صَنَعتَ في رَأسِ العِلمِ حتّى تَسألَ عَن غَرائبِهِ ؟ !
قالَ الأعرابِيُّ : و ما رَأسُ العِلمِ يا
رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : مَعرِفةُ اللّه ِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ، فقالَ الأعرابِيُّ : ما مَعرِفةُ اللّه ِ حَقَّ مَعرِفتِهِ ؟ قالَ : أن تَعرِفَهُ بِلا مِثلٍ و لا شِبهٍ و لا نِدٍّ، و أنَّهُ واحِدٌ أحَدٌ ، ظاهِرٌ باطِنٌ ، أوَّلٌ آخِرٌ ، لا كُفوَ لَهُ و لا نَظيرَ لَهُ ، فذلكَ حَقُّ مَعرِفتِهِ .
مشكاة الأنوار : عربى باديه نشين نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! از شگفتيهاى دانش مرا چيزى بياموز
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: با اصل دانش چه كرده اى كه از شگفتيهاى آن مى پرسى؟
باديه نشين پرسيد: اصل دانش چيست
اى رسول خدا؟ فرمود: خدا را آن گونه كه سزاست شناختن. عرض كرد: شناخت خدا آن گونه كه سزاست چگونه است؟ فرمود: اين كه او را بى مثل و مانند و شبيه بدانى و اين كه او يگانه و يكتا و پيدا و ناپيدا و اوّل و آخر [عالم هستى ]است و همتا و همسانى ندارد. اين است حقّ شناخت او.
الإمامُ الحسينُ عليه السلام : جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و قالَ: ما رأسُ العِلمِ ؟ ، قالَ : مَعرِفةُ اللّه ِ حَقَّ مَعرِفتِهِ
قالَ : و ما حَقُّ مَعرِفَتِهِ ؟
قالَ : أن تَعرِفَهُ بِلا مِثالٍ و لا شَبيهٍ ، و تَعرِفَهُ إلها واحِدا خالِقا قادِرا ، أوَّلاً و آخِرا ، ظاهِرا و باطِنا ، لا كُفوَ لَهُ ، و لا مِثلَ لَهُ ، و ذلكَ مَعرِفةُ اللّه ِ حَقَّ مَعرِفتِهِ .
امام حسين عليه السلام : مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: رأس دانش چيست؟ حضرت فرمود: خداشناسى، آن گونه كه سزاوار شناخت است. عرض كرد: شناخت سزاوار او چيست؟ فرمود: اين كه او را بى مِثل و مانند دانى؛ او را معبودى يكتا و آفريننده و توانا و اوّل و آخر و آشكار و نهان دانى كه نه همتايى دارد و نه همسانى. اين است حقّ خداشناسى.
الإمامُ زينَ العابدينُ عليه السلام ـ لَمّا سُئلَ عَنِ التَّوحيدِ ـ : إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ عَلِمَ أنَّهُ يَكونُ في آخِرِ الزَّمانِ أقوامٌ مُتَعَمِّقونَ فأنزَلَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ «قُلْ هُوَ اللّه ُ أحَدٌ * اللّه ُ الصَّمَدُ» و الآياتِ مِن سُورَةِ الحَديدِ إلى قَولِهِ: «و هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدورِ» ، فَمَن رامَ ما وَراءَ هُنالِكَ هَلَكَ .
امام زين العابدين عليه السلام ـ در پاسخ به پرسش از توحيد ـ فرمود : خداوند عزّ و جلّ مى دانست كه در آخر الزمان مردمانى ژرف انديش خواهند آمد. از اين رو «قل هو اللّه احد. اللّه الصمد» و آيات [ابتداى ]سوره حديد تا آيه «و هو عليم بذات الصدور» را نازل فرمود. پس، هر كه در جستجوى فراتر از اينها برآيد نابود شود.