امام على عليه السلام : روزگار، عبرتها را به تو نشان مى دهد.
امام على عليه السلام : هرگاه امور همانند (و مورد اشتباه) شوند، فرجام آنها با آغازشان سنجيده مى شود.
عنه عليه السلام ـ لَمّا تَلا : «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتّى زُرْتُمُ المَقابِرَ» . ـ : أ فَبِمَصارِعِ آبائهِم يَفخَرونَ ؟! ··· و لَأَن يَكونوا عِبَرا أحَقُّ مِن أن يَكونوا مُفتَخَرا ··· و لَئن عَمِيَت آثارُهُم و انقَطَعَت أخبارُهُم، لَقَد رَجَعَت فِيهِم أبصارُ العِبَرِ، و سَمِعَت عَنهُم آذانُ العُقولِ، و تَكَلَّموا مِن غَيرِ جِهاتِ النُّطقِ .
امام على عليه السلام ـ پس از تلاوت اين آيه كه : «شما را فخر فروشى به يكديگر مشغول داشت، تا آن جا كه به ديدن گورها رفتيد» ـ فرمود : آيا به گورهاى پدرانشان مى نازند؟··· اگر آنان مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا وسيله فخر و نازش ···
اگر آثار آنان ناپديد گشته و خبرهايشان از بين رفته، ديدگان عبرت آموز به آنان مى نگرد و گوشهاى خردها سخنان آنان را مى شنود؛ آنان با ابزارهايى غير از ابزار گفتار ، سخن مى گويند.
عنه عليه السلام : ثمّ إنَّ الدّنيا دارُ فَناءٍ و عَناءٍ، و غِيَرٍ و عِبَرٍ ··· و مِن غِيَرِها أنَّكَ تَرَى المَرحومَ مَغبوطا، و المَغبوطَ مَرحوما، لَيسَ ذلِكَ إلاّ نَعيما زلَّ (زالَ) و بُؤسا نَزَلَ، . و مِن عِبَرِها أنَّ المَرءَ يُشرِفُ عَلى أملِهِ فَيقتَطِعُهُ حُضورُ أجَلِهِ .
امام على عليه السلام : وانگهى دنيا سراى نيستى و رنج و دگرگونيها و عبرتهاست··· نمونه دگرگونيهايش اين است كه شخصى را مى بينى كه [تا ديروز] قابل ترحّم بود و [امروز] بر او رشك برده مى شود و ديگرى را مى بينى كه [تا ديروز] بر او رشك برده مى شد و [امروز ]قابل ترحّم است و اين نيست مگر بدان سبب كه نعمتى از چنگش بيرون رفته و بينوايى و مسكنتى بدو رسيده است. نمونه عبرتهاى آن اين است كه آدمى به آرزوى خود نزديك مى شود، اما فرا رسيدن مرگ ، مانع رسيدن او به آرزويش مى گردد.
عنه عليه السلام : المُدَّةُ و إن طالَت قَصيرَةٌ، و الماضي لِلمُقيمِ عِبرَةٌ، و المَيِّتُ لِلحَيِّ عِظَةٌ .
امام على عليه السلام : مدّت [عمر] هر چند دراز باشد، كوتاه است و آن كه رفته براى آن كه هنوز هست، مايه عبرت است و مرده براى زنده، مايه پند.
امام على عليه السلام : رفتگان براى ماندگان مايه عبرتند و گذشتگان براى آيندگان سبب باز ايستادن [از دنياخواهى و معصيت خدا].
امام على عليه السلام : كسى كه از گذشته عبرت گرفت، براى آنچه باقى مانده عبرت گرفته است.
امام على عليه السلام : گذشته دنيا، براى خبر دادن از آينده آن كافى است.
امام على عليه السلام : براى عبرت گرفتن خردمندان، آنچه را [از دنيا] شناخته اند كافى است.
امام على عليه السلام : در پيشامدها و دگرگونيهاى دنيا، عبرت آموزى است .
امام على عليه السلام : در دگرگونيهاى قضا[ى الهى ]براى صاحبدلان و خردمندان عبرت است.
امام على عليه السلام : در پى هم آمدن روزها (دولت ها) ، درس عبرتى است براى مردمان.
امام على عليه السلام : اگر از عمر گذشته خود كه تلف كرده اى عبرت گيرى، بى گمان باقيمانده عمرت را پاس دارى.
امام على عليه السلام ـ در نامه اى به معاويه ـ نوشت : اگر از آنچه گذشته است عبرت مى گرفتى، آنچه را مانده است قدر مى دانستى.
عنه عليه السلام ـ مِن كِتابِهِ إلَى الحارِثِ الهَمْدانيِّ ـ : و صَدِّقْ بِما سَلَفَ مِنَ الحَقِّ، و اعتَبِرْ بِما مَضى مِنَ الدّنيا لِما بَقِيَ مِنها؛ فإنَّ بعَضَها يُشبِهُ بَعضا، و آخِرُها لاحِقٌ بِأوَّلِها، وَ كُلُّها حائلٌ مُفارِقٌ .
امام على عليه السلام ـ در نامه خود به حارث هَمْدانى ـ نوشت : آنچه را در گذشته حقّ بوده است، تصديق و باور كن و از گذشته دنيا براى باقيمانده آن عبرت گير؛ زيرا پيشامدهاى دنيا مانند يكديگرند و پايان آن به آغازش پيوسته است و همه آن زوال پذير و از دست رفتنى است.
امام على عليه السلام : از دگرگونيها[ى زمانه ]عبرت آموزيد و از هشدارها بهره گيريد.
عنه عليه السلام : و اعتَبِروا بِما قَد رَأيتُم مِن مَصارِعِ القُرون قَبلَكُم، قَد تَزايَلَت أوصالُهُم، و زالَـت أبصارُهُم و أسماعُهُم، و ذَهَبَ شَرَفُهُم و عِزُّهُم، و انقَطَعَ سُرورُهُم و نَعيمُهُم .
امام على عليه السلام : از نابودى نسلهاى پيش از خود كه ديده ايد عبرت گيريد: بندهاى بدنشان از هم گسيخت و چشمها و گوشهايشان نابود شد و شُكوه و شوكتشان از ميان رفت و شادى و نعمتشان، به سر رسيد.
عنه عليه السلام : فاعتَبِروا بِما كانَ مِن فِعلِ اللّه ِ بِإبليسَ؛ إذ أحبَطَ عَمَلَهُ الطَّويلَ، وَ جَهدَهُ الجَهيدَ (الجَميلَ) .
امام على عليه السلام : از رفتار خدا با ابليس پند گيريد، آن گاه كه عمل طولانى مدت و كوشش توان فرسايش را بر باد داد.
عنه عليه السلام : فاعتَبِروا بِما أصابَ الاُمَمَ المُستَكبِرينَ مِن قَبلِكُم؛ مِن بأسِ اللّه ِ و صَوْلاتِه و وَقائعِهِ و مَثُلاتِه .
امام على عليه السلام : از عذاب خدا و يورشها و بلاها و كيفرهاى او كه بر سر ملتهاى گردن كش پيش از شما آمده است، درس گيريد.
عنه عليه السلام : فاعتَبِروا بِحال وُلْدِ إسماعيلَ و بَني إسحاقَ و بَني إسرائيلَ :، فما أشَدَّ اعتِدالَ الأحوالِ، و أقرَبَ اشتِباهَ الأمثالِ! .
امام على عليه السلام : از حال و روز فرزندان اسماعيل و پسران اسحاق و پسران اسرائيل عليهم السلام پند گيريد؛ زيرا كه سرگذشتها سخت همسانند و داستانها[ى گذشتگان ]همانندىِ بس نزديكى دارند!
عنه عليه السلام : فاعتَبِروا بِنُزولِكُم مَنازِلَ مَن كانَ قَبلَكُم، و انقِطاعِكُم عَن أوصَلِ (أصلِ ـ أهلِ) إخوانِكُم .
امام على عليه السلام : از اين كه جايگزين پيشينيان خود شده ايد و از نزديكترين برادران خود جدا شده ايد [و مى شويد] پند گيريد.
عنه عليه السلام ـ قَبلَ شَهادَتِه عَلى سَبيلِ الوَصِيَّةِ ـ : أنا بِالأمسِ صاحِبُكُم، و اليَومَ عِبرَةٌ لَكُم، و غَدا مُفارِقُكُم .
امام على عليه السلام ـ در سفارشى پيش از شهادتش ـ فرمود: من تا ديروز يار و همدم شما بودم و امروز مايه عبرت شمايم و فردا از شما جدايم.
عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ الإسلامِ ـ : فجَعَلَهُ ··· آيَةً لِمَن تَوَسَّمَ، و تَبصِرَةً لِمَن عَزَمَ، وَ عِبرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ .
امام على عليه السلام ـ در توصيف اسلام ـ فرمود : خداوند اسلام را ··· نشانه اى قرار داد براى كسى كه جوياى نشان است و مايه بينش براى كسى كه مصمّم [به پيمودن راه راست و انجام كارهاى نيك] است و عبرت، براى كسى كه پند پذير است.
كنز الفوائد : رويَ أنّ أميرَ المؤمنينَ عليه السلام مَرَّ عَلَى المَدائنِ فلَمّا رَأى آثارَ كِسرى و قُربَ خَرابِها ، قالَ رَجُلٌ مِمَّن مَعَهُ :
فكَأَنَّهُـم كانـوا عَلى ميعـادِ
فقالَ أميرُ المؤمنين عليه السلام أ فَلا قُلتَ: «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنّاتٍ وَ عُيونٍ* و زُروعٍ و مَقامٍ كريمٍ * و نَعْمَةٍ كَانوا فيها فاكِهينَ * كَذلِكَ و أَورَثْناها قَوما آخَرينَ * فَما بَكَتْ عَلَيهِمُ السَّماءُ و الأرضُ و ما كانوا مُنظَرينَ» . ؟! .
كنز الفوائد: روايت شده است كه امير المؤمنين عليه السلام از مداين مى گذشت. چون آثار كسرا و نزديك شدن ويرانى آن را ديد، مردى از همراهان آن حضرت اين شعر را بر خواند:
گويى آنان بر سر وعده گاه بودند
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: چرا [اين آيه را ]نمى گويى: «بعد از خود چه باغها و چشمه ها بر جاى گذاشتند. و چه كشتزارها و خانه هاى مجلّل . و نعمتى كه در آن غرق شادمانى بودند. بدين سان بودند و ما آن نعمتها را به مردمى ديگر وا گذاشتيم. نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين ، و از مهلت داده شدگان نبودند؟»