الإمامُ الرِّضا عليه السلام ـ لمّا سُئلَ عن العلّةِ التي من أجلِها لا تَحِلُّ المُطَلَّقَةُ لِلعِدَّةِ لِزَوجِها حتّى تَنكِحَ زَوجا غيرَهُ ـ : إنَّ اللّه َ تباركَ و تعالى إنّما أذِنَ في الطلاقِ مَرَّتَينِ، فقالَ عَزَّ و جلَّ : «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْروفٍ أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسانٍ» .
يَعنِي في التَّطليقَةِ الثالثةِ، و لِدُخُولِهِ فيما كَرِهَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ لَهُ مِن الطلاقِ الثالثِ حَرَّمَها اللّه ُ علَيهِ، فلا تَحِلُّ لَهُ مِن بعدُ حتّى تَنكِحَ زَوجا غَيرَهُ؛ لئلاّ يُوقِعَ الناسُ الاستِخفافَ بِالطلاقِ و لا تُضارَّ النِّساءُ .
امام رضا عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه چرا زن مطلّقه به طلاق عدّى . ، براى شوهر خود حلال نيست ، مگر اين كه با كس ديگرى ازدواج كند؟ ـ فرمود : خداوند تبارك و تعالى تا دوبار اجازه طلاق داده است و فرموده : «طلاق، دو بار است ، آن گاه به شايستگى نگهداشتن يا به نيكى رها كردن» كه همان طلاق سوم است . از آن جا كه مرد با سوّمين طلاق، كارى كرده كه خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد ، پس خداوند، آن زن را بر وى حرام كرد و ديگر بر او حلال نيست، مگر اين كه با مرد ديگرى ازدواج كند، تا مردم طلاق را سبك نگيرند و زنان زيان و لطمه نبينند.
عنه عليه السلام ـ مِمّا كَتَبَ إلى محمّدِ بنِ سِنانٍ في عِلَّةِ الطلاقِ ثلاثا ـ : و عِلَّةُ الطلاقِ ثلاثا لِما فيهِ مِن المُهلَةِ فيما بينَ الواحِدَةِ إلى الثلاثِ؛ لرَغبَةٍ تَحدُثُ أو سُكونِ غَضَبٍ إن كانَ، و لِيَكُونَ ذلكَ تَخويفا و تَأديبا للنِّساءِ و زَجِرا لهُنَّ عن مَعصيَةِ أزواجِهِنَّ فَاستَحَقَّتِ المرأةُ الفُرقَةَ و المُبايَنَةَ لدُخُولِها فيما لا يَنبَغي مِن مَعصيَةِ زَوجِها، و عِلَّةُ تَحريمِ المرأةِ بعدَ تِسعِ تَطليقاتٍ فلا تَحِلُّ لَهُ أبدا عُقوبَةً؛ لئلاّ يُتَلاعَبَ بِالطلاقِ، و لا تُستَضعَفَ المرأةُ، و لِيَكُونَ ناظِرا في اُمورِهِ مُتَيَقِّظا مُعتَبِرا، و لِيَكونَ يائسا لَها مِن الاجتِماعِ بعدَ تِسعِ تَطلِيقاتٍ .
امام رضا عليه السلام ـ به محمّد بن سنان درباره علت سه بار طلاق ـ نوشت : علت مقرر شدن سه بار طلاق اين است كه از طلاق اوّل تا سوم فرصتى است براى آن كه ميل و رغبتى به از سر گرفتن زندگى زناشويى پيش آيد يا اگر عصبانيت و خشمى در كار بوده فروكش كند و نيز براى آن كه زنان ترسان و متنبّه شوند و از نافرمانى شوهرانشان باز ايستند ؛ زيرا زن از اين رو مستحق جدايى و طلاق شده است كه مرتكب عمل ناشايستِ نافرمانى از شوهرش گرديده است . علت حرمت ابدى زن بر مرد بعد از نُه طلاق اين است كه مرد، طلاق را بازيچه قرار ندهد و به زن زورگويى نكند و در كارهاى خود با چشم باز عبرت آموز بنگرد و بداند كه بعد از نُه طلاق از زندگى كردن با او براى هميشه محروم خواهد شد .