الإمامُ عليٌّ عليه السلام : اِضرِبْ بِطَرفِكَ حَيثُ شِئتَ مِنَ الناسِ ، فهَل تُبصِرُ (تَنظُرُ) إلاّ فَقيرا يُكابِدُ فَقرا ، أو غَنِيّا بَدَّلَ نِعمَةَ اللّه ِ كُفرا ، أو بَخِيلاً اتَّخَذَ البُخلَ بِحَقِّ اللّه ِ وَفرا ، أو مُتَمَرِّدا كَأنَّ بِاُذُنِهِ عَن سَمعِ المَواعِظِ وَ قرا ؟! .
امام على عليه السلام : در هر كجا كه خواهى به مردم نظرى بيفكن ، آيا جز فقيرى را مى بينى كه از فقر در رنج است ، يا ثروتمندى كه نعمت خدا را كفران كرده است ، يا بخيلى كه براى افزودن بر دارايى خود ، نسبت به حق خدا بخل مى ورزد ، يا متمرّدى كه گويى از شنيدن پند و اندرزها كر است؟
عنه عليه السلام : ما كُلُّ ذِي قَلبٍ بِلَبِيبٍ ، و لا كُلُّ ذِي سَمعٍ بِسَمِيعٍ ، و لا كُلُّ ناظِرٍ بِبَصيرٍ .
امام على عليه السلام : نه هر كه دلى دارد خردمند است ، و نه هر كه گوشى دارد شنواست ، و نه هركه چشمى دارد بيناست .
عنه عليه السلام : يا أهلَ الكوفةِ ، مُنِيتُ مِنكُم بِثَلاثٍ و اثنَتَينِ : صُمٌّ ذَوُو أسماعٍ ، و بُكمٌ ذَوُو كَلامٍ ، و عُميٌ ذَوُو أبصارٍ ، لا أحرارُ صِدقٍ عِندَ اللِّقاءِ ، و لا إخوانُ ثِقَةٍ عِندَ البلاءِ ! .
امام على عليه السلام : اى كوفيان! من به سه خصلت [كه در شما هست] و دو خصلت [ كه اصلاً در شما نيست ]گرفتار شده ام : با اين كه گوش داريد، كر هستيد و با اين كه سخن مى گوييد، گنگيد و با اين كه چشم داريد، كوريد [و اما آن دو خصلت كه نداريد :] نه هنگام رويارويى با دشمن آزادگانى با صداقت هستيد و نه به گاه سختى و بلا ، برادرانى مورد اعتماد مى باشيد !
عنه عليه السلام ـ مِن كتابٍ لَهُ إلى قُثَمَ بنِ عبّاسٍ و هُو عامِلُهُ عَلى مَكَّةَ ـ : أمّا بعدُ ، فَإنَّ عَيني ـ بالمَغرِبِ ـ كَتَبَ إلَيَّ يُعلِمُني أنَّهُ وُجِّهَ إلى المَوسِمِ اُناسٌ مِن أهلِ الشامِ العُميِ القُلوبِ ، الصُّمِّ الأسماعِ ، الكُمهِ الأبصارِ ، الذين يَلبِسُونَ الحَقَّ بِالباطِلِ ، و يُطِيعُونَ المَخلوقَ في مَعصيَةِ الخالِقِ .
امام على عليه السلام ـ در نامه اى به قُثم بن عباس ، كارگزار خود در مكّه ـ نوشت : اما بعد ، جاسوس من در مغرب به من نوشته و اطلاع داده است كه عدّه اى از شاميان كور دل ، كه گوشهايشان [از شنيدن سخن حق ]كر است و چشمهايشان [از ديدن حق]
بكلى كور ، همانان كه حق را با باطل
مى آميزند و از مخلوق ، به بهاى نافرمانى از خالق ، فرمان مى برند ، به سوى حج گسيل شده اند .