محارب

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس [عليه ديگران ]شمشير بركشد مهدور الدم است .

امام على عليه السلام :دزد محاربحديث را بكش و نگران نباش ؛ خونش به گردن من .

امام على عليه السلام ـ درباره مردى كه خانه قومى را به آتش كشيده و بر اثر آن ، خانه و اثاث آن سوخته بود، چنين داورى كرد كه ـ : تاوان خانه و اثاث آن را بپردازد و سپس كشته شود .

امام باقر عليه السلام :اگر مردى به خانه ات وارد شد و قصد تجاوز به زن و اموالت را داشت اگر توانستى ، در ضربه زدن به او پيشدستى كن ، زيرا چنين دزدى، محارب با خدا و پيامبر اوست ؛ پس او را بكش و اگر پيامدى برايت داشت، به عهده من.

امام باقر عليه السلام :هر كس شبانه با خود سلاح حمل كند محارب است مگر آن كه كسى باشد كه نتوان به او مشكوك شد.

امام باقر عليه السلام :جنگ دو حكم دارد : اگر هنوز آتش جنگ شعله ور است و سلاحها بر زمين گذاشته نشده و جنگجويان سرگرم پيكارند ، هر اسيرى كه در اين حال گرفته شود، تصميم با امام است كه او را گردن زند، يا دست و پايش را يكى از چپ و يكى از راست ببرد ···
اما اگر جنگ تمام شده و رزمندگان از پيكار دست شسته اند ، اسيرانى كه در اين حال گرفته شوند، تصميم با امام است، كه اگر خواست بر آنان منّت نهاده آزادشان كند ، يا فديه ستاند و رهايشان سازد و يا آنان را به بندگى گيرد .

صفحه اختصاصي حديث و آيات تفسير العيّاشي عن مُحمّد بن مسلم عن الإمامِ الباقرِ عليه السلام قالَ :مَن شَهَر السِّلاحَ في مِصرٍ مِن الأمْصارِ فعَقَرَ اقْتُصَّ مِنهُ و نُفِيَ مِن تلكَ البَلْدةِ ، و مَن شَهرَ السِّلاحَ في غَيرِ الأمْصارِ و ضَربَ و عَقَرَ و أخَذَ المالَ و لَم يَقتُلْ فهُو مُحارِبٌ ، جَزاؤهُ جَزاءُ المُحارِبِ، و أمرُهُ إلى الإمامِ : إنْ شاءَ قَتلَهُ و صَلَبَهُ ، و إنْ شاءَ قَطعَ يدَهُ و رِجْلَهُ .
قالَ : و إنْ حارَبَ و قَتلَ و أخَذَ المالَ فعلى الإمامِ أنْ يَقْطَعَ يَدَهُ اليَمينَ بالسّرقَةِ ، ثُمَّ يَدفعَهُ إلى أولياءِ المَقتولِ فيَتّبِعونَهُ بالمالِ ثُمَّ يَقْتُلونَهُ .
فقالَ لَهُ أبو عُبَيدةَ : أصْلَحَكَ اللّه ُ ، أ رأيْتَ إنْ عَفا عَنهُ أوْلياءُ المَقتولِ ؟ فقالَ أبو جعفرٍ عليه السلام : إنْ عفَوا عَنهُ فعلى الإمامِ أنْ يَقْتُلَهُ ؛ لأنَّهُ قَد حارَبَ و قَتَلَ و سَرَقَ .
فقال له أبو عُبَيدةَ : فإنْ أرادَ أوْلياءُ المَقتولِ أنْ يأخُذوا مِنهُ الدِّيَةَ و يَدَعُونَهُ ، أ لَهُم ذلكَ ؟ قالَ : لا ، علَيهِ القَتْلُ .
حديث

تفسير العيّاشى ـ به نقل از محمد بن مسلم ـ : امام باقر عليه السلام فرمود: هر كه در يكى از شهرها شمشير بر كشد و كسى را زخمى كند بايد قصاص شود و از آن شهر تبعيد گردد. اما اگر كسى در جاى ديگرى غير از شهر، سلاح بركشد و دست به ضرب و جرح و ربودن اموال زند، ولى كسى را به قتل نرساند، محارب است و كيفرش كيفر محارب، و اختيار با امام است كه اگر خواست او را بكشد و به دار آويزد و يا دست و پايش را قطع كند.
و فرمود : اگر بجنگد و بكشد و اموال را غارت كند، امام بايد به كيفر سرقتى كه كرده دست راست او را قطع كند و سپس او را تحويل اولياى مقتول دهد كه مال [مسروقه] را از او بگيرند و سپس وى را بكشند .
ابو عبيده به امام عرض كرد : وجودت، به سلامت باد! اگر اولياى مقتول او را بخشيدند چه حكمى دارد ؟ امام باقر عليه السلام فرمود : اگر آنها گذشت كنند، امام بايد او را بكشد؛ زيرا محارب است و دست به قتل و دزدى زده است .
ابو عبيده عرض كرد : اگر اولياى مقتول بخواهند از او ديه بگيرند و آزادش كنند، آيا حقّ چنين كارى را دارند ؟ فرمود : نه، بايد كشته شود .

صفحه اختصاصي حديث و آيات تفسير العيّاشي عن أحمد بن الفضل الخاقاني :قُطِعَ الطَّريقُ بِجَلَوْلاءَ على السَّابِلَةِ مِن الحُجّاجِ و غَيرِهِم ، و أفْلَتَ القُطّاعُ ، فبَلغَ الخَبرُ المُعْتَصِمَ فكَتبَ إلى عاملٍ لَهُ كانَ بِها : تَأمَرُ الطَّريقَ بذلكَ فيُقْطَعُ على طَرَفِ اُذُنِ أميرِ المؤمنينَ ، ثُمَّ انْفَلتَ القُطّاعُ ؟! فإنْ أنتَ طَلَبتَ هؤلاءِ و ظَفِرتَ بِهم ، و إلاّ أمَرتُ بأنْ تُضْرَبَ ألفَ سَوطٍ ، ثمّ تُصْلَبَ بحَيثُ قُطِعَ الطَّريقُ .
قالَ : فطَلَبَهُمُ العامِلُ حتّى ظَفِرَ بهِم ، و اسْتَوْثَقَ مِنهُم ، ثُمَّ كَتبَ بذلكَ إلى المُعْتَصِمِ ، فجَمَعَ الفُقَهاءَ و ابنَ أبي داوودَ ثُمّ سألَ الآخَرينَ عنِ الحُكْمِ فيهِم ، و أبو جعفرٍ محمّدُ بنُ عليٍّ الرِّضا عليه السلام حاضِرٌ .
فقالوا : قد سَبقَ حُكمُ اللّه ِ فيهِم في قولهِ : «إنَّما جَزاءُ الّذينَ يُحارِبونَ اللّه َ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِى الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْىٌ فِى الدُّنْيَا وَ لَهُمْ فِى الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ » ···
قالَ : فالْتَفَتَ إلى أبي جعفرٍ عليه السلام فقالَ لَهُ : ما تَقولُ فيما أجابوا فيهِ؟ فقالَ : قَد تَكلَّمَ هؤلاءِ الفُقَهاءُ و القاضي بما سَمِعَ أميرُ المؤمنينَ. قالَ : و أخْبِرني بما عِندَكَ . قالَ : إنَّهُم قَد أضَلّوا فيما أفْتَوا بهِ ، و الّذي يَجِبُ في ذلكَ أنْ يَنْظُرَ أميرُ المؤمنينَ في هؤلاء الّذينَ قَطَعوا الطّريقَ ، فإنْ كانوا أخافوا السَّبيلَ فَقَطْ ، و لَم يَقْتُلوا أحَدا و لَم يأخُذوا مالاً ، أمَرَ بإيداعِهِمُ الحَبْسَ ، فإنَّ ذلكَ معنى نَفْيِهِم مِن الأرضِ بإخافَتِهِمُ السّبيلَ . و إنْ كانوا أخافوا السَّبيلَ و قَتَلوا النَّفْسَ أمَرَ بقَتْلِهِم ، و إنْ كانوا أخافوا السَّبيلَ و قَتَلوا النَّفْسَ و أخَذوا المالَ ، أمَرَ بقَطْعِ أيْديهِم و أرْجُلِهِم مِن خِلافٍ و صَلَبَهُم بعدَ ذلكَ .
حديث

تفسير العيّاشى ـ به نقل از احمد بن فضل خاقانى ـ : در جاده جلولاء، عده اى راهزن به حاجيان و ديگر رهگذران حمله كردند و سپس گريختند. خبر به معتصم رسيد ، به كارگزار خود در جلولاء نوشت : اينچنين امنيت راهها را برقرار مى كنى ؟ كنار گوش امير المؤمنين راهزنى مى شود و راهزنان مى گريزند ؟! آنها را تعقيب و دستگير كن و گرنه دستور مى دهم هزار تازيانه به تو بزنند و سپس در همان جا كه راهزنى شده به دارت آويزند .
كارگزار در تعقيب راهزنان بر آمد و آنها را دستگير كرد و به بند كشيد . سپس موضوع را به اطلاع معتصم رساند. معتصم فقيهان و ابن ابى داوود را جمع كرده درباره حكم راهزنان از آنها پرسيد . امام جواد عليه السلام نيز حضور داشت . آنها در جواب معتصم گفتند : خداوند قبلاً درباره آنها حكم كرده است آن جا كه مى فرمايد : «همانا سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او مى جنگند و در زمين به فساد مى كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند. اين، رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت»··· .
معتصم رو به امام جواد عليه السلام كرد و پرسيد : درباره پاسخى كه اينها دادند چه مى گوييد؟ حضرت فرمود : امير المؤمنين شنيد كه اين فقيهان و قاضى چه گفتند . معتصم گفت : شما هم نظرتان را بگوييد . حضرت فرمود : اينها در فتوايى كه دادند بيراهه رفتند . امير المؤمنين بايد ببيند كه راهزنان مرتكب چه كارى شده اند . اگر فقط راه را نا امن كرده اند و كسى را نكشته و مالى را نبرده اند دستور دهد آنها را به زندان افكنند . اين است معناى تبعيد كردن آنان به علت ايجاد نا امنى در راه. و اگر جاده را نا امن كرده و كسى را نيز كشته اند دستور به قتل آنها بايد داد . و اگر در جاده نا امنى ايجاد كرده و كسى را كشته اند و مالى را برده اند بايد دستور داد دست ها و پاهايشان را يكى از چپ و يكى از راست ببرند و سپس به دارشان آويزند .

امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به جميل بن درّاج كه پرسيد: كدام يك از كيفرهاى نامبرده در آيه «همانا سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او مى جنگند···» در حقّ اين محاربان بايد اعمال شود ؟ ـ فرمود : تشخيص با امام است . اگر خواست كيفر قطع دست و پا را به كار مى گيرد ، يا دار زدن را ، يا كشتن را و يا تبعيد كردن را .

الكافي به نقل از بريد بن معاوية :امام صادق عليه السلام در پاسخ به سؤال مردى از آيه «همانا سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او مى جنگند و در زمين به فساد مى كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند. اين، رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت» فرمود : تشخيص با امام است كه كدام كيفر را انتخاب كند . عرض كردم : پس امام در انتخاب هر يك از كيفرها اختيار كامل دارد؟ فرمود : نه ، بلكه به نوع جنايت بستگى دارد.

الكافى ـ به نقل از سورة بن كليب ـ : به امام صادق عليه السلام عرض كردم مردى از منزل خود به قصد مسجد يا كار ديگرى بيرون مى آيد و مردى از رو به رو يا پشت سرش مى آيد و او را مى زند و لباسهايش را مى گيرد [چه حكمى دارد ؟] . حضرت فرمود : علماى ناحيه شما در اين باره چه مى گويند ؟ عرض كردم: مى گويند اين يك ربودن و دزدى آشكار است و [چنين كسى محارب نيست، بلكه ]محارب كسى است كه در سرزمينهاى مشرك نشين باشد . حضرت فرمود : حرمت و احترام كدام يك بيشتر است : سرزمين اسلام يا سرزمين شرك ؟ عرض كردم : سرزمين اسلام . فرمود : اينها مصداق اين آيه هستند كه مى فرمايد: «همانا سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او مى جنگند و در زمين به فساد مى كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند. اين، رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت».

مجمع البيان:از اهل بيت عليهم السلام روايت شده است كه محارب كسى است كه سلاح بر كشد و راه را نا امن كند ، خواه در شهر باشد يا بيرون از شهر .