الإمامُ عليٌّ عليه السلام :قد أحيا عَقلَهُ و أماتَ نَفسَهُ ، حتّى دَقَّ جليلُهُ ، و لَطُفَ غليظُهُ ، و برَقَ لَه لامعٌ كثيرُ البَرقِ، فأبانَ لَه الطَّريقَ ، و سلكَ بهِ السَّبيلَ ، و تَدافَعَتهُ الأَبوابَ إلى بابِ السَّلامَةِ وَ دارِ الإِقامَةِ ، و ثَبَتَت رِجلاهُ بِطُمَأنينَةِ بَدَنِهِ في قَرارِ الأمنِ و الرّاحَةِ بِمَا استَعمَلَ قَلبَهُ و أَرضَى رَبَّهُ .
امام على عليه السلام :همانا خرد خويش را زنده گردانْد و نفس خود را ميرانْد چندان كه [اندام ]درشت او نزار شد و خشونتش (درشتى اش) به لطافت گراييد. درخشنده اى پر نور بر وى تابيد و راه را برايش روشن ساخت و او را در راه [راست] به پيش راند و از درى به درى برد تا به در سلامت كشاند ، و خانه اقامت و دو پاى او در قرارگاه ايمنى و آسايش استوار گردديد به آرامشى كه كه در بدنش پديدار گرديد ، بدانچه دل خود را در آن به كار بُرد ، و پروردگار خويش را راضى گرداند.
عنه عليه السلام :ما بَرِحَ للّه ِ ـ عَزّتْ آلاؤهُ ـ في البُرْهَةِ بعدَ البُرْهَةِ و في أزمانِ الفَتراتِ ، عِبادٌ ناجاهُم في فِكرِهِم و كَلّمَهُم في ذاتِ عُقولِهِم ··· و كانوا كذلكَ مَصابِيحَ تلكَ الظُّلُماتِ ، و أدِلّةَ تلكَ الشُّبُهاتِ .
امام على عليه السلام :همواره خدا را ـ كه نعمتهايش گرانبهاست ـ در برهه اى از روزگار پس از برهه اى ديگر و زمانى ميان آمدن دو پيامبر، بندگانى است كه از راه انديشه با آنان در راز است و از طريق خرد با ايشان دمساز ··· آنان اين چنين، چراغهايى در آن تاريكيها بوده اند و راهنمايانى در آن شبهه ها.