بقاى دوستى تا روز قيامت

صفحه اختصاصي حديث و آيات (الْأَخِلاَّءُ يَوْمَـئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ) . حديث

(دوستان در آن روز (قيامت) ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» .
رسول اللّه صلي الله عليه و آله : إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ انقَطَعَتِ الأَرحامُ ، وقَلَّتِ الأَنسابُ، وذَهَبَتِ الاُخُوَّةُ إلاَّ الاُخُوَّةَ فِي اللّه ِ ، وذلِكَ قَولُهُ : «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَـئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ » . حديث

رسول خدا صلي الله عليه و آله : چون روز قيامت شود ، پيوندهاى خويشى بريده مى شود ، تبار و نسبتِ خويشى كاسته مى گردد و برادرى ها ـ جز برادرىِ خدايى ـ از ميان مى روند ، و اين است مقصود گفته خداوند متعال : «دوستان در آن روز ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» .

امام على عليه السلام : مردم ، برادران اند . پس هركه برادرى اش در جهت خدا نباشد ، در حقيقتْ دشمنى است ؛ و اين است گفتار خداوند عز و جل : «دوستان در آن روز ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» .

رسول خدا صلي الله عليه و آله : خداوند ، دوستى و محبّت ما را دوستى و محبّت مخلصان قرار داده است .

صفحه اختصاصي حديث و آيات تفسير القمّي عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام : قالَ في خَليلَينِ مُؤمِنَينِ وخَليلَينِ كافِرَينِ . . . : فَأَمَّا الخَليلانِ المُؤمِنانِ فَتَخالاّ حَياتَهُما في طاعَةِ اللّه ِ ، وتَباذَلا عَلَيها ، وتَوادّا عَلَيها ، فَماتَ أحَدُهُما قَبلَ صاحِبِهِ ، فَأَراهُ اللّه ُ مَنزِلَهُ فِي الجَنَّةِ يَشفَعُ لِصاحِبِهِ ، فَقالَ : يا رَبِّ ، خَليلي فُلانٌ كانَ يَأمُرُني بِطاعَتِكَ ويُعينُني ، ويَنهاني عَن مَعصِيَتِكَ ، فَثَبِّتهُ عَلى ما ثَبَّتَّني عَلَيهِ مِنَ الهُدى حَتّى تُرِيَهُ ما أرَيتَني . فَيَستَجيبُ اللّه ُ لَهُ ، حَتّى يَلتَقِيا عِندَ اللّه ِ عز و جل ، فَيَقولُ كُلُّ واحِدٍ مِنهُما لِصاحِبِهِ : جَزاكَ اللّه ُ مِن خَليلٍ خَيرا ، كُنتَ تَأمُرُني بِطاعَةِ اللّه ِ ، وتَنهاني عَن مَعصِيَةِ اللّه ِ .
وأمَّا الكافِرانِ فَتَخالاّ بِمَعصِيَةِ اللّه ِ ، وتَباذَلا عَلَيها ، وتَوادّا عَلَيها ، فَماتَ أحَدُهُما قَبلَ صاحِبِهِ ، فَأَراهُ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى مَنزِلَهُ فِي النّارِ ، فَقالَ : يا رَبِّ فُلانٌ خَليلي كانَ يَأمُرُني بِمَعصِيَتِكَ ، ويَنهاني عَن طاعَتِكَ فَثَبِّتهُ ؛ عَلى ما ثَبَّتَّني عَلَيهِ مِنَ المَعاصي حَتّى تُرِيَهُ ما أرَيتَني مِنَ العَذابِ . فَيَلتَقِيانِ عِندَ اللّه ِ يَومَ القِيامَةِ ، يَقولُ كُلُّ واحِدٍ مِنهُما لِصاحِبِهِ : جَزاكَ اللّه ُ مِن خَليلٍ شَرّا ، كُنتَ تَأمُرُني بِمَعصِيَةِ اللّه ِ ، وتَنهاني عَن طاعَةِ اللّه ِ . قالَ : ثُمَّ قَرَأَ عليه السلام : «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَـئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ » .
حديث

تفسير القمّى ـ به نقل از حارث ـ : امام على عليه السلامدرباره دو دوستِ مؤمن و دو دوستِ كافر فرمود : «امّا دو دوست مؤمن كه زندگى شان را بر اساس دوستى در راه فرمانبرى از خدا گذاردند و بر اساس آن ، به يكديگر بخشش ها كردند و به يكديگر مهر ورزيدند ، چون يكى شان پيش از ديگرى بميرد و خداوند ، جايگاه او را در بهشت به او نشان دهد ، به شفاعت از دوستش مى پردازد و مى گويد : "پروردگارا ! دوستم ، فلانى ، مرا به فرمانبرى از تو فرمان مى داد و از معصيت و نافرمانىِ تو بازم مى داشت. پس او را بر همان هدايتى كه مرا بر آنْ استوار داشتى، استوار بدار ، تا آنچه را به من نشان داده اى، به او نيز نشان دهى" . خداوند نيز دعاى او را مستجاب مى كند و چون اين دو يكديگر را نزد خداوند عز و جلمى بينند ، هر يك از آنان به دوستش مى گويد : "خداوند به توىِ دوست ، پاداش خير دهد ! تو مرا به فرمانبرى از خدا فرمان مى دادى و از نافرمانى او بازم مى داشتى" .
امّا دو كافرى كه بر اساس نافرمانى خدا با يكديگر دوستى كردند و بر اساس آن ، به يكديگر بخشش ها نمودند و مهر ورزيدند ، پس چون يكى شان پيش از دوستش بميرد و خداوند متعال ، جايش را در آتش به او نشان دهد ، مى گويد : "پروردگارا ! فلانى ، دوستم ، مرا به نافرمانى از تو فرمان مى داد و از فرمانبرى ات، بازم مى داشت. پس او را بر ادامه گناهانى كه مرا بر آن استوار داشت ، استوار بدار تا عذابى را كه به من نشان دادى ، به او نيز نشان بدهى" . پس چون روز قيامت ، يكديگر را نزد خداوند مى بينند ، هريك از آنان به دوستش مى گويد : "خداوند به توىِ دوست ، پاداش بد دهد! مرا به نافرمانى از خدا فرمان مى دادى و از فرمانبرى اش بازم مى داشتى"» .
سپس حضرت اين آيه را خواند: « «دوستان در آن روز، دشمن يكديگرند،
جز پرهيزگاران»
» .

صفحه اختصاصي حديث و آيات حلية الأولياء عن أنس : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَقولُ لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام : يا عَلِيُّ ، اِستَكثِر مِنَ المَعارِفِ مِنَ المُؤمِنينَ ؛ فَكَم مِن مَعرِفَةٍ فِي الدُّنيا بَرَكَةٌ فِي الآخِرَةِ .
فَمَضى عَلِيٌّ عليه السلام ، فَأَقامَ حينا لا يَلقى أحَدا إلاَّ اتَّخَذَهُ لِلآخِرَةِ ، ثُمَّ جاءَ مِن بَعدُ فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : ما فَعَلتَ فيما أمَرتُكَ ؟
فَقالَ : قَد فَعَلتُ يا رَسولَ اللّه ِ .
فَقالَ لَهُ عليه السلام : اِذهَب فَابلُ أخبارَهُم .
فَأَتى عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله وهُوَ مُنَكِّسٌ رَأسَهُ ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله وهُوَ يَتَبَسَّمُ : ما أحسِبُ ـ يا عَلِيُّ ـ ثَبَتَ مَعَكَ إلاّ أبناءُ الآخِرَةِ ؟
فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : لا وَالَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ .
فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله : «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَـئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ » ، يا عَلِيُّ ، أقبِل عَلى شَأنِكَ وَاملِك لِسانَكَ وَاعقِل مَن تُعاشِرُهُ مِن أهلِ زَمانِكَ تَكُن سالِما غانِما .
حديث

حلية الأولياء ـ به نقل از اَنس ـ : شنيدم كه پيامبر صلي الله عليه و آله به على بن ابى طالب عليه السلاممى فرمود : «اى على ! بر شمار آشنايانِ با ايمان بيفزاى كه بسى شناخت ها در دنيا ، مايه بركت در آخرت است» .
در نتيجه ، على عليه السلام مدّتى را به سر برد كه در آن ، هر كس را مى ديد ، براى ذخيره آخرت به دوستى مى گرفت . پس از مدّتى ، نزد پيامبر خدا آمد و ايشان به او فرمود : «در باب فرمانم چه كردى ؟».
على عليه السلامپاسخ داد : اى پيامبر خدا ! آنچه را فرمودى ، به جاى آوردم .
حضرت به او فرمود : «برو و آنان را بيازماى».
على عليه السلامنيز [پس از آزمودنشان ]سرافكنده بازگشت. پيامبر صلي الله عليه و آلهلبخندزنان به او فرمود : «اى على ! گمان نكنم كه جز فرزندان آخرت ، كسى با تو مانده باشد!» .
على عليه السلامپاسخ داد : سوگند به آن كه تو را برانگيخت، همين طور است .
پس از آن ، پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود : « «دوستان در آن روز ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» . اى على ! به خودت بپرداز ، زبانت را نگه دار و در باب كسانى از اهل روزگارت كه با آنان معاشرت دارى ، بينديش ، تا ايمن بمانى و سود ببرى» .