الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ العُبّادَ ثَلاثَةٌ : قَومٌ عَبَدُوا اللّه َ عز و جل خَوفا فَتِلكَ عِبادَةُ العَبيدِ ، وقَومٌ عَبَدُوا اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى طَلَبَ الثَّوابِ فَتِلكَ عِبادَةُ الاُجَراءِ ، وقَومٌ عَبَدُوا اللّه َ عز و جل حُبّا لَهُ فَتِلكَ عِبادَةُ الأَحرارِ ، وهِيَ أفضَلُ العِبادَةِ .
امام صادق عليه السلام : بندگان ، سه گونه اند : مردمى كه از سرِ ترس ، خدا را مى پرستند كه اين، پرستش بندگان است. مردمى ، خداوند عز و جل را براى به دست آوردن پاداش مى پرستند كه اين ، پرستش مزدبگيران است . مردمى كه خداوند عز و جل را براى آن كه دوستش دارند ، مى پرستند . پس اين ، پرستش آزادگان است و برترين نوعِ پرستش است .
عنه عليه السلام : إنَّ النّاسَ يَعبُدونَ اللّه َ عز و جل عَلى ثَلاثَةِ أوجُهٍ : فَطَبَقَةٌ يَعبُدونَهُ رَغبَةً في ثَوابِهِ فَتِلكَ عِبادَةُ الحُرَصاءِ وهُوَ الطَّمَعُ ، وآخَرونَ يَعبُدونَهُ فَرَقا مِنَ النّارِ فَتِلكَ عِبادَةُ العَبيدِ وهِيَ الرَّهبَةُ ، ولكِنّي أعبُدُهُ حُبّا لَهُ عز و جل فَتِلكَ عِبادَةُ الكِرامِ وهُو
الأَمنُ ؛ لِقَولِهِ عز و جل : «وَ هُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَـئذٍ ءَامِنُونَ » ، ولِقَولِهِ عز و جل : «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» ، فَمَن أحَبَّ اللّه َ أحَبَّهُ اللّه ُ عز و جل ، ومَن أحَبَّهُ اللّه ُ عز و جل كانَ مِنَ الآمِنينَ .
امام صادق عليه السلام : مردم ، خداوند عز و جلرا سه گونه مى پرستند : طبقه اى خدا را به اميد پاداشش مى پرستند كه اين ، پرستش آزمندان است و [انگيزه] آن ، آزمندى است . ديگرانى ، خدا را از ترس دوزخ مى پرستند كه اين ، پرستش بندگان است و [انگيزه] آن ، ترس. ليكن من ، خداى عز و جل را از سرِ دوستى اش مى پرستم كه اين ، پرستش بزرگواران است و [انگيزه] آن ، ايمنى است ؛ چون كه خداوند عز و جلمى فرمايد : «آنان در آن روز ، از هراس ، ايمن هستند» . نيز به سبب اين گفته خداى عز و جل : «بگو : اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد تا دوستتان بدارد و گناهان شما را
بيامرزد» . پس هركه خدا را دوست بدارد ، خداوند عز و جل ، دوستش خواهد داشت و هركه خداوند عز و جلدوستش بدارد ، از آن افرادِ ايمن ، به شمار خواهد رفت .
رسول اللّه صلي الله عليه و آله : بَكى شُعَيبٌ عليه السلام مِن حُبِّ اللّه ِ عز و جل حَتّى عَمِيَ ، فَرَدَّ اللّه ُ عز و جل عَلَيهِ بَصَرَهُ ، ثُمَّ بَكى حَتّى عَمِيَ ، فَرَدَّ اللّه ُ عَلَيهِ بَصَرَهُ ، ثُمَّ بَكى حَتّى عَمِيَ ، فَرَدَّ اللّه ُ عَلَيهِ بَصَرَهُ ، فَلَمّا كانَتِ الرّابِعَةُ أوحَى اللّه ُ إلَيهِ : يا شُعَيبُ ، إلى مَتى يَكونُ هذا أبَدا مِنكَ ؟! إن يَكُن هذا خَوفا مِنَ النّارِ فَقَد أجَرتُكَ ، وإن يَكُن شَوقا إلَى الجَنَّةِ فَقَد أبَحتُكَ .
قالَ : إلهي وسَيِّدي ، أنتَ تَعلَمُ أنّي ما بَكَيتُ خَوفا مِن نارِكَ ، ولا شَوقا إلى جَنَّتِكَ ، ولكِن عَقَدَ حُبُّكَ عَلى قَلبي ، فَلَستُ أصبِرُ أو أراكَ . فَأَوحَى اللّه ُ جَلَّ جَلالُهُ إلَيهِ : أما إذا كانَ هذا هكَذا فَمِن أجلِ هذا ساُخدِمُكَ كَليمي موسَى بنَ عِمرانَ .
رسول خدا صلي الله عليه و آله : شعيب عليه السلام از دوستى خداى عز و جلچندان گريست كه نابينا شد . پس خداوند ، بينايى اش را به او بازگرداند . باز چندان گريست تا آن كه نابينا شد . پس خداوند ، بينايى اش را به او بازگرداند . باز چندان گريست كه نابينا شد . پس خداوند ، بينايى اش را به او بازگرداند . در مرتبه چهارم ، خداوند به او وحى كرد : «اى شعيب ! اين كار را تا كى مى خواهى همچنان تكرار كنى ؟ اگر اين كارت از ترس دوزخ است ، آن را از تو بازداشتم و اگر از اشتياق به بهشت است ، آن را بر تو روا ساختم» .
شعيب گفت : بارالها و سرورا ! تو خود مى دانى كه از ترس دوزخت و يا از سرِ اشتياق به بهشتت گريه نمى كنم ؛ ليكن دوستى تو با قلبم پيوند خورده است . از اين رو ، تاب صبورى ندارم تا تو را ببينم .
پس خداوند عز و جل ، به او وحى كرد : «هان ! حال كه كارت به اين سبب است ، به زودى موسى بن عمران ، هم سخنِ خود را به خدمت تو درخواهم آورد» .
المحجة البيضاء : يُروى: أنَّ عيسى عليه السلام مَرَّ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ قَد نَحَلَت أبدانُهُم وتَغَيَّرَت ألوانُهُم ، فَقالَ لَهُم : مَا الَّذي بَلَغَ بِكُم ما أرى ؟
فَقالوا : الخَوفُ مِنَ النّارِ .
فَقالَ : حَقٌّ عَلَى اللّه ِ أن يُؤمِنَ الخائِفَ .
ثُمَّ جاوَزَهُم إلى ثَلاثَةٍ اُخرى ، فَإِذا هُم أشَدُّ نُحولاً وتَغَيُّرا ، فَقالَ : مَا الَّذي بَلَغَ بِكُم ما أرى ؟
قالوا : الشَّوقُ إلَى الجَنَّةِ .
قالَ : حَقٌّ عَلَى اللّه ِ أن يُعطِيَكُم ما تَرجونَ .
ثُمَّ جاوَزَهُم إلى ثَلاثَةٍ اُخرى ، فَإِذا هُم أشَدُّ نُحولاً وتَغَيُّرا ، كَأَنَّ عَلى وُجوهِهِمُ المَرايا مِنَ النّورِ ، فَقالَ : مَا الَّذي بَلَغَ بِكُم ما أرى ؟
قالوا : حُبُّ اللّه ِ عز و جل .
فَقالَ : أنتُم المُقَرَّبونَ ، أنتُم المُقَرَّبونَ .
المحجة البيضاء : حضرت عيسى عليه السلام بر سه تن گذشت كه رنگ چهره هايشان دگرگون شده و تن هايشان نزار شده بود . پس به ايشان گفت : «چه چيزْ شما را به اين حالى كه مى بينم ، دچار كرده است ؟».
گفتند : ترس از دوزخ .
فرمود : «بر خداوند ، حق است كه شخص ترسان را ايمنى بخشد» .
سپس از آنان گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از آنان ، لاغرتر و رنگ
پريده تر بودند . پرسيد : «چه چيزْ شما را به اين حالى كه مى بينم ، دچار كرده است ؟».
گفتند : اشتياق به بهشت .
فرمود : «بر خداوند ، حق است كه آنچه را اميد داريد ، به شما ببخشد».
سپس از آنان گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از آنان لاغرتر و رنگ پريده تر بودند و گويى بر چهره هايشان آينه هايى از نور بود . پرسيد : «چه چيزْ شما را به اين حالى كه مى بينم ، دچار كرده است ؟» .
گفتند : دوستى خداى عز و جل .
فرمود : «شماييد مقرّبان ! شماييد مقرّبان!» .
رسول اللّه صلي الله عليه و آله : الدُّنيا حَرامٌ عَلى أهلِ الآخِرَةِ ، وَالآخِرَةُ حَرامٌ عَلى أهلِ الدُّنيا ، وَالدُّنيا وَالآخِرَةُ حَرامانِ عَلى أهلِ اللّه ِ عز و جل .
رسول خدا صلي الله عليه و آله : دنيا بر اهل آخرت ، حرام است و آخرت ، بر اهل دنيا حرام ؛ امّا دنيا و آخرت ، بر اهل خداى عز و جلحرام است .