رسول اللّه صلي الله عليه و آله : إذا آخَى الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَليَسأَلهُ عَنِ اسمِهِ وَ اسمِ أبيهِ و مِمَّن هُوَ ؛ فَإِنَّهُ أوصَلُ لِلمَوَدَّةِ .
رسول خدا صلي الله عليه و آله : هرگاه كسى با كسى دوستى مى كند ، نامش ، نام پدرش و خاستگاهش را بپرسد ، كه اين كار ، پيوند دوستى را استوارتر مى كند .
عنه صلي الله عليه و آله : إذا أحَبَّ أحَدُكُم أخاهُ المُسلِمَ فَليَسأَلهُ عَنِ اسمِهِ وَ اسمِ أبيهِ وَ اسمِ قَبيلَتِهِ و عَشيرَتِهِ ؛ فَإِنَّ مِن حَقِّهِ الواجِبِ و صِدقِ الإِخاءِ أن يَسأَلَهُ عَن ذلِكَ ، و إلاّ فَإِنَّها مَعرِفَةُ حُمقٍ .
رسول خدا صلي الله عليه و آله : هرگاه كسى از شما با برادر مسلمانش دوست شد ، نامش ، نام پدرش و نام قبيله و تيره اش را بپرسد ؛ زيرا پرسش از اين چيزها ، از حقوق واجبِ دوستى و نشانه برادرى راستين است ، وگرنه آن ، شناختى (آشنايى اى) احمقانه است .
عنه صلي الله عليه و آله : إذا آخى أحَدُكُم رَجُلاً فَليَسأَلهُ عَنِ اسمِهِ وَاسمِ أبيهِ وقَبيلَتِهِ ومَنزِلِهِ ؛ فَإِنَّهُ مِن و اجِبِ الحَقِّ و صافِي الإِخاءِ ، و إلاّ فَهُوَ مَوَدَّةٌ حَمقاءُ .
رسول خدا صلي الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما با كسى دوستى كرد ، نامش ، نام پدر و قبيله اش را بپرسد و از منزلش خبر گيرد ؛ زيرا اين كار از حقوق واجب و صفاى برادرى است ، و گرنه ، دوستىِ احمقانه است .
شعب الإيمان عن ابن عمر : رَآنِي النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله و أنَا ألتَفِتُ ، فَقالَ : ما لَكَ تَلتَفِتُ ؟
قُلتُ : آخَيتُ رَجُلاً .
قالَ : إذا أحبَبتَ رَجُلاً فَاسأَلهُ عَنِ اسمِهِ وَ اسمِ أبيهِ ، فَإِن كانَ غائِبا حَفِظتَهُ ، و إن كانَ مَريضا فَعُدتَهُ ، و إن ماتَ شَهِدتَهُ .
شُعَب الإيمان ـ به نقل از ابن عمر ـ : پيامبر صلي الله عليه و آله مرا ديد كه به چپ و راست مى نگرم .
پس فرمود : «چرا به اين سو و آن سو مى نگرى ؟».
گفتم : با مردى دوستى كردم ]و اينك به دنبالش مى گردم] .
فرمود : «هرگاه با كسى دوستى كردى ، نام او را و نام پدرش را بپرس تا در نبودش ، او را حفظ كنى ، اگر بيمار گشت ، به عيادتش بروى و اگر مُرد ، در تشييع جنازه اش حاضر شوى» .
حلية الأولياء عن سالم عن أبيه : كُنتُ عِندَ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله إذ مَرَّ عَلَيهِ رَجُلٌ فَقالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّه ِ ، إنّي لاَُحِبُّ هذا فِي اللّه ِ عز و جل .
فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله : هَل تَدرِي مَا اسمُهُ ؟
قالَ : لا .
فَقالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله : فَاسأَلهُ عَنِ اسمِهِ . فَسَأَلهُ و أعلَمَهُ ذلِكَ .
فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : أحَبَّكَ اللّه ُ الَّذي أحبَبتَني فيهِ . فَرَجَعَ إلى رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ، فَأَخبَرَهُ بِالَّذي قالَ لَهُ وَ الَّذي رَدَّ عَلَيهِ .
فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : وَجَبَت .
حلية الأولياء ـ به نقل از سالم، از پدرش ـ : نزد پيامبر خدا بودم كه مردى بر ايشان گذشت . مرد ديگرى گفت : «اى رسول خدا ! من اين [مرد ]را در راه خداى عز و جل دوست مى دارم .
پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود : «آيا نامش را مى دانى ؟» .
گفت : نه .
پيامبر صلي الله عليه و آلهفرمود : «پس نامش را بپرس» .
او نيز نامش را پرسيد و آن مرد ، پاسخش را داد و سپس افزود : «خداوندى كه مرا در راه او دوست داشتى ، دوستت بدارد» .
پس آن مرد [پرسنده] به سوى رسول خدا بازگشت و حضرت را از آنچه به آن مرد گفته بود و آنچه از او شنيده بود، باخبر كرد .
آن گاه پيامبر خدا فرمود : «[اينك حقيقت دوستى] تحقّق يافت» .