الكافي عن إبراهيم بن أبي البِلاد عمّن ذكره :قالَ لُقمانُ عليه السلام لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ... مَن لا يَملِك لِسانَهُ يَندَم .
الكافى ـ به نقل از ابراهيم بن ابى بلاد، از كسى ديگر كه اين مطلب را نقل كرده است ـ : لقمان به پسرش گفت: «پسرم! . . . هر كس مالك زبانش نباشد ، پشيمان مى شود».
الاختصاص عن الأوزاعيّ ـ فيما قالَ لُقمانُ عليه السلام لاِبنِهِ ـ : يا بُنَيَّ ، مَن لا يَكُفَّ لِسانَهُ يَندَم .
الاختصاص ـ به نقل از اوزاعى، درباره آنچه لقمان عليه السلام به پسرش گفت ـ : اى پسرم! هر كس زبانش را باز ندارد، پشيمان مى شود.
كتاب العقل وفضله عن وهب بن مُنَبِّه :في حِكمَةِ لُقمانَ عليه السلام مَكتوبٌ أنَّهُ قالَ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، إنَّ اللِّسانَ هُوَ بابُ الحَسَدِ فَاحذَر أن يَخرُجَ مِن لِسانِكَ ما يُهلِكُ جَسَدَكَ ، ويُسخِطُ عَلَيكَ رَبَّكَ عَزَّ وجَلَّ .
كتاب العقل و فضله، ابن ابى الدنيا ـ به نقل از وهب بن منبّه ـ : در حكمت لقمان ، مكتوب است كه به پسرش گفت: «اى پسرم! زبان در حسد است . مراقب باش تا از زبانت چيزى در نيايد كه تن را نابود و پروردگار عز و جل را بر تو خشمگين كند» .
إرشاد القلوب :رُوِيَ أنَّ لُقمانَ رَأى داوُدَ عليه السلام يَعمَلُ الزَّرَدَ ، فَأَرادَ أن يَسأَلَهُ ثُمَّ سَكَتَ ، فَلَمّا لَبِسَها داوُدُ عليه السلام عَرَفَ لُقمانُ حالَها بِغَير سُؤالٍ .
وقالَ : مَن كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ سَقَطُهُ ، ومَن كَثُرَ سَقَطُهُ كَثُرَ لَغوُهُ ، ومَن كَثُرَ لَغوُهُ كَثُرَ كَذِبُهُ ، ومَن كَثُرَ كَذِبُهُ كَثُرَت ذُنوبُهُ ، ومَن كَثُرَت ذُنوبُهُ فَالنّارُ أولى بِهِ ، وقَد حَجَبَ اللّه ُ اللِّسانَ بِأَربَعِ مَصاريعَ لِكَثرَةِ ضَرَرِهِ ؛ الشَّفَتانِ مِصراعانِ ، وَالأَسنانِ مِصراعانِ .
إرشاد القلوب :روايت شده كه : لقمان ، داوود عليه السلام را ديد كه زره مى سازد. خواست از او سؤال كند [كه چيست]؛ ولى خاموش ماند تا وقتى كه داوود عليه السلام زره را پوشيد . لقمان ، وضعيت زره را بدون پرسش فهميد .
و لقمان عليه السلام گفت: «هر كس بسيار بگويد ، بسيار اشتباه مى كند و هر كس اشتباهش بسيار شود ، بيهوده گويى اش بسيار مى گردد و هر كس بسيار بيهوده گو باشد ، دروغش زياد مى شود و هر كس زياد دروغ گويد ، گناهانش بسيار مى گردد و هر كس گناهانش بسيار باشد ، سزاوار آتش جهنّم است. خداوند زبان را به خاطر زيانِ بسيارش، با چهار لنگه در ، باز داشته است: دو لب انسان ، دو لنگه و دندان هاى [بالا و پايين ]انسان نيز دو لنگه اند» .
إرشاد القلوب :از سفارش لقمان عليه السلام به پسرش است كه گفت : « ... چيزى را كه نمى دانى، نگو».
حلية الأولياء عن كعب :قالَ لُقمانُ عليه السلام لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، كَن أخرَسَ عاقِلاً ، ولا تَكُن نَطوقا جاهِلاً ، ولَأَن يَسيلَ لُعابُكَ عَلى صَدرِكَ وأنتَ كافُّ اللِّسانِ عَمّا لا يَعنيكَ أجمَلُ بِكَ وأحسَنُ مِن أن تَجلِسَ إلى قَومٍ فَتَنطِقَ بِما لا يَعنيكَ .
حلية الاولياء ـ به نقل از كعب ـ : لقمان به پسرش گفت: «پسرم! كم سخن باش تا عاقل باشى و پُر سخن نباش كه جاهل مى شوى. اگر آب دهانت بر سينه ات جارى شود (حرفت را بخورى) و زبان را از چيزى كه به تو مربوط نيست ، بازدارى، براى تو زيباتر و بهتر است از اين كه در ميان گروهى بنشينى و درباره چيزى كه به تو مربوط نيست ، سخن بگويى».
الزهد لابن حنبل عن سُفيان :قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، ما نَدِمتُ عَلَى الصَّمتِ قَطُّ ، وإن كانَ الكَلامُ مِن فِضَّةٍ فَإِنَّ السُّكوتَ مِن ذَهَبٍ .
الزهد، ابن حنبل ـ به نقل از سفيان ـ : لقمان به پسرش گفت: «پسرم! هرگز بر سكوتم پشيمان نمى گردم. اگر سخن از نقره باشد ، هر آينه، سكوت از طلاست».
حلية الأولياء عن إبراهيم بن أدهَمَ :قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، إنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ حَتّى يُقالَ : أحمَقُ وما هُوَ بِأَحمَقَ ، وإنَّ الرَّجُلَ لَيَسكُتُ حَتّى يُقالَ لَهُ : حَليمٌ وما هُوَ بِحَليمٍ .
حلية الأولياء ـ به نقل از ابراهيم بن ادهم ـ : لقمان به پسرش گفت: «پسرم! گاهى مرد چنان سخن مى گويد كه مى گويند احمق است ؛ ولى در واقع، احمق نيست. و گاهى مرد چنان سكوت اختيار مى كند كه مى گويند بردبار است ؛ ولى در واقع، بردبار نيست».
مجمع البيان :لقمان گفت: «سكوت از حكمت است ؛ ولى رعايت كننده آن اندك است».
الزهد لهنّاد عن قيس :قالَ لُقمانُ عليه السلام لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، اِمتَنِع مِمّا يَخرُجُ مِن فيكَ ؛ فَإِنَّكَ ما سَكَتَّ سالِمٌ وإنَّما يَنبَغي لَكَ مِنَ القَولِ ما يَنفَعُكَ .
الزهد، هنّاد ـ به نقل از قيس ـ : لقمان به پسرش گفت: «پسرم! از آنچه از دهانت خارج مى شود ، جلوگيرى كن؛ زيرا تو مادامى كه ساكتى، سالمى . همانا سخنى سزاوار توست كه سودت دهد».
أعلام الدين :رُوِيَ عَن لُقمانَ عليه السلام أنَّهُ قالَ :
أعلام الدين:از لقمان ، روايت شده كه [به صورت شعر ]گفت :
هر گاه سخن گفتى، پرگو نباش .
هر آينه بر سخن بارها پشيمان گشتم.