مقدمه
سخن از حسين عليه السلام است، بزرگمرد آزاده جهان، سرور شهيدان و مبارز بى همتا.
كسى كه در جهان آفرينش خالق جهان باعظمت تر از او را سراغ ندارد و هيچ كس همانند او در قلب انسانهاى آزاده و آزاديخواه جاى نگرفته است. آرى سخن از فرزند پيامبر و زاده على و فاطمه و برادر حسن و عباس است، بالاخره سخن از آن انسان والائى است كه آنچه در توان داشت با اخلاص تمام در راه انسانيت و شرف و فضيلت و آزادگى و احياى سنتهاى الهى و اسلام عزيز فدا كرد.
آرى او از جان خود و جان عزيزانش و از على اصغر و على اكبرش و از قاسم و عون و جعفرش و از حبيب و زهير و خلاصه از هفتاد و دو تن از فرزندان و همرزمانش و از همه امكاناتش گذشت تا دين جدّ بزرگوارش در طول تاريخ بماند و انسانهاى تشنه انسانيت و فضيلت و آزادى را در طول تاريخ سيراب كند چرا كه جدّ بزرگوارش بارها فرمود: «حسين از من است و من از حسينم» يعنى دين و مكتب و مرام من از بركت حسين زنده خواهد ماند تا بشريت را به منزل و مقصود خود برساند.
آرى مكتب و مرام و موضعگيريهاى آزاد انديشانه و مدّبرانه و سخنان گهربار و سكوت حساب شده و زيركانه ده ساله امام حسين عليه السلام در زمان حكومت غاصبانه معاويه و قيام دلاورانه او پس از هلاكت آن سردمدار كفر و نفاق و گمراهى و زشتيها، و ايستادگى در مقابل فرزند نامشروعش يزيد بود كه مكتب حياتبخش جدّش را بيمه كرد و اهداف او را در طول تاريخ جامه عمل پوشانيد و نام حسين عليه السلامدر تاريخ بشريت براى هميشه جاويدان شد.
امّا بايد اعتراف كرد هنوز و هرگز آنطور كه شايسته و بايسته است امام حسين عليه السلام شناخته نشده است اگر چه هزاران كتاب و ميليونها انسان از حسين عزيز گفته اند و نوشته اند و سروده اند امّا هنوز جهانيان بلكه مسلمانان جهان حتى شيعيان جهان و ايران هم آنطور كه بايد امام حسين عليه السلام را نشناخته اند.
اميد است كه در سايه حكومت پربركت جمهورى اسلامى ايران و با رهنمودهاى رهبر بزرگوار و عزيز و فرهنگ شناس و فرهنگ دوست انقلاب حضرت آيه اللّه العظمى خامنه اى حركتهاى حساب شده اى در شناساندن ستارگان آسمان ولايت و هدايت و كشتيهاى نجات امّت و پيشوايان آزاده جهان بويژه سرور آزادمردان جهان و مكتب ومرام آنان برداشته شود و امّت اسلامى و جهانيان بامكتب و مرام و سخنان گهربار آنان كه به تعبير صحيح و كامل «كلام آنان نور است» و نور كارش روشنگرى است آشناتر گردند و گفتار و كردار آنان را چراغ راه خود قرار دهند.
در همين راستا بود كه اينجانب همراه تعدادى از پرورش يافتگان و شاگردان حوزه علميه قم آقايان: سيد محمود مدنى، محمود احمديان و سيد حسين زينالى قدمى بسيار كوچك در اين راه برداشته و اقدام به جمع آورى سخنان دُرربار آن پيشواى آزاده كرده كه با عنوان «موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام» به زبان عربى چاپ و منتشر شد و سپس با ترجمه فارسى نيز بنام فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام چاپ و منتشر شد و مورد استقبال وسيع حوزويان و فرهنگ دوستان قرار گرفت، كه جاى تقدير و تشكّر از آنان و رياست محترم سازمان تبليغات اسلامى بخاطر حمايت و پشتيبانى بى دريغشان و مدير عامل محترم نشر معروف براى اقدامات جدّى و خالصانه اش در جهت چاپ و انتشار آن و سپاس از خداى بزرگ است كه توفيق چنين خدمتى را عنايت كرد.
و اينجانب چهل حديث از آن گفتار بسيار ارزنده و سازنده را انتخاب و تنظيم و ترجمه كردم تا در اختيار عموم عاشقان آن حضرت قرار گيرد و گوشه اى از عظمت او در سايه سخنانش نمايانده شود.
اربعين حسينى
محمود شريفى
زندگينامه امام حسين عليه السلام
به قلم: جواد محدّثى
پيشواى سوم شيعيان حسين بن على عليه السلام، سالار شهيدان، دومين فرزند على بن ابى طالب عليه السلام بود كه در روز سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدينه چشم به جهان گشود. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، نام اين مولود خجسته را حسين عليه السلام ناميد و به او و برادرش امام حسن، بسيار علاقه داشت و اغلب آنها را در دامان پر مهر خويش داشت و دوستى با آنان را به همه سفارش مى كرد و آن دو نورچشم را «سرور جوانان بهشت» مى دانست. درباره حسين عليه السلام فرموده بود: «حسينٌ منّى و انا مِن حسينٍ».
امام حسين عليه السلام كه به «سيدالشهدا» معروف است، شش سال از شيرين ترين دوران زندگى اش را در كنار جدّش رسول خدا گذراند. در كودكى جدّ بزرگوار و مادر مهربانش را از دست داد و در سايه پدر بزرگوارش بزرگ شد، ولى نامهربانى هايى را از سوى مخالفان نسبت به اهل بيت پيامبر تحمّل كرد.
وقتى پدرش در سال 35 هجرى به خلافت رسيد، بازويى پرتوان براى پدر بود و در حكومت و جهاد، در كنار اميرمؤمنان حضورى فعّال داشت.
دوران ده سالى كه برادرش امام حسن مجتبى عليه السلامپيشواى شيعيان بود، ياورى فداكار و همدمى صبور براى حضرت بود. روحيه ظلم ستيزى سيدالشهدا، بسيار شديد بود و تحمّل حكومت كسانى چون معاويه را بر مسلمانان نداشت، امّا به احترام قرار داد صلحى كه امام حسن عليه السلام با معاويه بسته بود، صبرى تلخ در پيش گرفت و كاملاً در اطاعتِ برادر بزرگوارش بود و پس از پيمان صلح، همراه برادرش به مدينه آمد و تا آخر عمر، در اين شهر و در جوار قبر مطهّر جدّش پيامبر خدا زيست.
وى صحنه هاى تلخى را در دوران عمر خويش شاهد بود. هتك حرمت خاندان پيامبر پس از وفات آن رسول گرامى، شهادت مظلومانه مادر، خانه نشينى و انزواى سياسىِ پدرش در دورانِ حكومت سه خليفه، تبعيد دردمندانه ابوذر غفارى، فتنه انگيزى هاى رياست طلبان بر ضدّ خلافت الهى پدرش اميرالمؤمنين، شهادت پدر و بسيارى از عزيزترين اصحاب و ياران در حوادث و درگيرى هاى فتنه جويان، مظلوميت و تنهايى برادرش امام حسن و داستان صلح تحميلى و شهادت مظلومانه امام مجتبى و تيرباران شدن جنازه وى و خاكسپارى در بقيع، از جمله اين صحنه ها بود.
امام حسين عليه السلام پس از شهادت برادرش به امامت رسيد. وى همچنان با ستم ها و فريبكاريهاى معاويه رو به رو بود و زمينه هيچ فعاليت سياسى آشكار وجود نداشت. در عين حال، حضرت گاهى نسبت به خلافكارى هاى دستگاه خلافت اعتراض و نهى از منكر مى كرد. از جمله نامه اعتراض آميز شديد به معاويه، به خاطر به شهادت رساندن حُجر بن عدى و يارانش و كشتن مظلومانه عمرو بن حَمِق كه از ياران وفادار اميرالمؤمنين بود، از اين موارد است.
هر چند عدّه اى از وى مى خواستند كه بر ضدّ معاويه قيام كند، ولى حضرت به عهدنامه اى كه امام مجتبى عليه السلامبا معاويه امضا كرده بود وفادارى نشان مى داد و نمى خواست تا معاويه زنده است، آن را نقض كند و بهانه به دست دشمن بدهد.
وى در همين دوره از زندگى خويش، بر ضدّ جنايت ها و گناهان حكّام در جامعه، انتقاد مى كرد، حتى نسبت به شرابخوارى يزيد در دوره پدرش نيز اعتراض كرد و در مورد تلاش معاويه براى جانشينى يزيد هم برخوردى اعتراض آميز داشت.
سيدالشهدا عليه السلام مى كوشيد به عنوان پيشواى شيعه و يادگار آل محمد، رفتارى كريمانه و برخوردى سخاوتمندانه، همراه با عفو و گذشت و ايثار، مردم دوستى، يتيم نوازى، كمك به محرومان و حمايت از بى پناهان داشته باشد و با اخلاق شايسته خويش، تبليغات سوء دستگاه معاويه و دشمنان اهل بيت را خنثى كند و مردم را شيفته كرامت ها و بزرگوارى هاى خاندان پيامبر بسازد. اين بود كه در قضاوتِ مردم با انصاف، او به عنوان پاك ترين، بخشنده ترين، پارساترين و بهترين انسان زمان خويش شمرده مى شد.
از سوى ديگر، عبادت و نيايش، زهد و تقوا، علم و دانش بى پايان، حلم و بردبارى و جلوه هاى ديگر فضيلت ها در سراسر زندگى او موج مى زد و با ثروت و امكاناتى كه داشت، صدقه و انفاق هاى بسيارى نسبت به نيازمندان انجام مى داد. فصاحت و زبان آورى و شجاعت و تواضع، از خصلتهاى بارز او بود.
وقتى معاويه در سال 60 هجرى از دنيا رفت و پسرش يزيد به خلافت رسيد، نامه اى به والى مدينه نوشت و از او خواست كه به هر قيمت، از حسين بن على عليه السلام بيعت بگيرد. سيدالشهدا كه هرگز نمى خواست زير بار حكومت ننگين يزيد و بيعت با او برود، ناچار همراه گروهى از بستگان و خانواده اش، به عنوان اعتراض مدينه را ترك كرد و به مكّه رهسپار شد و چند ماه در مكّه ماند. در آن مدّت، با بسيارى از چهره ها تماس مى گرفت و ديدگاه منفى خويش را نسبت به يزيد و حكومت او اظهار مى كرد.
مردم كوفه كه از شيعيان و هواداران آن حضرت و پدرش على بن ابى طالب عليه السلام بودند، او را به كوفه دعوت كردند تا در ركاب او بجنگند و يزيديان را از بين ببرند. هزاران نامه دعوت، امام را واداشت كه به آن دعوت ها پاسخ گويد. ابتدا مسلم بن عقيل را به عنوان نماينده فرستاد تا اوضاع را ارزيابى كند. وقتى نامه مسلم، مبنى بر مساعد بودن شرايط و بيعت هزاران نفر با او براى يارى حسين عليه السلامبه دستش رسيد، مكه را به قصد كوفه ترك كرد. در اين فاصله، اوضاع كوفه دگرگون شد و مردم بى وفايى كردند و پيش از آنكه امام به كوفه برسد در سرزمين كربلا به محاصره انبوهى از سپاه كوفه درآمد كه راه پيش و پس را بر او بستند و از او خواستند كه يا تن به بيعت با يزيد بدهد و تسليم شود، يا آماده نبرد شود.
امام راه دوم را برگزيد. روز دوّم محرم به سرزمين كربلا رسيده بود. يك هفته آنجا ماند. روز عاشورا صف آرايى دو گروه، جنگى سخت را پيش آورد. سيدالشهدا همراه ياران خويش كه جمعى از آنان برادران و برادرزادگان و عموزادگان و بستگان خودش بودند و بقيه از شيعيان خالص و وفادار، به مقاومتى حماسى دست زد. كوفيان راه آب را به روى خيمه گاه او بستند. در روزى گرم، با لبى تشنه و در جنگى نابرابر، امام و هفتاد و دو تن يارانش در نزديكى رود فرات به شهادت رسيدند و سرهاى پاكشان از بدن ها جدا گشت و به دربار يزيد فرستاده شد.
امام حسين عليه السلام هنگام شهادت 57 سال داشت. روز شهادتش دهم محرم سال 61 هجرى، به عنوان روزى تلخ و غم انگيز و البته حماسه آفرين و عبرت آموز و الهام بخش، در تاريخ باقى ماند و عاشوراى او به مكتب آزادگى و وفا و شجاعت و مبارزه با ستم تبديل شد.
امام و يارانش در همان سرزمين كه به شهادت رسيدند، دفن شدند و امروز كربلاى او زيارتگاه شيفتگان حرّيت و فرزانگى و ايثار است و شهادت او سرمايه قيام و ظلم ستيزى همه آزادگان جهان است.
سر سلسله مردم آزاد، حسين است
آن كس كه در اين ره سر وجان داد، حسين است
مردى كه چو كوهى به برِ تيشه بيداد
دامن به كمر بر زد و اِستاد، حسين است