قالَتْ فاطِمَةُ بِنْتُ الْحُسَيْنِ:
لَمَّا اشْتَدَّتْ عِلَّةُ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آلهوَغَلَبَها، اِجْتَمَعَ
عِنْدَها نِساءُ الْمُهاجِرينَ وَ الاَْنصارِ، فَقُلْنَ لَها: يا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ:
كَيْفَ اَصْبَحْتِ عَنْ عِلَّتِكِ؟ فَقالَتْ عليهاالسلام :
اَصْبَحْتُ وَ اللّهِ عائِفَةً لِدُنياكُمْ، قالِيَةً لِرِجا لِكُمْ، لَفَظْتُهُمْ قَبْلَ أَنْ
عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ...
فاطمه دختر امام حسين عليه السلام مى گويد:
زمانى كه بيمارى حضرت فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله
شدّت پيدا كرد زنهاى مهاجر و انصار به عيادتش آمدند و
گفتند:
اى دختر رسول با اين بيمارى چگونه صبح كردى؟
حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود:
به خدا قسم، صبح كردم در حالى كه نسبت به دنياى شما بد
بينم، و نسبت به مردان شما خشمناكم، پيش از آنكه آنان را
آزمايش كنم بيرونشان انداختم، و بعد از آنكه در آنان دقيق
شدم و آزمودم با آنان دشمن شدم.