بحار الأنوار عن البرقيّ عن أبيه في حديث مرفوع عن النبيّ صلى الله عليه و آله : جاءَ جَبرئيلُ عليه السلام للنَّبيِّ صلى الله عليه و آله فقالَ : يا رسولَ اللّه ِ، إنّ اللّه َ تباركَ و تعالى أرسَلَني إلَيكَ بهَدِيَّةٍ لَم يُعطِها أحَدا قَبلَكَ ، قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : قلتُ : و ما هِي ؟ قالَ : الصَّبرُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هُو ؟ قال : الرِّضا و أحسَنُ مِنهُ .
قلتُ : و ما هو ؟ قال : الزُّهدُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قال : الإخلاصُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قال : اليَقينُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قالَ جَبرئيلُ : إنّ مَدرَجَةَ ذلكَ التَّوكُّلُ علَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ، فقلتُ : و ما التَّوكُّلُ علَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ؟ فقالَ : العِلمُ بأنَّ المَخلوقَ لا يَضُرُّ و لا يَنفَعُ و لا يُعطي و لا يَمنَعُ ، و استِعمالُ اليَأسِ مِن الخَلقِ ··· .
بحار الأنوار ـ به نقل از برقى از پدرش در حديثى مرفوع ـ : جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر آمد و عرض كرد : اى رسول خدا! خداوند تبارك و تعالى مرا با هديّه اى سوى تو فرستاده است كه قبل از تو آن را به هيچ كس نداده است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: گفتم: آن چيست؟ جبرئيل گفت: شكيبايى و بهتر از آن. گفتم: آن ديگر چيست؟ گفت: خشنودى و بهتر از آن. گفتم: آن چيست؟
گفت: زهد و بهتر از آن. گفتم: آن چيست؟ گفت: اخلاص و بهتر از آن. گفتم: آن چيست؟ گفت: يقين و بهتر از آن. گفتم: آن چيست؟ جبرئيل گفت: پلكان آن توكّل بر خداوند عزّ و جلّ است. گفتم: توكّل بر خداوند عزّ و جلّ چيست؟ گفت: دانستن اين نكته كه مخلوق نه زيانى مى زند نه سودى مى رساند نه چيزى مى دهد و نه جلو چيزى را مى گيرد و چشم اميد بر كندن از مردم است··· .