حديث و آيات:
به رنج افكندن خود در عبادت
بحار الأنوار عن طاووس الفَقيه : رَأيتُ في الحِجرِ زينَ العابِدينَ عليه السلام يُصَلّي و يَدعو : عُبَيدُكَ بِبابِكَ ، أسيرُكَ بفِنائكَ ، مِسكينُكَ بفِنائكَ ، سائلُكَ بفِنائكَ ، يَشكو إلَيكَ ما لا يَخفى علَيكَ . و في خَبرٍ : لا تَرُدَّني عن بابِكَ
و أتَت فاطمةُ بِنتُ عليِّ بنِ أبي طالبٍ إلى جابِرِ بنِ عبدِ اللّه ِ فقالَت لَهُ : يا صاحِبَ رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، إنّ لَنا علَيكُم حُقوقا ، و مِن حَقِّنا علَيكُم أن إذا رأيتُم أحَدَنا يُهلِكُ نَفسَهُ اجتِهادا أن تُذَكِّروهُ اللّه َ ، و تَدعوهُ إلَى البُقيا على نَفسِهِ ، و هذا عليُّ بنُ الحسينِ بَقيَّة
أبيهِ الحسينِ قدِ انخَرَمَ أنفُهُ ، و نَقِبَت جَبهَتُهُ و رُكبَتاهُ و راحَتاهُ ، أذابَ نفسَهُ في العِبادَةِ !
فأتى جابرٌ إلى بابِهِ و استأذَنَ ، فلَمّا دَخَلَ علَيهِ وَجَدَهُ في مِحرابِهِ قد أنضَتهُ .العِبادَةُ ، فنَهَضَ عليٌّ فسألَهُ عن حالِهِ سُؤالاً حَفِيّا ، ثمّ أجلَسَهُ بجَنبِهِ ، ثُمّ أقبَلَ جابرٌ يقولُ : يا بنَ رسولِ اللّه ِ، أ ما عَلِمتَ أنّ اللّه َ إنّما خَلَقَ الجَنّةَ لَكُم و لِمَن أحَبَّكُم ، و خَلَقَ النّارَ لِمَن أبغَضَكُم و عاداكُم ، فما هذا الجَهدُ الّذي كَلَّفتَهُ نفسَكَ ؟ ! فقالَ لَهُ عليُّ بنُ الحسينِ : يا صاحِبَ رسولِ اللّه ِ ، أ ما عَلِمتَ أنّ جَدّي رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قد غَفَرَ اللّه ُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تأخَّرَ ، فلَم يَدَعِ الاجتِهادَ لَهُ ، و تَعَبَّدَ ـ بأبي هُو و اُمّي ـ حتَّى انتَفَخَ السّاقُ وَ ورِمَ القَدَمُ ، و قيلَ لَهُ : أ تَفعَلُ هذا و قد غَفَرَ اللّه ُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ و ما تأخَّرَ ؟! قالَ : أ فلا أكونُ عَبدا شَكورا ؟!
فلَمّا نَظَرَ إلَيهِ جابِرٌ و لَيسَ يُغني فيهِ قَولٌ ، قالَ : يا بنَ رسولِ اللّه ِ ، البُقيا على نَفسِكَ ؛ فإنّكَ مِن اُسرَةٍ بِهِم يُستَدفَعُ البَلاءُ ،
و بِهِم تُستَكشَفُ اللَأواءُ ، و بِهِم تُستَمسَكُ السَّماءُ ، فقالَ : يا جابِرُ ، لا أزالُ على مِنهاجِ أبوَيَّ مُؤتَسِيا بِهِما حتّى ألقاهُما . فأقبَلَ جابِرٌ على مَن حَضَرَ فقالَ لَهُم : ما رُئيَ مِن أولادِ الأنبياءِ مِثلُ عليِّ بنِ الحسينِ ، إلاّ يُوسُفَ بنَ يَعقوبَ ، و اللّه ِ لَذُرِّيَّةُ عليِّ بنِ الحسينِ أفضَلُ مِن ذرِّيَّةِ يُوسُفَ .
بحار الأنوار ـ به نقل از طاووس فقيه ـ : در حِجر، امام زين العابدين عليه السلام را ديدم كه نماز مى خواند و دعا مى كند و مى گويد : بنده ات در درگاه توست، اسيرت در آستان توست، بينوايت در آستان توست، گدايت در آستان توست، از چيزى به تو شكوه مى كند كه بر تو پوشيده نيست. و در خبرى آمده است : مرا از درگاه خود مران
فاطمه، دختر على بن ابى طالب، نزد جابر بن عبد اللّه رفت و گفت : اى صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله ! ما به گردن شما حقّ و حقوقى داريم و يكى از حقوق ما به گردن شما اين است كه اگر ديديد يكى از ما از شدّت عبادت خودش را از بين مى برد، خدا را به ياد او آوريد و از وى بخواهيد كه به جانش رحم كند. اينك على بن الحسين، اين يادگار پدرش حسين، بينى اش
[از كثرت سجده ]مجروح شده و پيشانى و زانوها و كف دست هايش سوراخ گشته است. او خودش را در عبادت ذوب كرده است
جابر به در خانه امام زين العابدين عليه السلام آمد و اجازه ورود خواست و چون وارد شد، ديد آن حضرت در محرابش مى باشد و عبادت او را فرسوده است. على بن الحسين برخاست و با بزرگوارى حال او را پرسيد و سپس جابر را در كنار خود نشانيد. جابر رو به حضرت كرد و گفت : يا بن رسول اللّه ! مگر نمى دانى كه خداوند بهشت را در حقيقت براى شما و دوستداران شما خلق كرده و دوزخ را براى دشمنان و مخالفان شما آفريده است؟ پس، اين چه رنج و مشقّتى است كه به خودتان مى دهيد؟ على بن الحسين به او فرمود: اى صحابى رسول خدا! مگر نمى دانى كه جدّم رسول خدا صلى الله عليه و آله با آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده او را بخشيده بود، از سخت كوشى در عبادت خدا باز نايستاد و ـ پدر و مادرم فدايش باد ـ چندان عبادت كرد كه ساق و كف پاهايش ورم كرد و وقتى به ايشان گفته شد : با آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را آمرزيده است، باز اينچنين عبادت مى كنى؟! فرمود : آيا بنده اى سپاسگزار نباشم؟!
جابر كه ديد هيچ حرفى در آن حضرت اثر نمى گذارد، عرض كرد : يا بن رسول اللّه ! به جان خودت رحم كن؛ زيرا شما از خاندانى هستى كه مردم با واسطه قرار دادن آنان به درگاه الهى از خداوند مى خواهند بلا را دفع كند و رنج و محنت ها را برطرف سازد و
آسمان را [از خراب شدن بر سر آنها ]نگه دارد. حضرت فرمود : اى جابر! من همچنان به روش پدرانم ادامه خواهم داد و به آنان اقتدا خواهم كرد تا آنكه به ديدارشان بشتابم. در اين هنگام جابر رو به حضّار كرد و گفت : در ميان فرزندان پيامبران كسى مانند على بن الحسين ديده نشده است، مگر يوسف بن يعقوب. به خدا قسم كه فرزندان و ذرّيّه على بن الحسين برتر از فرزندان و ذرّيّه يوسف هستند.