الدرّ المنثور عن اُمِّ العَلاءِ : لَمّا ماتَ عُثمانُ بنُ مَظعونٍ رضى الله عنه قلتُ : رحمةُ اللّه ِ علَيكَ أبا السّائبِ ، شَهادَتي علَيكَ لَقَد أكرَمَكَ اللّه ُ . قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : و ما يُدريكِ أنّ اللّه َ أكرَمَهُ ؟! أمّا هُو فَقَد جاءَهُ اليَقينُ مِن رَبِّهِ، و إنّي لَأرجو لَهُ الخَيرَ . و اللّه ِ، ما أدري و أنا رسولُ اللّه ِ ما يُفعَلُ بِي و لا بِكُم . قالت اُمُّ العَلاءِ : فوَ اللّه ِ، ما اُزَكّي بَعدَهُ أحَدا .
الدرّ المنثور ـ به نقل از اُمّ العلاء ـ : وقتى عثمان بن مظعون رضى الله عنه مُرد، من گفتم: رحمت خدا بر تو اى ابو السائب! گواهى مى دهم كه خداوند تو را گرامى داشته است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: از كجا مى دانى كه خدا او را گرامى داشته است؟ يقينِ پروردگارش به او رسيد (مرگ به سراغش آمد) و من برايش اميد خير و خوبى دارم. به خدا قسم من كه رسول خدا هستم نمى دانم خداوند با من و با شما چه خواهد كرد! امّ العلاء گفت: به خدا قسم بعد از او هيچ كس را به پاكى نخواهم ستود.