حديث و آيات:
نفخه رستاخيز
بحار الأنوار : لَمّا عادَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مِن تَبوكٍ إلَى المَدينَةِ قَدِمَ إلَيهِ عَمرُو بنُ مَعدي
كَرِبَ ، فقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : أسلِمْ يا عَمرُو يُؤمِنْكَ اللّه ُ مِنَ الفَزَعِ الأكبَرِ ، قالَ : يا مُحمّدُ ، و ما الفَزَعُ الأكبَرُ ؟ فإنّي لا أفزَعُ ! فقالَ : يا عَمرُو ، إنَّهُ لَيسَ كما تَظُنُّ و تَحسَبُ ! إنَّ النّاسَ يُصاحُ بِهِم صَيحَةً واحِدَةً فَلا يَبقى مَيِّتٌ إلاّ نُشِرَ ، و لا حَيٌّ إلاّ ماتَ إلاّ ما شاءَ اللّه ُ ، ثُمَّ يُصاحُ بِهِم صَيحَةً اُخرى فيُنشَرُ مَن ماتَ و يَصُفُّونَ جَميعا ، و تَنشَقُّ السَّماءُ ، و تُهَدُّ الأرضُ ، و تَخِرُّ الجِبالُ هَدّا ··· فَأينَ أنتَ يا عَمرُو مِن هذا ؟! قالَ : ألا إنّي أسمَعُ أمرا عَظيما ، فآمَنَ بِاللّه ِ و رَسولِهِ ، و آمَنَ مَعَهُ مِن قَومِهِ ناسٌ و رَجَعوا إلى قَومِهِم .
بحار الأنوار : هنگامى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از تبوك به مدينه مراجعت كرد، عمرو بن معدى
كرب نزد آن حضرت آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : اى عمرو! مسلمان شو تا خداوند تو را از آن هراس بزرگ ايمن دارد.عمرو گفت : اى محمّد! هراس بزرگ چيست؟ من نمى هراسم! حضرت فرمود : اى عمرو! آن گونه كه تو خيال مى كنى و مى پندارى نيست! يك بانگ سهمناك بر مردم زده مى شود و هر چه مرده است محشور مى شود و هر چه زنده است مى ميرد، مگر آنچه خدا بخواهد. سپس بانگ ديگرى بر آنها زده مى شود و تمام آنهايى كه مرده اند بر مى خيزند و همگى صف مى بندند و آسمان مى شكافد و زمين درهم فرو مى ريزد و كوهها متلاشى مى شوند··· اى عمرو! تو كجا و اينها كجا؟ عمرو گفت : هان! موضوع بزرگى مى شنوم؛ آن گاه به خدا و رسول او ايمان آورد و افرادى از قومش كه همراه او بودند نيز ايمان آوردند و به سوى مردم خود باز گشتند.