حديث و آيات:
آنچه به زيبايى و زشتى عمل مى افزايد
شرح نهج البلاغة : خَرَجَ العَطاءُ في أيّامِ المَنصورِ، وَ أقامَ الشُّقرانِىُّ ـ مِن وَلَد شُقْرانَ مَولى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ بِبابِهِ أيّاما لا يَصِلُ إلَيهِ عَطاؤُوهُ؛ فَخَرَجَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ مِن عِندِ المَنصورِ، فَقامَ الشُّقرانِىُّ إلَيهِ، فَذَكَرَ لَهُ حاجَتَهُ، فَرَحَّبَ بِهِ، ثُمَّ دَخَلَ ثانِيا إلَى المَنصورِ، وَ خَرَجَ وَ عَطاءُ الشُّقرانِىِّ في كُمِّهِ فَصَبَّهُ في كُمِّهِ ثُمَّ قال: يا شُقْرانُ، إنَّ الحَسَنَ مِن كُلِّ أحدٍ حَسَنٌ، و إنَّهُ مِنكَ أحسَنُ لِمَكانِك مِنّا، و إنَّ القَبيحَ مِن كُلِّ أحَدٍ قَبيحٌ، وَ هُوَ مِنكَ أقبَحُ لِمَكانِكَ مِنّا .
شرح نهج البلاغه : در ايام منصور دوانيقى، مقررى پرداخت مى شد . شخصى به نام شقرانى از نوادگان شقران، آزاد شده پيامبر صلى الله عليه و آله ، به دربار منصور آمد و چند روز در آنجا اقامت كرد، ولى مقررى اش پرداخت نشد . از قضا، امام صادق عليه السلام از پيش منصور بيرون آمد و شقرانى حاجت خود را با ايشان در ميان گذاشت . امام به او خوشامد گفت و به نزد منصور بازگشت و پس از دقايقى برگشت و مقررى شقرانى را كه در آستينى داشت، در آستين وى ريخت و فرمود:
اى شقران! خوبى از همگان خوب است امّا از تو خوب تر ؛ به دليل انتسابت به ما و زشتى، از همگان زشت است، امّا از تو زشت تر؛ به دليل انتسابت به ما .