الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ لَمّا سُئلَ عن عِلَّةِ الصَّلاةِ و فيها مَشغَلَةٌ للناسِ عَن حوائجِهم و مَتعَبَةٌ لَهُم في أبدانِهِم ـ : فيها عِلَلٌ؛ و ذلكَ أنَّ الناسَ لَو تُرِكُوا بغَيرِ تَنبيهٍ و لا تَذَكُّرٍ للنبِيِّ صلى الله عليه و آله بأكثَرَ مِنَ الخَبَرِ الأوَّلِ و بَقاءِ
الكِتابِ في أيدِيهم فَقَط لكانُوا على ما كانَ علَيهِ الأوَّلُونَ؛ فإنّهُم قد كانُوا اتَّخَذُوا دِينا و وَضَعُوا كُتُبا و دَعَوا اُناسا إلى ما هُم علَيهِ و قَتَلُوهم على ذلكَ، فَدَرَسَ أمرُهُم و ذَهَبَ حينَ ذَهَبُوا، و أرادَ اللّه ُ تبارك و تعالى أن لا يُنسِيَهُم أمرَ محمّدٍ صلى الله عليه و آله فَفَرَضَ علَيهِمُ الصَّلاةَ يَذكُرُونَهُ في كُلِّ يَومٍ خَمسَ مَرّاتٍ يُنادُونَ بِاسمِهِ و تَعَبَّدُوا بِالصَّلاةِ و ذِكرِ اللّه ِ لِكَيلا يَغفُلُوا عَنهُ و يَنسَوهُ فَيَندَرِسَ ذِكرُهُ .
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه چرا نماز ، با آن كه مردم را از كار و رسيدن به مشكلات و نيازهايشان باز مى دارد و باعث زحمت و رنج جسمى آنهاست، واجب گرديد ـ فرمود : چون اگر فقط به آمدنِ دين و وجود كتاب (قرآن) در ميان مردم اكتفا مى شد و عاملى نمى بود كه ياد و خاطره پيامبر را در ميانشان نگه دارد ، به
همان سرنوشت پيروان اديان پيشين دچار مى شدند. آنها نيز براى خود دينى و كتابى داشتند و عدّه اى را به سوى آيين خود فرا خواندند و در راه آن با آنان جنگيدند، اما با رفتن آن ها، دين و آيينشان هم كهنه شد و از بين رفت. خداوند تبارك و تعالى چنين خواست كه مسلمانان نام و ياد محمّد صلى الله عليه و آله و دين او را از ياد نبرند ؛ از اين رو، نماز را بر ايشان واجب فرمود ، تا روزى پنج مرتبه به ياد او باشند و نامش را به زبان آورند و آنان با نماز و ياد خدا سر بندگى فرود آورند، تا مبادا از ياد خدا غافل شوند و فراموشش كنند و در نتيجه ياد و نامش محو شود .