حديث و آيات:
پيامدهاى اختلاف
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : احْذَروا ما نَزَلَ بالاُمَمِ قَبْلَكُم مِن المَثُلاَتِ بسُوءِ الأفْعالِ و ذَميمِ الأعْمالِ ، فتَذَكّروا في الخَيرِ و الشَّرِّ أحْوالَهُم ، و احْذَروا أنْ تَكونوا أمْثالَهُم
فإذا تَفَكّرْتُم في تَفاوُتِ حالَيْهِم فالْزَموا كُلَّ أمرٍ لَزِمَتِ العِزّةُ بهِ شَأنَهُم (حالَهُم) ، و زاحَتِ الأعْداءُ لَهُ عَنهُم ، و مُدَّتِ العافِيَةُ بهِ علَيهم ، و انْقادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعهُم ، و وَصَلَتِ الكَرامَةُ علَيهِ حَبْلَهُم : مِن الاجْتِنابِ للفُرْقَةِ ، و اللُّزومِ للاُلْفَةِ ، و التَّحاضِّ علَيها ، و التَّواصي بها . و اجْتَنِبوا كُلَّ أمرٍ كَسَرَ فِقْرَتَهُم ، و أوْهَنَ مُنَّتَهُم : مِن تَضَاغُنِ القُلوبِ ، و تَشاحُنِ الصُّدورِ ، و تَدابُرِ النُّفوسِ ، و تَخاذُلِ الأيْدي . و تَدبَّروا أحْوالَ الماضينَ مِن المؤمنينَ قَبْلَكُم ··· فانْظُروا كيفَ كانوا حيثُ كانتِ الأمْلاءُ مُجْتَمِعةً ، و الأهْواءُ مُؤْتَلِفَةً (مُتَّفِقَةً) ، و القلوبُ مُعْتَدِلَةً ، و الأيْدي مُتَرادِفَةً (مُتَرافِدَةً) ، و السُّيوفُ مُتَناصِرَةً ، و البَصائرُ نافِذَةً ، و العزائمُ واحِدةً . أ لَمْ يكونوا أرْبابا في أقْطارِ الأرَضينَ ، و مُلوكا على رِقابِ العالَمينِ ؟! فانْظُروا إلى ما
صاروا إلَيهِ في آخِرِ اُمورِهِم ، حِينَ وَقَعتِ الفُرقَةُ ، و تَشَ الاُلْفَةُ ، و اخْتَلَفَتِ الكَلِمَةُ و الأفْئدَةُ ، و تَشَعّبوا مُخْتَلِفينَ ، و تَفَرّقوا مُتَحارِبينَ (مُتَحازِبينَ) ، قَد خَلعَ اللّه ُ عَنهُم لِباسَ كَرامَتِهِ ، و سَلَبَهُم غَضارَةَ نِعْمَتِهِ ، و بَقِيَ قَصصُ أخْبارِهِم فيكُم عِبَرا للمُعْتَبِرينَ .
امام على عليه السلام : از بلاهايى كه به سبب اعمال زشت و نكوهيده بر سر ملتهاى پيش از شما آمد بپرهيزيد، و احوال خوب و بدشان را به ياد آريد و خود را از همانند شدن به آنان باز داريد
پس اگر در احوال نيك و بد آنان انديشه كرديد همان كارى را عهده دار شويد كه عزيزشان گرداند و دشمنانشان را از سرشان راند و زمان عافيت آنان را به درازا كشاند و نعمت و فراوانى به سراغشان آمد و نيكوكارى و بزرگوارى باعث پيوندشان گرديد و آن، از تفرقه و پراكندگى اجتناب ورزيدن و به يكديگر مهربانى كردن و همديگر را به اين كار تشويق نمودن است. و از كارهايى كه پشت آنان را شكست و قدرت آنان را از بين برد، دورى كنيد ؛ كارهايى چون كينه توزى دلها و دشمنى سينه ها و بريدن از يكديگر و دست شستن از يارى هم. و در احوال مؤمنان پيش از خود نيز بينديشيد ··· و بنگريد كه آنان چگونه بودند، آن گاه كه جمعيتها فراهم بودند و خواسته ها يكى و دلها يكسان و دستها يار هم بودند و شمشيرها به كمك يكديگر مى آمدند و بينشها ژرف و اراده ها يكى بودند. آيا آنان مهتران سراسر زمين نبودند و بر گرده جهانيان، تسلّط نداشتند؟ نيز به فرجام كار آنها بنگريد آن گاه كه در ميانشان جدايى افتاد و رشته الفت از هم گسست و
سخنها و دلهايشان از هم گونه گون گشت و جدا شدند و به حزب ها و دسته هاى گوناگون تقسيم گشتند . در اين هنگام خداوند جامه كرامت را از تن آنان برون آورد و نعمتهاى فراوانش را از ايشان گرفت و داستان سرگذشت آنها در ميان شما ماند تا درس عبرتى براى عبرت آموزان باشد .