بحار الأنوار : دخلَ لُقمانُ على داوودَ و هو يَسْرِدُ الدِّرْعَ ··· فأرادَ أنْ يَسألَهُ فأدْرَكَتْهُ الحِكمَةُ فسَكَتَ ، فلَمّا أتَمَّها لَبِسَها و قالَ : نِعْمَ لَبوسُ الحَربِ أنتِ ، فقالَ : الصَّمتُ حِكمَةٌ و قَليلٌ فاعِلُهُ ، فقالَ لَه داوودُ عليه السلام : بحقٍّ ما سُمّيتَ حكيما .
بحار الأنوار : لقمان بر داوود وارد شد. ديد زره مى بافد ··· خواست از او بپرسد، اما حكمت به سراغش آمد و خاموش ماند . وقتى داوود كار بافتن زره را تمام كرد، آن را پوشيد و گفت : تو جامه خوبى براى جنگ هستى. لقمان گفت: سكوت، حكمت است و كسانى كه آن را رعايت كنند اندكند. داوود عليه السلام به او گفت : تو را، به حقّ حكيم ناميده اند .