قـالَ سَلـمانُ:
كانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام جالِسَةً قُدّامَها رَحىً تَطْحَنُ بِهَا الشَّعيرَ وَ عَلى عَمُودِ الرَّحى دَمٌ سائِلٌ وَالْحُسَيْنُ عليه السلامفىناحِيَةِ الدّارِ يَبْكى. فَقُلْتُ: يا بِنْتَ رَسُولِ اللّه ِ دَبِرَتْ كَفّاكِ وَ هذِهِ فِضَّةُ. فَقالَتْ عليهاالسلام:
اَوْصانى رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله اَنْ تَكُونَ الْخِدْمَةُ لَها يَوْما وَ لى يَوْما فَكانَ اَمْسِ يَوْمَ خِدْمَتِها.
سلمان مى گويد:
روزى ديدم فاطمه عليهاالسلام نشسته و در پيش رويش آسيابى بود كه با آن جو آرد مى كرد و بر دسته آسياب خون جارى بود و حسين عليه السلام نيز در گوشه خانه گريه مى كرد. گفتم: اى دختر پيامبر دستانت تاول زده است در صورتى كه فضه حاضر است ـ و مى تواند كمك كند ـ. فرمود:
پيامبر صلي الله عليه و آله به من توصيه نموده كه يك روز او كار كند و يك روز من و ديروز نوبت او بوده است.
فضّه، خادم حضرت زهرا عليهاالسلام بود و در سال هاى خدمتگزارى، معارف فراوانى آموخت و به كمالات اخلاقى رسيد. يكى از ويژگى هاى حضرت فضّه انس او با قرآن كريم و تسلّط بر معانى آيات بود. به نحوى كه مدّت بيست سال، حرف هاى عادى خود را هم با خواندن آيات مناسبى از قرآن به ديگران تفهيم مى كرد.