لَمَّااشْتَدَّتْ عَداوَةُ قُرَيْشٍ لِلنَّبِىِّ صلي الله عليه و آله كانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام تُدافِعُ عَنْهُ ما يَلْقى مِنْ كَيْدٍ وَ اَذَى الْمُشْرِكينَ وَ سُفَهاءِ قُرَيْشٍ، فَذاتَ يَوْمٍ... عَهِدُوا اِلى سَلى جَمَلٍ ـ جَزُورٍ ـ فَرَفَعُوهُ وَ وَضَعُوهُ عَلى رَأْسِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَ هُوَ ساجِدٌ بِفَناءِ الْكَعْبَةِ... فَجائَتْ ابـْنَتُهُ فاطِمَةُ عليهاالسلام وَ هِىَ باكِيَةٌ فَاحْتَضَنَتْ ذالِكَ السَّلى فَرَفَعَـتْهُ عَنْـهُ فَـاَلْقَـتْهُ.
آنگاه كه ـ پس از وفات ابوطالب ـ دشمنى قريش نسبت به پيامبر شدت يافت، فاطمه عليهاالسلامدر مقابل نيرنگ و آزار مشركان و نابخردان قريش از پدر دفاع مى كرد.
در يكى از روزها كه پيامبر در آستانه كعبه سر به سجده نهاده بود تعدادى از مشركين ـ عمروعاص و عقبه و... ـ شكمبه شترى برداشته و بر روى سر او نهادند.
آنگاه دخترش فاطمه گريان آمد و آن را از روى سر پدر برگرفت و به سويى افكند.
بى جهت نيست كه آن بانوى بزرگوار را «امّ ابيها» گفته اند، يعنى مادرِ پدر. وى با تمام وجود، ياور رسول خدا صلي الله عليه و آله و همدم لحظه هاى دشوار و غم هاى سنگين او بود.