حديث و آيات:
نقش ايرانيان در انقلاب
شرح نهج البلاغة :جاءَ الأشعَثُ إليهِ و هوَ على المِنبَرِ، فجَعلَ يتخَطّى رِقابَ النّاسِ حتّى قَرُبَ منه ، ثمّ قالَ: يا أميرَ المؤمنينَ، غَلبتَنا هذهِ الحَمراءُ على قُربِكَ ـ يعنى العَجَمُ ـ فركَضَ المنبَر برِجلِه، حتّى قالَ صَعْصَعةُ بنُ صُوحان: مَالَنا و لِلأشعَثِ! ليقُولَنَّ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام اليومَ في العَربِ قولاً لا يزال يُذكر؛ فقال عليه السلام : مَن يَعذرْني من هؤلاءِ الضَياطِرَةِ! يتمرَّغُ أحدُهم على فراشِه تمرُّغَ الحِمارِ، و يَهجُر قَوما للذكر ، أ فتأمُرونَني أن أطرُدَهم ، ما كنتُ لِأطردَهم فأكونَ منَ الجاهلين! أما و الّذي فَلَقَ الحبّةَ، و برأ النَّسَمة، ليضرُبنَّكُم على الدين عَودا كما ضَربتُموهم عليه بَدءا .
شرح نهج البلاغة :امير المؤمنين عليه السلام بر بالاى منبر بود كه اشعث بن قيس مردم را كنار زد و نزديك منبر آمد و عرض كرد: اى امير مؤمنان! اين سرخ رويان ـ يعنى ايرانيان ـ اطراف تو را گرفته اند. على عليه السلام خشمناك پاى بر منبر كوبيد. صعصعة بن صوحان گفت: اشعث چه كرد! امير المؤمنين امروز درباره عرب مطلبى را خواهد گفت كه هرگز فراموش نمى شود.
پس على عليه السلام فرمود: من به اين مردمان لَندَهور چه بگويم؟ همچون درازگوش بر بسترهاى خود مى غلتند آنگاه به من فرمان مى دهند مردمانى را كه همواره به ذكر خدا مى شتابند از خود برانم . نه، هرگز اين كار را نمى كنم كه اين كار جاهلان است.
سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و آدم را ساخت همان گونه كه شما براى مسلمان كردن عجمها با آنان جنگيديد آنان براى بازگرداندن شما به دين با شما خواهند جنگيد.