حديث و آيات:
        تشويق به دوستى فرزندان و دلسوزى به آنان
        
        
              الطبقات الكبرى عن معاوية بن قرّة عن عمّه :    أنَّهُ كانَ يَأتي النَّبِيَّ  صلي الله عليه و آلهبِابنِهِ فَيُجلِسُهُ بَينَ يَدَيهِ . فَقالَ لَهُ النَّبِيُ  صلي الله عليه و آله تُحِبُّهُ؟ قالَ : نَعَم، حُبّا شَديدا. ثُمَّ إنَّ الغُلامَ ماتَ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُ  صلي الله عليه و آله : كَأَنَّكَ حَزِنتَ عَلَيهِ! قالَ : أجَل يا رسول اللّه  .  
 
   قالَ : أفَما يَسُرُّكَ إذا أدخَلَكَ اللّه ُ الجَنَّةَ أن تَجِدَهُ عَلى بابٍ مِن أبوابِها فَيَفتَحُهُ لَكَ؟ قالَ : بَلى .  
 
   قالَ : فَإِنَّهُ كَذلِكَ إن شاءَ اللّه ُ .             
        
              الطبقات الكبرى    ـ به نقل از معاوية بن قرّه ، از عمويش ـ     :     او هماره با فرزند خردسالش نزد پيامبر خدا مى آمد و او را مقابل ايشان مى نشانْد . پيامبر صلي الله عليه و آله به وى فرمود : «آيا او را دوست دارى؟» . گفت : بله ، بسيار زياد .  
 
   سپس آن پسر درگذشت پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود : «گويى بر [مرگ ]او اندوهگين شده اى ؟» .  
 
   گفت : آرى .  
 
  فرمود : «آيا خرسند نمى شوى كه وقتى خداوند ، تو را وارد بهشت مى سازد ، او را بر درِ يكى از درهاى بهشت بيابى كه آن را برايت مى گشايد ؟» . گفت : آرى .  
 
   فرمود : «همانا به خواست خدا ، تو اين گونه خواهى بود» .