الاختصاص عن الأوزاعيّ ـ فيما قالَ لُقمانُ عليه السلام لاِبنِهِ ـ : يا بُنَيَّ ، النِّساءُ أربَعَةٌ : ثِنتانِ صالِحَتانِ ، وثِنتانِ مَلعونَتانِ .
فَأَمّا إحدَى الصّالِحَتَينِ فَهِيَ الشَّريفَةُ في قَومِهَا ، الذَّليلَةُ في نَفسِهَا ، الَّتي إن اُعطِيَت شَكَرَت ، وإنِ ابتُلِيَت صَبَرَت ، القَليلُ في يَدَيها كَثيرٌ ، الصّالِحَةُ في بَيتِها .
وَالثّانِيَةُ : الوَدودُ الوَلودُ ، تَعودُ بِخَيرٍ عَلى زَوجِها ، هِيَ كَالاُمِّ الرَّحيمِ تَعطِفُ عَلى كَبيرِهِم ، وتَرحَمُ صَغيرَهُم ، وتُحِبُّ وَلَدَ زَوجِها وإن كانوا مِن غَيرِها ، جامِعَةُ الشَّملِ ، مَرضِيَّةُ البَعلِ ، مُصلِحَةٌ فِي النَّفسِ وَالأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ ، فَهِيَ كَالذَّهَبِ الأَحمَرِ ، طوبى لِمَن رُزِقَها ، إن شَهِدَ زَوجُها أعانَتهُ ، وإن غابَ عَنها حَفِظَتهُ .
وأمّا إحدَى المَلعونَتَينِ فَهِيَ العَظيمَةُ في نَفسِهَا ، الذَّليلَةُ في قَومِهَا ، الَّتي إن اُعطِيَت سَخِطَت ، وإن مُنِعَت عَتَبَت وغَضِبَت ، فَزَوجُها مِنها في بَلاءٍ وجيرانُها مِنها في عَناءٍ ، فَهِيَ كَالأَسَدِ إن جاوَرتَهُ أكَلَكَ ، وإن هَرَبتَ مِنهُ قَتَلَكَ .
وَالمَلعونَةُ الثّانِيَةُ فَهِيَ عِندَ زَوجِها ومَيلُها في جيرانِها ، فَهِيَ سَريعَةُ السَّخطَةِ ، سَريعَةُ الدَّمعَةِ ، إن شَهِدَ زَوجُها لَم تَنفَعهُ وإن غابَ عَنها فَضَحَتهُ ، فَهِيَ بِمَنزِلَةِ الأَرضِ النَّشّاشَةِ إن أسقَيتَ أفاضَتِ الماءَ وغَرِقَت ، وإن تَرَكتَها عَطِشَت ، وإن رُزِقتَ مِنها وَلَداً لَم تَنتَفِع بِهِ .
الاختصاص ـ به نقل از اَوزاعى، درباره آنچه لقمان عليه السلام به پسرش گفت ـ : اى پسرم! زنان، چهار گروه اند : دو گروهشان صالح و دو گروهشان ملعون اند.
يكى از آن دو گروه صالح، زنى است كه در ميان قوم خود، شريف و بزرگوار و در پيش خودش ، رام و آرام است؛ زنى كه اگر چيزى به او داده شود، سپاس مى گزارد و اگر گرفتار شود ، شكيبايى مى ورزد . اندك، در دستان او بسيار جلوه مى كند و در خانه اش درست كار است.
دوم از گروه زنان صالح ، زنى است كه بسيار مهربان و زاينده است؛ هميشه با شوهرش به نيكى رفتار مى كند. او مانند مادر مهربان ، بر بزرگان قوم ، محبّت و بر خردسالان ، دلسوزى مى نمايد . فرزند شوهرش را دوست مى دارد ؛ هر چند از زن ديگرى باشد . دارنده خوبى ها ، مورد رضايت شوهر ، و اصلاح كننده خود و خانواده و مال و فرزند است. بنا بر اين، او [در كميابى] ، مانند طلاى سرخ است. خوشا به حال كسى كه چنين زنى روزى اش شده است، كه اگر در كنار شوهرش باشد ، يارى اش مى كند و اگر از او دور باشد ، [دارايى و آبروى] او را نگه مى دارد.
و اما يكى از آن دو زن ملعون، زنى است كه پيش خود، بزرگ و براى قومش رام و آرام است؛ زنى كه اگر به او عطا شود ، خشم مى كند و اگر منع شود ، عتاب مى كند و خشم مى گيرد . بنا بر اين، شوهرش در دست او گرفتار است و همسايگانش از دست او در رنج اند. پس او همانند شير است كه اگر نزديكش شوى ، تو را مى خورد و اگر بگريزى ، تو را مى كشد .
زن ملعون دوم، زنى است كه نزد شوهرش است ؛ ولى ميلش با همسايگان است . پس او زودْخشم و زودْگريان است . اگر در حضور شوهرش باشد، به او سودى نمى رساند و اگر از او غايب باشد، او را رسوا مى كند. پس او همانند زمينِ شورى است كه اگر آبش دهى ، آبْ بالا مى آيد [و جذب زمين نمى شود ]و زمينْ زير آب مى ماند، و اگر رهايش كنى ، تشنه مى گردد. اگر فرزندى از او روزى ات شد ، از آن فرزند ، بهره مند نمى گردى .