الاحتجاج عن سلمان ـ في جَوابِ كِتابٍ كَتَبَهُ إلَيهِ عُمَر ـ : وأمّا ما ذَكَرتَ أنّي أقبَلتُ عَلى سَفِّ الخوصِ وأكلِ الشَّعيرِ ، فَما هُما مِمّا يُعَيَّرُ بِهِ مُؤمِنٌ ويُؤَنَّبُ عَلَيهِ !
وَايمُ اللّه ِ يا عُمَرُ ، لاَءَكلُ الشَّعيرِ وسَفُّ الخوصِ وَالاِستِغناءُ بِهِما عَن رَفيعِ المَطعَمِ وَالمَشرَبِ ، وعَن غَصبِ مُؤمِنٍ حَقَّهُ وَادِّعاءِ ما لَيسَ لَهُ بِحَقٍّ ، أفضَلُ وأحَبُّ إلَى اللّه ِ وأقرَبُ لِلتَّقوى ، ولَقَد رَأَيتُ رَسولَ اللّه صلي الله عليه و آله إذا أصابَ الشَّعيرَ أكَلَهُ وفَرِحَ بِهِ ولَم يَسخَطهُ .
الاحتجاج ـ به نقل از سلمان ، در پاسخ نامه اى كه عمر به او نوشت ـ : امّا اين كه نوشته اى كه من به بافتن حصير و خوردن نان جو روى آورده ام : اينها چيزى نيست كه به سبب آن ، مؤمن سرزنش و توبيخ شود!
اى عمر! به خدا سوگند كه خوردن نان جو و بافتن حصير و بى نياز شدن از خوردنى ها و نوشيدنى هاى رنگارنگ و [ بى نياز شدن ] از غصب حقّ مؤمن و مطالبه چيزى كه حق نيست ، در نزد خداوند ، برتر و محبوب تر است و به پرهيزگارى نزديك تر. من خود ديدم كه پيامبر خدا ، هر گاه نان جوينى به دست مى آورد ، با خوش حالى آن را مى خورد و اظهار ناخرسندى نمى كرد.