مقدمه

زندگينامه امام موسى بن جعفر عليه السلام
سال 128 هجرى، در هفتم ماه صفر، در روستايى به نام «ابواء» (بين مدينه و مكه)، امام هفتم شيعيان، حضرت موسى بن جعفر عليه السلام متولد شد. پدرش، پيشواى والا قدر شيعه، حضرت امام صادق عليه السلام و مادرش بانويى پاك و بلند مرتبه به نام «حميده» بود كه از زنان دانشمند و پرهيزكار عصر خويش به شمار مى رفت. وقتى اين فرزند به دنيا آمد، پدرش از او با عنوانِ پيشواى بعد از خويش و بهترين آفريده خداوند ياد كرد. نام «موسى» را براى اين فرزند، پيش از ولادتش انتخاب كرده بود. «كاظم»، «عبدصالح» و «امين» از لقب هاى اوست.
اين نوزاد، در اواخر عصر متلاطم امويان به دنيا آمد. چهار ساله بود كه بنى اميه نابود شدند و سلسله اى جديد به نام بنى عباس بر سر كار آمدند. دوران عمر آن حضرت، با خلافتِ سفّاح، منصور دوانيقى، هادى و مهدى عباسى و هارون الرشيد همزمان بود و از ستم ها و بدرفتارى هاى آنان در امان نبود و چه در زمان پدرش امام صادق عليه السلام و چه پس از او، سختگيرى ها و فشارهاى خلفا بر خاندان پيامبر، بويژه بزرگ آنان (امام صادق و سپس امام كاظم) ادامه داشت تا آنكه امام ششم به شهادت رسيد.
هنگام شهادت پدر، امام موسى بن جعفر عليه السلام 20 ساله بود و بار امامت را بر دوش كشيد و به هدايت امّت پرداخت. تا 30 سالگى با حكومتِ خفقان بارِ طاغوتى همچون منصور مواجه بود. پس از مرگ منصور، گر چه اندك گشايشى براى آل على پيش آمد، ولى خود امام، همچنان مورد مراقبت شديد و حسادت و دشمنى از سوى خلفا بود و مأموران خليفه مراقب رفتار آن حضرت بودند و چون از موقعيت و نفوذ اجتماعى و محبوبيت امام نگران بودند، در زمان «مهدى عباسى» او را از مدينه به بغداد آوردند و محبوس ساختند. مدّتى بعد، «هادى عباسى» پسر خليفه پس از مرگ پدر به تخت خلافت نشست و بد رفتارى با خاندان رسالت را بيشتر كرد.
در همين دوران بود كه يكى از علويان مدينه به نام «حسين بن على» به همراه 300 نفر بر ضدّ هادى عباسى قيام كرد و در محلّى به نام فخّ با سپاهيان خليفه درگير شدند و به شهادت رسيدند. از اين رو به «حسين بن على، شهيد فخّ» معروف گشت. امام كاظم عليه السلام از شنيدن خبر شهادت او و يارانش بشدّت غمگين شد و نهضت او را كه براى امر به معروف و نهى از منكر بود ستود.
امام كاظم عليه السلام، در آن شرايط سخت، مى كوشيد تا هم سرپرستى فرزندان پيامبر و آل على را بخوبى بر عهده داشته باشد، هم به عنوان حجّت معصوم الهى، اسلام و قرآن و معارف دين را ترويج كند، هم با انحرافات فكرى و بدعت ها و منحرفان مقابله كند، هم در عين حال كه نمى خواست كوچكترين همكارى با حكومتهاى ظالم داشته باشد، به نحوى هوشيارانه رفتار كند كه بهانه به دست ظالمان براى آزار اهل بيت پيامبر و شيعيان ندهد. اين بود كه موضعگيرى هاى او بسيار سنجيده و دشوار بود و ياران خويش را نيز به طور پنهانى از همكارى با دستگاه خلافت نهى مى كرد. نمونه آن ماجراى «صفوان جمّال» و نهى او از كرايه دادن شترانش به هارون الرشيد، حتى براى سفر حج است.
موسى بن جعفر عليه السلام بدترين روزها را در دوره حكومت هارون سپرى كرد. سخن چينى ها و گزارشهاى دروغين و از روى دشمنى، سبب شد كه هارون نسبت به فعاليت ها و ارتباط هاى امام، بدبين و نگران شود و دستور دستگيرى او را بدهد. به دستور وى، امام را در مدينه دستگير كردند و به بصره برده، يك سال در زندان نگه داشتند. سپس او را به بغداد (مقرّ خلافت عباسيان) بردند. چندى نزد فضل بن يحيى زندانى بود، آنگاه او را به زندانِ سندى بن شاهك منتقل كردند. اين انتقال ها عمدتاً به خاطر آن بود كه رفتار و عبادت و دعاهاى حضرت در زندان، بر مأموران و زندانبانان هم اثر مى گذاشت و آنان به بى گناهى او پى مى بردند و به وى علاقه مند مى شدند. سالها امام در زندان هاى بغداد، در بدترين شرايط به سر برد. از 7 سال تا 14 سال، دوران محبوسيّت او را در سياهچال هاى بغداد و در غل و زنجير ياد كرده اند.
رفتار و اخلاق امام، بسيار والا و دوست داشتنى بود. عبادت هاى عاشقانه و مناجات هاى او چه در بيرون و چه در زندان، معروف است. از عبادت بسيار، بدن شريف او ضعيف شده بود، اما روحى استوار و قوى داشت. او پيوسته از خدا جاى خلوتى براى عبادت و نماز مى طلبيد. زندان هاى دراز مدت، اين خواسته او را تأمين كرده بود، از اين رو بر اين فرصت هاى خلوت و عبادت، خدا را سپاس مى گفت. وى بسيار پارسا و عبادت پيشه بود.
عفو و گذشت و بزرگوارى او بى مانند بود. از بس حليم و بردبار و صبور بود كه به او لقب «كاظم» دادند، يعنى فرو خورنده خشم. گاهى در مقابل گستاخى و توهين برخى دشمنان جاهل، چنان بردبارى و بزرگوارى از خود نشان مى داد كه طرف را شرمنده اخلاق والاى خويش مى ساخت.
در سخاوت و بخشندگى هم كم نظير بود. آنچه به دست مى آورد، در راه محرومان و مستمندان خرج مى كرد و به درماندگان كمك هاى مالى بسيار مى نمود. فقراى مدينه، خانه او را محلّ اميد خويش مى دانستند. وى اغلب شبها به صورت ناشناس، پول و نان و خرما و آذوقه به فقرا مى رساند و آن محرومان، كمك كننده را نمى شناختند.
از نظر تلاش علمى و گسترش معارف دين نيز، فعّال بود. با آن همه سختگيرى ها و محدوديت ها، احاديث فراوانى به تشنگان معرفت مى آموخت. شاگردان پدرش، پس از شهادت امام صادق عليه السلام از خرمن علوم وى بهره مى گرفتند. تربيت يافتگان مكتب او در زمينه هاى فقه، عقايد و كلام، اخلاق و تفسير و حديث بسيار بودند و در مناظرات علمى بر ديگران چيره مى شدند. از جمله ياران او مى توان محمد بن ابى عمير، صفوان بن مهران، صفوان بن يحيى، حمّاد بن عيسى، على بن يقطين، مفضّل بن عمر، عبدالرحمان بجلى، معمّر بن خلاّد، هشام بن حكم، يونس بن عبدالرحمان، اسحاق بن عمّار و مؤمن طاق را نام برد.
آن حضرت، به تلاوت قرآن، بسيار انس داشت. با صدايى حزين و دلنشين قرآن مى خواند. گاهى مردم براى لذّت از آواى خوش قرآن او اطراف خانه اش جمع مى شدند و از روى شوق و رقّت قلب، اشك مى ريختند.
محبوبيت امام كاظم عليه السلام بسيار بود. روزى كه مى خواستند حضرت را از مدينه بيرون ببرند، ميان مردم شور و ولوله اى افتاد و پس از رفتنش، فقيران مدينه، تازه آن ناشناسى را كه به آنان كمك مى رساند شناختند. همين شخصيت والا كه امام داشت، موجب دشمنى هارون شد و او را به بغداد احضار كرد و به زندان افكند.
حضرت كاظم عليه السلام به دستور هارون الرشيد، در زندان مسموم و شهيد شد، در حالى كه غل و زنجير بر دستها و پاهايش بود. وى زمان شهادت 55 سال داشت. هارون كه مى خواست مردم از جنايت او آگاه نشوند و مرگ او را طبيعى جلوه دهد، يك روز قبل از شهادتش، مجلسى ترتيب داد و شخصيت هاى معروف را حاضر ساخت تا گواهى دهند كه حضرت سالم است و سوء قصدى نسبت به او انجام نشده است. ولى امام با آن حال بيمارى و مسموميّت، به آن شاهدان فرمود كه او را با 9 عدد خرما مسموم ساخته اند و فردا بدنش سبز خواهد شد و پس فردا از دنيا خواهد رفت!
شهادت امام موسى بن جعفر عليه السلام، روز 25 رجب سال 183 هجرى در بغداد اتفاق افتاد، پيكر او را در مقابر قريش در غرب بغداد دفن كردند. از آن پس، آن آرامگاه، عظمت و رونق يافت و شهر «كاظمين» كه مدفن آن امام و نوه شهيدش اما جواد عليه السلام است بنا شد. مدّت امامت آن حضرت 35 سال طول كشيد.
از امام كاظم عليه السلام فرزندان بسيارى باقى ماند. شمار آنان را تا 27 فرزند هم نوشته اند. برترين فرزندان او حضرت رضا عليه السلام، حضرت معصومه، حضرت احمد بن موسى (شاهچراغ) و محمد بن موسى (در شيراز) و حمزة بن موسى(در شهر رى) هستند كه چشم و چراغ مردم ايران و شيعيان اند.

امام كاظم عليه السلام فرمود: همانا بدنهاى شما را بهايى جز بهشت نيست. پس آنـرا به غـير بهشت نفـروشـيد.

امام كاظم عليه السلام فرمود: زيـانـكار، كسى است كـه ساعتى از عمر خويش را باخته است.

امام كاظم عليه السلام فرمود: در دين خـدا دانا شويد، هـمانا دين شـناسى و فـقه، كليد بصيرت و كمال عبادت است.

از امام كاظم عليه السلام روايت است: هركس ولخرجى و اسراف كند، نعـمت از دسـتش مـى رود.

امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: كسـى كه زاده فـقر بـاشـد، ثروتمندى او را به طغيان و سرمستى مى كشد.

امـام كاظـم عليه السلام فرمود: دانش مردم را در چهار چيز يافتم: اوّل: آنكه پروردگارت را بشناسى، دوم: آنكه بدانى با تو و براى تو چه كرده است، سوم: آنكه بدانى از تو چه خواسته است، چهارم: آنكه بدانى چه چيز تو را از دينت بيرون مى كند.

امام كاظم عليه السلام فرمود: هـر گاه سه نفر در خانه اى هستند، دو نفرشان جدا از رفيق خود، نجوا و صحبتِ درگوشى نكنند، چرا كه اين كار، او را اندوهگين مى سازد.

از وصاياى امام كاظم عليه السلام به هشام: مَثَل دنيا، همچون آب درياست (كه شور است). تشنه هر چه از آن بنوشد، تشنه تر مى شود، تا آنكه او را مى كشد.

از سخنان امام كاظم عليه السلام: بد بنده اى است، بنده اى كه دورو و دوزبان است، هرگاه برادر دينى اش را مى بيند، او را مى ستايد و تملّق مى گويد و پشت سرش (بابدگويى) او را مى خورد!

امام كاظم عليه السلام فرمود: مصيبت، براى انسان شكيبا يكى است و بـراى بى تابى كننده دو تـا مى شـود!

امام كاظم عليه السلام فرمود: پس ازخداشناسى، برترين كارى كه بنده به وسيله آن به خداوند نزديك مى شود عبارت است از: نمــاز، نيـكى به پـدر و مـادر، و ترك حسد و خودپسندى و فخرفروشى.

امام كاظم عليه السلام فرمود: در پنهان هايتان از خداوند شرم كنيد، همـچـنان كـه در آشـكارِ خـود از مـردم خـجالت مى كشيد.

امام كاظم عليه السلام درسخنان خود به هشام بن حكم فرمود: خـداوند را بر مردم دو حجّـت اسـت: حجـتى آشكار و حجّتى پنهان و درونى. امّا «حجت آشكار»، رسولان و پيامبران و امامانند. امـّا «حجت باطنى»، عقـلهاسـت.

از سخنان امام كاظم عليه السلام است: سه چيز است كه چشم را روشن و پرنور مى كند: نگاه بـه سـبزه، نگاه بـه آب جارى، و نگاه بـه چهره زيبا.

امام كاظم عليه السلام فرمود: بوسـه زدن بر دهــان، جز نسبت به همسر و فرزند خردسال، روا نيست.

امام هفتم فرمود: سه كس اند كه در روز قيامت، كه هيچ سايه اى جز سايه عرش الهى نيست، در پناه سايه عرش خداوندند: مردى كه براى برادر دينى اش زن بگيرد، يا به او خدمت كند، يا راز او را نگهدارد.

امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: هركس كه در خود، افزايش و رشد نبيند، پيـوسـته در حـال كاهـش اسـت و هركس كه بيشتر رو به نقصان و كاهش رود، مـرگ براى او بهـتر از زنـدگى است.

امام كاظم عليه السلام به على بن يقطين فرمود: هر كس مؤمنى را شاد سازد، اوّل خدا را شاد كرده است، دوّم پيامبر خدا صلي الله عليه و آله را، و در مرحله سوّم، ما را.

معمّر بن خلاد گويد شنيدم كه امام كاظم عليه السلاممى فرمود: خـداوند را در روى زمين بندگانى است كه در تأمين نيازهاى مردم مى كوشند. آنـان در روز قيـامت، ايمـن اند.

امام كاظم عليه السلام فرمود: كسى كه هر روز به حساب خود نرسد، از ما نيست. پس اگر كار نيك كرده است، از خداوند توفيق بيشتر آن را بخواهد، و اگر كار بـد كرده است، از آن كار استغـفار كند و به سوى خـدا توبه نمايد.

امام كاظم عليه السلام فرمود: كار نيك بسيار را، زياد نشماريد، و گناهان كم را هم كم به حساب نياوريد، چرا كه گناهان اندك، جمع مى شوند، تا آنكه گناه بزرگ و بسيار مى گردند.

امام كاظم عليه السلام فرمود: تجـربه ها بـراى ادب كـردن، و گذشت روزها براى موعظه و پند، كافى است.

از امام كاظم عليه السلام: بپرهيز كه خداوند، تو را در معصيتى ببيند كه از آن نهى كرده است، و بپرهيز كه خداوند تو را در طاعتى نيابد كه به آن فرمان داده است.

امام كاظم عليه السلام فرمود: مؤمن سرسخت تر از كوه است. كـوه بـا كلنگ كنـده مى شـود، امّا از دين مؤمن هيچ چيز كاسته و كم نمى گردد.

امام كاظم عليه السلام فرمود: مبادا كه از خرج كردن در راه اطاعت خدا دريغ كنى، كه درنتيجه دوبرابر آن را در نافرمانى خدا خرج كنى!

امام كاظم عليه السلام فرمود: مال حرام رشد نمى كند، و اگر هم افزايش يابد بركت ندارد، و آنچه را هم كه از حرام، انفاق كند، پاداش ندارد، و آنچه راهم كه باقى گذارد، رهتوشه او به سوى آتش جهنّم است.

از امام كاظم عليه السلام روايت است: هر كس اين روزى را از راه حلال بجويد، تا بـه خانواده و به خـودش برگرداند ( و خرج خـود و خـانواده كند ) همچون جهادگر در راه خداست.

امام كاظم عليه السلام فرمود: ياد كردن نعمتهاى الهى «شكر» است، و ترك آن ناسپاسى است. پس نعمتهاى پروردگار را به شكر پيوند دهيد، وداراييهاى خود را با پرداخت زكات، حفظ كنيد.

امام كاظم عليه السلام فرمود: حق برادر دينى خود را، به اتكاى دوستى و رفاقت ميان خود و او، ضايع مكن، زيرا كسى كه حقش را تباه كنى، ديگر «برادر» نيست!

از سخنان امام كاظم عليه السلام: از امام و پيشوا، اين موردِ نياز است كه: هرگاه سخن مى گويد، راست بگويد، و چون وعده مى دهد، وفا كند، و چون حكم مى كند، به عدالت رفتار كند.

امام كاظم عليه السلام فرمود: بر پاداشتن و اجراى حدّ براى خدا، در روى زمين سودمنـدتر از بـاران چهل روز است.

امام كاظم عليه السلام فرمود: هيچ دارويى نيست؛ مگرآنكه دردى را تحريك مى كند. براى بدن، چيزى سودمندتر از امساك ونخوردن نيست، مگر آنچـه كه مورد نياز بدن باشد.

عمرو بن ابراهيم گويد: شنيدم كه امام كاظم عليه السلاممى فرمود: اگر مردم در خوراك، ميانه روى داشته باشند، بدنهـايشان اسـتوار و سـلامت مى شود.

موسى بن بكر گويد شنيدم كه امام كاظم عليه السلام مى فرمود: «گوشت»، گوشت را مى روياند، هر كس يك لقمه «چربى» وارد بدن خود كند، به همان اندازه «بيمارى» را از بدن بيرون مى برد.

امام كاظم عليه السلام فرمود: انـدوه بسـيار، پـيرى مى آورد.

امام كاظم عليه السلام فرمود: هر كس پشت سر ديگرى، چـيزى بگويد كه در او هست و مـردم هـم آن را مى دانند، او را غيبت نكرده است. هر كس پشت سر او چيزى بگويد كه در او هست ولى مردم آن را نمى دانند، غيبتش را كرده است. و هر كس چيزى درباره كسى بگويد كه در او نيست، به او بهتان زده است.

امام كاظم عليه السلام فرمود: شگفتـا! شگفتـا! از آنان كه از خوردنى و آشاميدنى پرهيز مى كنند، از بيـم آنـكه درد، بر آنـان فرود آيـد، چـگونه از گنـاهان پرهـيز نمى كنند، از بيم آتش، آنگاه كه در بدنهايشان شعله افكند!

از وصاياى امام كاظم عليه السلام به هشام: «حكمت» را به نادانان ندهيد،كه به حكمت ظلم كرده ايد و آن را از اهلش دريغ نكنيد، كه به آنان ستم كرده ايد.